torsdag 10 juni 2021

 #شفیعی_کدکنی : به جرأت می توان گفت در صحنه تاریخ ادبیات و فلسفه در ایران امروز فردی با سواد شفیعی کدکنی نباشد.

حیطه او به تاریخ و ادبیات و فلسفه اسلامی و غرب باعث شده که کلاسهایش بیشترین دانشجویان را حتی کسانی که ادبیات نمی خوانند را به خود جلب کند.
شعری کوتاهی که شفیعی کدکنی در مورد اسماعیل خوئی نوشته بود من را به حیرت فرو برد. به هیچ عنوان از نظر مضامین شعری و یا به قول خود استاد جانشینی و هم نشینی صحبت نمی کنم. گوئی شعر با عجله نوشته شده بود که حرفی بزند. اما متاسفانه با پیشداوری و تا اندازه ای نا دیده گرفتن واقعیتها.
به استاد می گویم که شما حتما می دانید که در همه ی زمینه ها خبره نیستید و جدا از این انتخاب کرده اید که چنین باشید. به خوئی گفته اید که تبعید اجباری اش ، در حقیقت او را از واقعیت های موجود دور کرد و شعرش شاید کمرنگ کرد و یا هر چه که شما بگوئید.
استاد محترم
در یکی از کلاسهای مجازی گفتید که " اروپا هر چه به دست آورده از تعامل بوده است." منظورتان آزادی و پیشرفت علم و فلسفه بود. از طریق مسئول صفحه مجازی برایتان نوشتم که این نظر بسیار اشتباه است. و آقای مسئول صفحه برای من نوشتند که من درددل می کنم. حضورشان عرض کردم که درد دل نیست و انتقاد است و این را برای استاد بفرستید . ایشان برای من نوشتند که نمی دانند که استاد وقت داشته باشند، دو خط انتقاد من را بخوانند. این دیوار سیمانی نامرئی تا اتاق شما نفوذ کرده است.
زیرا که استاد به عمد و یا به سهو فراموش کرده اند که بگویند در اروپا سه انقلاب بزرگ باعث پیشرفت و ظهور علوم جدید شد.
اول انقلاب بر علیه کلیسا که توانست پاپ را از اریکه ارتباط با خدا پائین بیارود
دوم انقلاب صنعتی
سوم انقلاب فرانسه
برای تکمیل باید بنویسم که دو جنگ جهانی اول و دوم زمینه استقلال و مردم سالاری و تشکیل احزاب نوین را تکامل بخشید.
در جای دیگر به اصغر فرهادی و عباس کیارستمی مباهات می کنید و فخر می فروشید که در بین صد فیلم برتر دنیا سه فیلم از ایران وجود دارد، که اتفاقا این فیلم ها در دوران دیکتاتوری سیاهی که بر کشور حاکم است ساخته شده. از شمقدری و بنیاد فارابی(بخش فرهنگی سپاه پاسداران که کلیه فیلم ها را سرمایه گذاری کرده است) نمی نویسم، حتما که خودتان اشراف بیشتری دارید.
فقط سئوال من از شما این است که در ایران ستم زده به هنر چه کسی که افتخار می کنید. منظورم کسانی است که کتاب داستان و یا شعرشان از زیر تیغ ممیزی و سانسور ولایت فقیه گذشته باشد. اگر کسی در خلوت خود شعری گفته و یا چیزی نوشته ، که شما خوانده اید، من نمی دانم. فقط این را خوب می فهم که دیکتاتور آزادی کش است. بر ذهن و زبان قفل و زنجیر می بندد.
استاد محترم
می توانید راجع به شعر و ادبیات و فلسفه هر چه خواستید بگوئید ، چون می دانم دانش آن را دارید. اما در مورد اجتماع و ایران آنچه را که نظر می دهید نه علمی است و نه عملی ! می خواهید همه لباس عافیت بپوشند، چشم بر هم گذارند و غزلی بنویسند که اعجاز سخن باشد. این را هم اضافه کنم که از اشعار شما چیزی که ذهن می ماند "بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب " و "به کجا چنین شتابان" هست که از قضا بسیار هم سیاسی هستند.
با احترام سهیلا دشتی
پ.ن
نمی دانم رئیس دفترتان این را برای شما می خواند یا نه!
ضمیمه یادداشتی که برای استاد فرستادم و رئیس دفترشان آن را درددل خواندند.
با سلام
استاد محترم و عزیز
در ایران فرصت این را نداشتم که در کلاسهای درس عمومی تان شرکت کنم. چه در دوران دانشجوئی ام هر لحظه با سختی ها در گیر بودم. خیلی خوشحال شدم که هر چند از طریق مجازی می توانم از شما و دانش بی پایانتان در ادبیات ایران بیاموزم. گرچه که خیلی عبارات برایم تازگی دارند. گاه یک جلسه را بارها گوش می کنم تا ارتباطم با ادبیات غنی و پربار کشورم قطع نشود.
اما غرض از نوشتن این سطور فقط تعریف از شما نیست. قبل از هر چیز می خواستم که شیوه نوشتن را ببخشید، چه که در ایران نیستم و بعد از سالها از تعارفات روزانه دور! بارها در همین کلاسهای مجازی از شما شنیده ام که خواستار آن هستید که دانشجویان و یا شنوندگان از شما سئوال کنند و یا اظهار نظر و همین دست و دلبازی شما من را بر آن داشت که بنویسم.
در یکی از مباحث خود گفتید که اروپا هر آنچه بدست آورده است از تعامل و اعتدال است و اگر درست به خاطر سپرده باشم در همین جلسه از هنر فیلم سازی کیارستمی و فرهادی تعریف کردید و همچنین در یکی دیگر از جلسات گفتید که در علم سیاست شاگردی بیش نیستید (نقل به مضمون).
فکر نمی کنم فراموش کرده باشید که در اروپا گرفتن قدرت از کلیسا به سادگی نبود و هزاران هزار و شاید میلیون ها در این پروسه جان خود را از دست دادند. مزرعه ها آتش زده شد و سرها در خیابانها آویزان. انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب صنعتی انگلیس هم حتما از نظر شما دور نمانده است که باعث شکوفائی علم در تمامی زمینه ها شد. کما اینکه ظهور اسلام تا دهه ها در آن زمان علت ترقی و تعالی علم بود. بنابراین دست آوردهای اروپا با مبارزه به دست آمده است. هر آنچه که امروز به اسم دمکراسی و برابری (البته به طور نسبی) در اروپا دیده میشود، برآیند همین دگرگونی ها و دو جنگ بزرگ جهانی اول و دوم است.
شما در یکی از مباحث خود گفتید که کسی از حافظ توقع نداشت که سیاسی باشد. من را این می پذیرم گرچه که بسیاری از غزلهای حافظ مضمونی کاملا سیاسی دارد. اما در آن زمان نه سازمان مللی بود و نه اعلامیه جهانی حقوق بشر که در دوران ماست، بنابراین همین تحول باعث می شود که ما از هنرمندانمان توقعی دیگر داشته باشیم. نه اینکه شمقدری بگوید آقای احمدی نژاد خواستند که ما برای اصغرفرهادی جایزه اسکار بگیریم و ما همین کار را کردیم . چیزی که فرهادی هیچوقت تکذیب نکرد. در کنار کسانی که با قوانین خود عرصه زندگی را بر مردم تنگ کرده اند، ایستادن هنر نیست. فلینی گفت فیلم خوب آن است که آنچنان بر تو اثر بگذارد که بتوانی با همسایه ات رفتار دیگری داشته باشی ! یعنی درست در بطن جامعه باشی! متاسفانه نه کیارستمی و نه فرهادی از این دست نیستند و نبوده اند. رویگردانی از آنچه که در جامعه می گذرد را لحظه مره از صاحبان قدرت می بینیم.
گفتنی زیاد است و حتما مجال شما کم.
نمی دانم این نوشته به شما می رسد یا نه ؟ اما به گقته پدرم خلجان روحی من را آرام نمی گذاشت
با کمال احترام
سهیلا