fredag 24 februari 2017





آن وقت كه بيائى 
شب نه 
كه روز قدر است
روزى كه زخم زشتى ها و پلشتى ها باز مى شود 
و همه چرك و خونابه را به دور مى ريزد
روزى كه سرزمينى با درد كهنه تاريخ
تكانى به خود مى دهد 
خدا كند كه زبانم بسته نشود
خدا كند كه حافظه ام يارى كند
تا بگويم راز ورمز همه لحظاتم را در ياد تو
بدون تو

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar