lördag 23 juli 2016

https://scontent-fra3-1.xx.fbcdn.net/v/t1.0-1/p50x50/13124709_1848173178743169_6544917548997428457_n.jpg?oh=54e9a20275269e046d3d6a96f7dd95a8&oe=57EC737C

April 6 · 
هوادارى از سازمان مجاهدين يك انتخاب است، در برابر كليت رژيم مبارزه كردن و خواهان سرنگونى كل نظام بودن يك وظيفه!
جوانی به نام میلاد درویش، فعال صنفی، زندانی سیاسی سابق، پناهنده سیاسی ، عکسی از خود را در مراسم (شاید عید نوروز) در کنار عکسهای مریم و مسعود رجوی و آرم سازمان مجاهدین در دستش را منتشر می کند. ناگهان آه از نهاد خیلی بر می خیزد که وا اسفا چرا میلاد ؟ چرا تو ؟ همه اما نه تو و بعد هم توهین ها ، تهمت ها، بی احترامی ها و برچسب زدن ها. همه تکراری است. و بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود. دیروز من ( به صفت جمعی که این تجربه را داشته اند) بودم ، امروز میلاد و فردا یکی دیگر.
بیشتر این انتقادها قبل از اینکه توهین به فرد میلاد و دشمنی و یا بی اعتبار کردن مبارزه مجاهدین باشد، عدم جدیت انتقاد کنندگان را در مبارزه با رژیم فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران و شاید نداشتن درک و دریافت درست از صحنه سیاسی ایران را داشته باشد.
برخی مذهبی بودن سازمان مجاهدین را بهانه کرده و از موضع چپ به انتخاب میلاد انتقاد کرده بودند.
باید به آنان گفت شرط مبارزه با جلادان نظام از خامنه ای تا رفسنجانی و روحانی و تمام لاریجانی ها گرفته تا مزدورانشان، به داشتن مذهب و یا نداشتن آن وابسته نیست. اگر آینه مبارزاتی مردم ایران را زندانیان سیاسی ایران که هم اکنون در زندانها هستند بدانیم شاید مسئله کمی روشن تر شود.
هیچ کس به این زیبائی از اتحاد و همبستگی نیروهای ضد ارتجاع مذهبی سخن نمی گوید که سعید ها و صالح ها و خالد حردانی ها و افشین بایمانی ها، امیرقلی ها
1- زندانی مبارز امیر علی امیرقلی را همه می شناسند که ظالمانه به 21 سال زندان محکوم شده است. جریان فکری و سیاسی او هم روشن است که چپ است. از هویت سازمانی امیر قلی اطلاعی ندارم . امیر قلی چپ به همراه علی معزی مجاهد یک بیانیه برای تحریم انتخابات نمایشی رژیم می دهند.. در قسمتی از این بیانیه چنین آمده است:
«اکنون هم این جناحها و جماعتی که بر سرکار هستند همه سر و ته یک کرباس اند و هر کدام یک نوبت یا بیشتر در حاکمیت بوده و یا در بخشهای مختلف ساختار حکومتی جا عوض می‌کردند.
این سیستم هیچ حق انتخابی برای مردم نمی‌شناسد. آخر برای مردم چه فرقی می‌کند که چه کسی آنها را غارت و سرکوب نماید. امروزه صحنه‌سازی انتخابات فقط ابزاری شده برای حفظ منابع و منافع اقتصادی در دست همین طبقه خاص و برخوردار و بقیه مردم باید با فقر و گرانی دست و پنجه نرم کنند.
عده‌ای اعوان و انصار و چوبهای زیر بغل این نظام هم موذیانه تلاش می‌کنند که مردم را با توجیهات واهی پای صندوقها کشانده و اعتبار به جیب حکومت بریزند در حالی‌که مردم ما گول نخورده و می‌دانند که بد و بدتری وجود ندارد و این توجیهات توهین به شعور و به شرف آنهاست. پس به دست خود به جیب غارتگران و سرکوبگران اعتبار نریزیم و بساط این خیمه‌شب بازی را تحریم کنیم».
2- سعید شیرزاد هم چپ است. نامه اش به مناسبت آغاز بهار را بخوانید که چگونه از غلامرضا خسروی که به جرم کمک مالی به سیمای آزادی اعدام شد، یاد می کند. برای یاد آوری بد نیست. و این هم درد نوشته سعید شیرزاد. آنجا که می گوید: «مگر می شود عیدی داشت وقتیکه دستان کارگری ستار بهشتی بر هفت سین گوهرش خالی می شود و جای حضور سردار خلق غلامرضا خسروی بر هفت سین ایرانش با گل های سرخ تزیین می شود و آرامش گوهردشت از نبود سرخ ترین زمانه شاهرخ زمانی که زندان را در خود به زندان کشیده بود.
وقتیکه قاتلان کشتار
۶۷ و قتل های زنجیره ای می شوند امید واهی و روباه بنفش می شود حقوقدان و زندان پر از آنانکه جرمشان عقیده است و اندیشه.
مگر می شود عیدی داشت وقتی که آشوویتس به نام لیبرتی مترادف می شود و باکور به جای نوروز آتش و خون می سراید و حقوق بشر می شود بشر حشر
3- افشین بایمانی در نامه ای به مناسبت عید نوروز خطاب به پریا کهندل دختر زندانی مقاوم صالح کهندل ، که او هم به مجاهدین پیوسته می نویسد:
دخترم پریا سلام؛ سال نو مبارک
پریا جان از پشت میله های سرد زندان بیرون را می نگرم لحظه لحظه ای که زنده ام. با تمام وجود حس می کنم تلاش شما در راه آزادی چه قدر به پیروزی نزدیک شده است. سال نو را به تو و فرزاد و همه دوستانت تبریک می گویم. لابد می پرسی بعد از مدت ها چی شده به یاد تو افتادم…
همین افشین در حمایت از خواسته های هم بندیشانش فرید آزموده و ایرج حاتمی که در مقابل ارتجاع مذهبی ایستاده اند و سر خم نکردند و تقاضای آوردن صندوق های رأی را به سلولهای خود نکرده اند ، همراه با آنان و به حمایت از آنان دست به اعتصاب غذا می زند. همانطور که ارژنگ داوودی کرد. ( حتما اسمها به نظرتان آشنا می آید. )
فرزاد گمانگر را می شناسید و مادرش را دایه سلطنت. همان مادر که سعید شیرزاد برایش نامه می نویسد. عکسی از این مادر است که در اتاقی در خانه اش نشسته و عکس فرزاد را در بغل دارد و بر روی دیوار این اتاق عشق عکسهای ندا آقاسلطان، کیانوش آسا و علی صارمی مجاهد خلق دیده می شود.
سعيد ماسورى زندانى سياسى محبوس در زندان گوهردشت و از همبنديان سابق فرزاد کمانگر، على حيدريان و فرهاد وکيلى با نگارش نامهيى از زندان رجايى شهر ياد ياران جانباخته را گرامى داشت. او می نویسد: در اوضاع به شدت بحرانى کشور، خبر اعدام دوستان دير يافته‌ام را که در زندان آشنا شده و سالها را با آنها در سلولهاى ۲۰۹ گذرانده بودم را شنيدم. شايد تصور مىکنند که با اعدام آنها ما و مردمانمان را مرعوب و وحشتزده کردهاند. ‌اى واى بر ما اگر اعدام دوستان و هموطنانمان بهجاى انگيزش بيشتر ما را مرعوب سازد…
راستى در شرايطى که تنها براى انسان بودن راهى جز تحمل زندان و شکنجه و اعدام باقى نگذاشتهاند و سزاى يک قطره آزادگى و انسانيت، زندان و شلاق و اعدام است چه بايد کرد؟ و کسانى که بر سر چنين جنايتى سکوت مىکنند مرز انسان بودن و نبودن را در کجا ترسيم مىکنند؟
هيتلر صدها هزار کشته و مجروح بر جاى گذاشته بود که تازه آنهايى که مى‌‌بايستى بفهمند متوجه شدند که هيتلر «آقا !» نيست و مذاکره بىفايده است. آيا باز هم همان قدر هزينه لازم است؟ به هرحال من به سهم خودم براى اينکه بگويم چقدر مرعوب اين اعدامها شده‌ام آماده‌ام که بعد از اين
۵ نفر، نفر ششم! و آماده اعدام بشوم.
ياد همه آنها و کسانى که اين‌چنين خونشان در رگهاى تاريخ جارى شد گرامى باد…
ز پا ننشست آتش تا نشد خاکستر اجزايش به سعى زيستن هم، غيرت کار اين چنين بايد
دکتر سعيد ماسورى (زندان گوهردشت)
ارديبهشت
۱۳۸۹

باز هم می توان صد ها نمونه آورد . اینها مواردی است که منتشر شده. حتما کسانی که در زندان بوده اند، داستانها دارند و خود شاهد این روابط گرم و صمیمی و مرزبندی قاطع این سرداران محبوس در زندان با رژیم و مزدوراهایش هستند.
برای آنانی که زحمت خواندن مصوبات شورای ملی مقاومت و جبهه همبستگی را به خودشان نمی دهند و اراجیف رژیم را تکرار می کنند، مجاهدین و شورای ملی مقاومت ضمن مرز بندی قاطع با رژیم و تمامی وابستگانش تا بن استخوان به آزادی و دمکراسی و رأی مردم باور دارند و برای اینکه مردم به خواسته های خودشان برسند بدون هیچ چشم داشتی حاضر به فدای جان خود هستند.
نکته آخر به آنان که می گویند مجاهدین افراد را با پول می خرند می گویم قیاس به نفس نفرمائید و قیمت خود را برای رژیم بالا نبرید، آخر و عاقبت کارتان می شود بابک زنجانی!

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar