tisdag 29 november 2022

استبداد و فرد محوری تشکیلات تکیه به جمع
 تحولات و تغییرات شگرفی که در هر جامعه ای صورت می گیرد خلق الساعه و خود بخودی نیست. ریشه در وقایعی که در گذشته
 های دور و نزدیک اتفاق افتاده است دارد که به زبانی به آن تاریخ گفته می شود. بی شک شرایط کنونی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. با توجه به اصل ذکر شده به بررسی چند نکته مهم پرداخته می شود. اشتیاق و آرزوی رسیدن به آزادی بعد از صد و بیست سال مبارزه به اوج دیگری می رسد. بعد از گذشت بیش از دوماه از قیام سراسری ایران، هر روز ناظر صحنه های باشکوهی از مبارزه زنان و مردان هستیم. روزشمار قیام را که اکنون می توان آن را انقلاب بزرگ اجتماعی ایران نام نهاد، به زمان دیگری موکول می کنم. مهمترین مشخصه این روزها گستردگی جغرافیائی قیام و شرکت تمام اقشار مردم است. از سوی دیگر می بینم که شعارهای مردم که می توان آن را شناسنامه جنبش نامید، سمت وسوی انقلابی یافته و شعارهائی چون مرگ بردیکتاتور، این آخرین پیامه – هدف کل نظامه، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر نمایانگر رادیکالیسم قیام است. از سوی دیگر رژیم کماکان در پی بازتکثیر شیوه های شناخته شده برای سرکوب قیام است. البته که به هیچ عنوان سرکوب را که اصلی ترین راهکار جلادان است را کنار نمی گذارد. اما در کنار آن برای مخدوش کردن چهره زیبای انقلاب، روزی نیست که محور این مقاومت یعنی سازمان مجاهدین را به شیوه های مختلف مورد حمله قرار ندهد. در داخل کشور از بالاترین نقطه قدرت نظام یعنی خامنه ای تا نمایندگان انتصابی مجلس ضد مردمی، تمامی اعضاء دولت، برنامه های صدا و سیمای رژیم مشغول حمله و دروغ پراکنی علیه مجاهدین هستند. در خارج از کشور این وظیفه به عهده بعضی از رسانه های فارسی زبان و عمدتا به وسیله هواداران رضا پهلوی گذاشته شده است. هواداران رضا پهلوی با دست داشتن پرچم هائی که هویت و وابستگی آنان را به سلطنت نشان می دهد، با جملات رکیک و مثل گنده لاتها و مداحان خامنه ای به تجمعاتی که برای حمایت از قیام مردم ایران تشکیل شده حمله می کنند. سئوال این است حمله به سازمان مجاهدین در راستای اهداف رژیم سرکوبگر و ضد بشری فاشیستی مذهبی از کجا و چرا نشأت می گیرد و سرچشمه آن کجاست؟ با نگاهی گذرا به بیش از صد سال مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی چند نکته برجسته می شود. -آزادی مقدم ترین دلیل و علت تمامی جنبش های صده اخیر ایران است. -عدالت اجتماعی و آزادی -حکومت قانون وجه مشخص استبداد حاکم بر ایران، حکومتهای سلطنتی (قاجار، پهلوی) و بیش از چهل سال شیخ ، تشکیلات گریزی و فرد محوری است. به زبان ساده تعریف صحنه سیاست در ایران بر محور فرد استوار است و همه خواسته ها حول محور فرد می چرخد، گوئی یک نفر می آید و به ناگه همه چیز گل و بلبل می شود. یعنی مردم صاحب سرنوشت خود نیستند. شاه و یا ولی فقیهی سرنوشت آنان را دست خود دارد. حکومت استبدادی و فرد مستبد حزب و تشکیلات گریز است. باید به این مسئله توجه داشت که نه تنها بر مبنای تعریف امروزی از حزب، بلکه در مقایسه با احزاب همان دوران، حزب در ایران فاقد تشکیلات منسجم و برنامه و اساسنامه های متداول بود. شخصیت شناخته شده ای که حزب را تاسیس کرده بود، نقش بسیار تعیین کننده ای داشت و با دستگیری و یا تغییر مواضع فرد موسس، چیزی از حزب باقی نمی ماند. یکی از مهمترین دلائل این نرسیدن به آرزوی دست نیافتنی آزادی نبود تشکیلاتی مسنجم با برنامه مشخص بوده که هدایت و رهبری خواسته های مردم را هدف مقدم خود بداند. نکته مهم عدم وابسته بودن حزب یا تشکیلات به فرد است. به این مفهوم که برنامه حزب و یا تشکیلات مقدم بر فرد باشد. در دورههای کوتاه بین انقلاب مشروطیت و کودتای رضا شاه موسوم به کودتای سوم اسفند، در دوران دولت دکتر مصدق سالهای 1332-1330 خورشیدی، پس از انقلاب ضد سلطنتی بین سالهای 1360-1357 احزاب و تشکیلات سیاسی بسیار زیادی تأسیس شدند. در فضای آزادی که با تحول اجتماعی در جامعه روی داده بود در آزادی مطبوعات هم خود را نشان داده و به موازات تاسیس احزاب، نشریه، مجلات و روزنامه های مستقل و یا ارگان احزاب انتشار پیدا می کرد. به تعبیری میان دوره های آزادی در رشد و شکل گیری احزاب تأثیر بسزائی داشته است. رضا شاه پس از اینکه خود را شاه نام نهاد، کلیه احزاب سیاسی را منحل کرد و تشکل های جدیدی که در راستای خواسته های دیکتاتوری جدید، رضاشاهی، شکل گرفته بودند، تحت نام حزب وارد مجلس شدند. اما همین احزاب فرمایشی را نیز تاب نیاورد. از بزرگترین دست آورد انقلاب مشروطیت که مجلس بود، که نمایندگان مردم در آن حضور داشته باشند، فقط ساختمانی به اسم مجلس باقی ماند. محمد رضا شاه در دوران جنگ جهانی دوم ، رضا شاه با اشتباه محاسبه و مست از قدرت باد دید فاشیستی به اصطلاح نژاد برترآریائی ، طرف هیتلر را در جنگ گرفته بود، دیگر گزینه مناسبی برای انگلیس و حتی شوروی نبود. ایران تحت اشغال انگلیس و شوروی بود. انگلیس در پی جایگزین کردن یک فرد به جای رضا شاه بودند با اعتماد به فروغی نخست وزیر وقت برای پیشبرد سیاست انگلیس و حفظ منافع این کشور به انتخاب شاه یعنی محمد رضا بسنده کردند و او را به عنوان شاه جدید ایران معرفی کردند. رضاخان به دستور انگلیس پس از ترک ایران به جزیره موریس، افریقای شرقی در ساحل اقیانوس هند، تبعید شد. 1320-1335 فضای نسبتا آزاد بعد از فرار رضاخان باعث بروز تشکیلاتی حزبی جدیدی شد. نظرگاه حزبهای جدید را می توان در سه گروه دسته بندی کرد. احزاب کمونیستی یا سوسیالیستی، احزابی با گرایش اسلامی، احزاب ملی ! در این میان حتی حزب «سومکا» با نظرگاهی فاشیستی/ ناسیونالیستی نزدیک به هیتلر نیز تشکیل شد. پس از کودتای ضد مردمی بر علیه دولت دکتر مصدق و تشکیل سازمان امنیت ملی (ساواک) در سال 1335 ، احزاب بسیاری منحل و غیر قانونی اعلام شدند. محمد رضا شاه به یک مستبد تبدیل شد و ساواک به بازوی سرکوب و تفتیش عقاید و جلوگیری از هر مخالفتی، برای آنچه که محمد رضا شاه، آن را امنیت می خواند تبدیل شد. حکومت پادشاهی در ایران به یک استبداد مطلقه تبدیل شد. احزاب یکی پس از دیگری منحل شدند. دکتر محمد مصدق یکی از مهمترین دلائل شکست خود را نداشتن تشکیلاتی مسنجم دانست و با ابراز امیدواری که فرزندان ایران زمین در آینده این مهم را به عهده خواهند گرفت در آرزوی ایرانی مستیقل و آزاد چشم بر هم گذاشت. 1340-1357 بعد از انقلاب به اصطلاح سفید شاه ، دیگر هیچ نشانه ای از آزادی های اجتماعی و سیاسی در ایران تحت حاکمیت شاه که به یک دیکتاتور وابسته به آمریکا تبدیل شده بود، وجود نداشت. شاه خودکامه و مست از بالارفتن قیمت نفت، سایه خدا بر زمین بودن و روحانیون را در کنار خود داشتن، حتی وجود دو حزب فرمایشی، ایران نوین و مردم، را نیز تحمل نکرد و دستور تشکیل حزب رستاخیز را داد و با وقاحتی بی نظیر ، دقیقا مثل خامنه ای که همین روزها شاهدش هستیم، اعلام کرد هر کس که نمی خواهد عضو حزب رستاخیز شود باید ایران را ترک کند. به دستور شاه حتی در مدارس راهنمائی آن زمان به کودکان دستور می دادند که عضو بخش نوجوانان حزب شوند. به موازات خودکامگی شاه، اما مقاومت و مبارزه در جامعه نه تنها پایان یافته بود،بلکه به مدارج بالاتری دست یافت. جوانانی که فقر در جامعه، بی عدالتی و مشکلات بیشمار اجتماعی را ناظر بودند تصمیم بر شکل دهی مبارزه به شیوه های جدیدی دادند. کماکان نظرگاه سوسیالیستی، ملی – مذهبی ، بر جریانهای شکل گرفته حاکم بود. محمد حنیف نژاد که از اعضاء جوان نهضت آزادی بود به همراه چند تن دیگر ، پس از مطالعه و تحقیقاتی که بر اساس ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که یکی از دلایل شکست مبارزات گذشته عدم وجود یک تشکیلات انقلابی بوده ، تشکیلاتی که قدرت سازماندهی، ایجاد هماهنگی و اتحاد را داشته و قادر به محقق کردن اهداف خود باشد. سازمان جدیدی را در سال 1343 تشکیل داد. این سازمان با برداشت مترقی از اسلام قبل از هر چیز مهمترین اصل اساسنامه خود را تبین کرد که با مرزبندی مشخص که در آغاز بسیار ساده به نظر می رسید ، اما در عمل بسیار سخت و پیچیده بود و تا به امروز شاهد هستیم که تاثیرات و نتایج بسیاری را در بر داشته است این بود که مرز مبارزه بین با خدا و بی خدا نیست، مرز بین استثمار کننده و استثمار شونده است. به این ترتیب یکی از پایه ای ترین عناصر مدرنیته کشف شد که همان جدائی دین و دولت است که جا دارد بیشتر به آن پرداخت. این سازمان مدتی بعد به اسم سازمان مجاهدین خلق بطور وارد مبارزات آزادیخواهانه بر علیه استبداد شاه شد. 1357-1360 جمهوری اسلامی خمینی از قعر چاه ارتجاع بیرون آمد و پس از فرار چند باره شاه قدرت را به دست گرفت. بعد از پیروزی انقلاب ضد سطلنتی دوباره فضای سیاسی باز شد و طبق دورههای کوتاه قبلی بار دیگر احزاب و سازمانهای بسیار زیادی تاسیس شدند و یا با بازسازی سازمان گذشته اعلام موجودیت کردند. آمار دقیقی از احزاب و گروههائی که در این دوران کوتاه تشکیل شد نیست. ولی گفته می شود که تعداد جریانهای سوسیالیستی – کمونیستی بیش از صد بود. احزاب ملی – مذهبی بازسازی شده و با اسامی مختلف اعلام موجودیت کردند. تفکر انحصار طلبانه و تمامیت خواه خمینی در طول مدت بسیار کوتاهی پرده از چهره سیاه خود برداشت و با روانه کردن چماقداران خود با شعار حزب فقط حزب الله- رهبر فقط روح الله تمامی در پی آن بود که جریانهای سیاسی که کوچکترین زاویه ای با تفکرات خمینی داشتند را از صحنه خارج کند.دستور مستقیم خمینی مبنی بر شلیگ مستقیم به تظاهرات مسالمت آمیز روز سی خرداد سال 1360 که از سوی سازمان مجاهدین به دلیل محدودیت آزادیهای سیاسی و اجتماعی ترتیب داده شده بود، نشان داد که خمینی چون سلف خود شاه، استبداد مذهبی را پایه نهاد. کمی پیشتر رژیم با رخنه و نفوذ در برخی از جریانهای سیاسی یا باعث انشعاب این جریانها شد و یا اینکه این گروهها عملا از صحنه سیاسی حذف شدند. در برخی از موارد رژیم ناتوان از خرید سران ویا انشعاب در جریان آنها، با دستگیری های گسترده و یا قتل شخصیت های شناخته شده ، این جریانها را از صحنه سیاسی ایران حذف کرد و در بسیاری از موارد حتی اسمی از این جریانها باقی نمانده است. این تمامیت خواهی در قانون اساسی جمهوری اسلامی با وجود دو ارگان شورای نگهبان و شورای مصلحت نظام به اوج خود می رسد و نهایت آن را در انتخاب فریایشی رئیسی از سوی خامنه ای به ریاست جمهوری رژیم خود را به منصه ظهور می رساند. برای یادآوری لازم است که گفته شود مسعود رجوی ، در زندان اوین در سال 1352 به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین، انتخاب شد. او در این مدت در نشیب و فرازهای فراوان چه در دیکتاتوری شاه و چه در دوران خمینی تا سال 1365 مسئولیت سازمان را بر عهده داشت. رژیم فاشیستی مذهبی در تمامی این سالهای به این نکته پی برده بود سازمان مجاهدین هماوردی سخت و تسلیم ناپذیر برای تمامیت حکومت اش می باشد. در راستا با ساختن نزدیک به صد فیلم سینمائی و سریال تلویزیونی، چاپ کتابهائی ازخاطرات بریدگان از مبارزه که به خدمت رژیم در آمده بودند، سازمان را از نظر تبلیغاتی زیر سخترین حملات قرار دادند که تا به امروز ادامه دارد و به پروژه شیطان سازی شناخته می شود. این کتابها به رایگان برای اعضای خانواده های مجاهدین فرستاده می شود و جزو کتابهائی است که در زندانهای مخوف ولایت فقیه موجود است. هر چه هدف عاليتر و تکامل یافته تر باشد، تشكيلاتي كه اين هدف را محقق مي‌كند نيز باید به همان درجه تكامل یافته و با شناخت اصلی ترین مشکل مرحله ای سازمان کار خود را بر آن اساس تحول دهد. . در سال 1365 سازمان مجاهدین برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران یک زن، مریم رجوی، را به عنوان هم ردیف مسئول اول سازمان مجاهدین انتخاب معرفی کرد . از آن زمان تا کنون مسئولین اول سازمان و هیئت اجرائی و کادر مرکزی سازمان را زنان تشکیل داده اند. به این ترتیب با شناخت صحیح از جامعه و مهم ترین مشکل مرحله ای، تشکیلات خود را ارتقاء داد. مشکل اصلی را که همان تفکر زن ستیزانه ولی فقیه بود را شناخت و سازمان کار خود را بر همین پایه در تمامی زمینه ها توسعه داد و در کنار خواست جدائی دین از دولت زمینه عینی برابری زن و مرد را فراهم ساخت. حال اگر کسی واقعا می خواهد دیکتاتوری ولایت فقیه سرنگون شود. اصول آن بعد از چهاردهه با از کورههای آزمایش سخت گذشته و روشن است. این اصول دلبخواه نیست و ضرورت انتخاب راهکار از ماهیت نظام ولی فقیه نشأت می گیرد. بدون هیچ اما و اگری می بینیم که در صحنه کنونی ایرانی که در حال انقلاب است و از روزهای آغازین این قیام بزرگ بیش از 600 نفر به وسیله نیروهای سرکوبگر رژیم کشته شده اند، آیا راهکار دیگری وجود دارد؟ چگونه می شود خواستار سرنگونی دیکتاتوری دینی باشد، خواستار آزادی و دمکراسی باشد، اما در عین حال با اشرف و مجاهدانش یا با شورای ملی مقاومت ایران خصومت و عناد ورزید و اینان را به سود رژیم تخطئه و تضعیف کرد و بعد به درجاتی سرکوب و حتی اعدام و شکنجه آنان را موجه جلوه داد. به لحاظ سیاسی این عمل چه علامتی و نشانه ای برای رژیم می فرستد. جز این که دست رژیم را برای سرکوب بیشتر مجاهدین باز می کند و راه را برای دژخیمان باز! این جاست که دست اینان باز می شود. معلوم می شود طرف مربوطه سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و مقاومت ایران مخالف می بود و هزار ویک انتقاد هم داشت، دست کم تا وقتی که آنان در حال جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت و عدم تعرض پیشه می نمود و برای نابودی مجاهدین گلو پاره نمی کرد. آنچه که مسلم است تشکیلاتی مسنجم با برنامه پاسخی قوی به نیاز مردم است. سازمانی که توانسته است که در عرصه مبارزه و زیر انواع فشارهای جسمی، روانی، سیاسی، نظامی، حقوقی، اقتصادی نه تنها از بین رفته است بلکه مسنجم تر میدان مبارزه با رژیم را به دست گرفته و مورد اقبال جوانانی است که تبلیغات مسموم رژیم بر آنان تاثیری نداشته است و هواداران بسیاری را در هیئت کانونهای شورشی به خود جلب کرده است. اما آنچه را که ناظر هستیم این است که تشکیلات سازمان مجاهدین و به زبان ساده سازمان، از سوی کسانی که خود را مخالف رژیم می دانند، مورد حمله قرار می گیرد. نکته مهم این است که در تمامی این موارد از عباراتی چون سازمان، مجاهد و یا مجاهدین استفاده می شود. به خوبی می توان فهمید که دوست و قبل از همه دشمن متوجه این مسئله شده اند که سازمان مجاهدین در فرد خلاصه نمی شود بلکه تشکیلات و برنامه است که پیش برنده خطوط است که مورد حمله قرار می گیرد. مسعود رجوی در همین ارتباط می گوید: ما به دنبال قهرمانان تک و تنها و منحصر به فردی که فکر می کنند، دشمن را تکی می توانند خاک کنند نیستیم.عصر فردیت های اسطوره ای سپری شده. هیچ رستم و یا هرکول و پهلوانی هم که دشمن را یک تنه، به زمین بزند در کار نخواهد بود. همه پیشرفتها ناشی از کار دسته جمعی ، روابط دسته جمعی و حرکت تشکیلاتی است. ظرف تشکیلات انقلابی را باید قدر شناخت
 منابع: استراتژی قیام و سرنگونی ، مسعود رجوی سلسله آموزش برای نسل جوان ایران 
جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران 1357- 1320 رسول جعفریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

lördag 29 oktober 2022

می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت می کشم می کشم آنکه برادرم کشت این دو شعار شب و روز در سراسر دنیا بر زبان مردم به جان آمده از جنایت ها و کشتاری که رژیم از جوانان عزیز ما کرده است، جاری است. کلماتی که نشانگر عشق و وحدت در مقابل شقی ترین دیکتاتوری جهان کنونی هستند، که دین با ترجمه ای جنایت بار به وسیله ای برای حکومت اش تبدیل کرد. نزدیک به یک میلیارد و نیم مسلمان در دنیا به دین اسلام باور دارند. برداشت خمینی از دین وسیله ای شد که بینادگرایانی چون القاعده، الشباب و بوکو حرام و هر نحله فکری که باور بنیادگرائی داشت، رشد کرد،جنایت کرد و خون ریخت و می ریزد! تا قبل از رسیدن خمینی به قدرت این تفسیر از اسلام در حد فکرو نظریه بود. جدا از اینکه بینادگرائی اسلامی خمینی باعث تشکیل ارتجاعی ترین گروههای تروریستی شد، حکومت ولایت فقیه این گروهها را تآمین مالی کرده و می کند. آنان را آموزش می دهد. تقریبا بر کسی پوشیده نیست که ایادی القاعده و داعش در تحت حکومت خامنه ای محل امنی برای زندگی خود پیدا کرده اند. به جرأت می توان گفت اسلامی که خمینی و خامنه ای اشاعه دهنده آن هستند کمتر نیم در صد از کل جمعیت مسلمانان دنیا را در بر نمی گیرد. به موازات قتل سرکوب در ایران، ولی فقیه مزدورانی را به خدمت در آورد که از یک سو به دنیا ثابت کنند که اسلام همین است و از سوی دیگر همه را از این دیو بترسانند. اینان در هیئت نایاک با افرادی نظیر ترتیا پارسی، جمال عبدی، علی واعظ و یا به اسم خبرنگارانی چون فرناز فصیحی ، نگار مرتضوی بلندگوهای تبلیغاتی رژیم شدند. راهکاری دیگری که رژیم برای ثبیت قدرت خود استفاده کرد ، حمایت از گروههای ضد اسلامی افراط گرا که نژادپرست بوده و در کشورهای اروپائی به اسم مسلمانان سابق و یا ایرانیان آریائی به نظریه نژادپرستی، ضد اسلام و ضد اعراب دامن می زدند. در گزارشهای سالانه پلیس امنیتی آلمان و سوئد بارها این موضوع آمده است که رژیم ایران از نظر مادی گروههای نژاد پرست را تأمین می کند. برگزاری مشترک روز قدس همکاری نژادپرستان ضد یهود و با مزدوران رژیم از پروژههای مشترک این دو گروه بود. بینادگرائی اسلامی با حکومت آخوندی آمده و با حکومت آخوندی خواهد رفت در بخشی از مقاله محمد محدثین مسئول کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت تحت عنوان «بینادگرائی اسلامی با حکومت آخوندی آمده و با حکومت آخوندی خواهد رفت» که در روز 13 مهرماه 1393 در سایت همبستگی ملی انتشار پیدا کرده است از جمله می نویسد: (لازم به یادآوری است محمد محدثین نویسنده کتاب بینادگرائی اسلامی تهدید صلح جهانی به زبان انگلیسی است که در سال 1371 به چاپ رسید.) از سال 1370 مقاومت ایران نسبت به بنیاد گرایی اسلامی به مثابه تهدید جدید جهانی هشدار داده و تاکید میکرد این پدیده شوم که کانون آن در تهران تحت حاکمیت ملایان است راز بقای خود را در” بسط” و گسترش می بیند و در صدد است جهان عرب و اسلام چه سنی و چه شیعه را به زیر مهمیز بکشد و اگر با این تهدید در کانون و مرکز آن یعنی در ایران مقابله نشود منطقه و جهان را با جنگ و خونریزی مواجه می کند. بخصوص که ظرفیت های ویژه سیاسی، فرهنگی و انسانی و اقتصادی ایران که در طول 13 قرن بیشترین نقش را در شکل گیری فرهنگ و تاریخ اسلامی ایفا کرده است از سوی رژیم ایران بکار گرفته شد تا این پدیده شوم را در سراسر جهان اسلام گسترش دهد. در مقدمه کتاب بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی که در بهمن 1371 نوشته شده آمده است «در این مرحله تاریخی منطقه ما با دو گزینه روبرو است: پذیرش خمینیسم و یا تعهد به دموکراسی و مدرنیسم. بدون رویارویی مستقیم با بنیادگرایی، که قلبش در تهران می تپد و بازوانش از مغرب عربی تا اندونزی و مالزی گسترش دارد، استقرار دمکراسی در این بخش از جهان غیر قابل تصور است. ارتجاع مذهبی یک اتحاد در سراسر جهان اسلام شکل داده است. لازمه چالش آن شکل گیری یک جبهه متحد، از همه کشورها، احزاب و نیروهایی است که برای آنها صلح و تفاهم بین المللی، دموکراسی، و حقوق بشر اصول تردید ناپذیر است. مجاهدین متعهد به این جبهه ضد بنیادگرایی هستند.» نیک روشن است که فرهنگ خمینی حتی کلمات و مفاهیم را به غارت برد. سعی بر این بود که کلمات را از محتوای اصلی آنان خالی کند و همان تعریف خودساخته که ریشه در ایدئولوژی بیناد گرائی داشت را به معنای غالب در ادبیات رواج دهد. به بهانه ضدیت با اسلام با نقشی بسیار مزورانه استفاده از کلماتی مثل خواهر، برادر، شهید را به فرهنگ ضد بشری خود آلوده کرد. در میان سازمان مجاهدین با برداشتی مترقی از اسلام و با برنامه های سازنده برای آینده ایران که مهمترین آن جدائی دین از دولت است، هدف بیشترین حملات رژیم از منبرهای نماز جمعه و خبرنگاران صادراتی ، مزدوران خارج از کشوری رژیم بودند. آنچه سالیان سال رژیم به انحاء مختلف سعی بر جا انداختن آن بود این روزها رنگ باخته است. این روزها نایاکی های شناخته شده سعی بر نشان دادن چهره دیگری از خود دارند، اما همچنان به ایجاد تفرقه و دروغ پراکنی مشغول هستند. در اولین روزهای قیام سعی کردند که صورت مسئله را عوض کرده و خواست مردم برای سرنگون کردن کلیت رژیم را به جمع کردن گشت ارشاد و یا تعلیق قانون حجاب اجباری محدود کنند. خواست مردم ایران برای سرنگون کردن کلیت رژیم، در فضای دمکراتیک غرب، در تظاهرات نزدیک به صدهزار نفر در برلین خود را نشان می دهد. در این مدت شاهد برگزاری تظاهرات بی شماری بوده ایم که ایرانیان در کنار هم فارغ از تعلقات سیاسی خواست مردم ایران را در خیابانهای اروپا و آمریکا فریاد می زنند. به دو شعاری که در بالا آمده است رجوع می کنیم دختران نوجوان ایرانی در کنار پسران با عشقی به پاکی مبارزه ای که در آن قدم گذاشته اند شانه به شانه هم در خیابانها پایداری می کنند و به دشمن بیا بیا می گویند و یک صدا شعار می دهند که « می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت، می کشم می کشم آنکه برادرم کشت.» کلمات مفهوم خود را پیدا می کنند. همبستگی ملی برای سرنگون کردن رژیم اعتبار کلمات را احیاء می کند. نسرین شاکرمی مادر نیکا در مراسم چهلم نیکا شاکرمی، عزیزی که عشق به زندگی اش لبخند به لب می آورد، در پایان سخنان کوتاهش در باره فرزند دلبندش که بارها با شعار می کشم می کشم هر آنکه که خواهرم کشت، با فریادی جگرخراش گفت : نیکای من شهادتت مبارک! می گفتند که مردم ایران از انقلاب خسته هستند، اشتباه بود! می گفتند که تظاهرات مجاهدین و هوادارانشان در خارج از کشور بیهوده است، اشتباه بود! دهها وصدها می گفتند و می گویند دیگر وجود دارد که عکس همه آنها ثابت شده است. من به عنوان هوادار مجاهدین از این همبستگی ملی لذت می برم ، افتخار می کنم و با سربلند در تمامی تظاهراتی که بوسیله ایرانیان گذاشته می شود با حفظ مرزبندی شاه و شیخ شرکت می کنم. این را مدیون خنده های نیکا و فلسفه زیبای زندگی سارینا و چشمان زیبا و بی گناه مونا نقیب هشت سا له هستم. روزهای روشن در انتظار مردم ایران است.

söndag 9 oktober 2022

فریاد آزادی
صدای زیبا خنده های شاد و پر از زندگی نیکا شاکرمی به همراه ابراز آرزوهای سارینا اسماعیل زاده قرار را از انسان می گیرد
نیکا و سارینا هر دو شانزده ساله نتوانستند فردا را ببینند. نتوانستند به خواسته های حداقل خود برسند. در فیلم کوتاهی که از سارینا به جا مانده، مهبوت حرفهایش می شوم. از خواسته هایش می گوید ( سعی شده که حرفهای سارینا همان طور که گفته نوشته شود. در بعضی از موارد نا مفهوم بود.).
انگشتان خود را یک به یک می شمارد و با صدائی به رنگ تمامی گلهای صورتی دنیا، نه با حسرت و حسادت بلکه با آگاهی از وظیفه دولت در قبال شهروندان می گوید: وظیفه یک دولت در مقابل مردم اش چیه؟ ایجاد رفاه ، رفاه ، رفاه ، نه چیزه دیگه ای !
نفسی عمیق می کشد و ادامه می دهد، اقتصادمون داغونه، وضعیت فرهنگی مون داغونه ! یک سری محدودیت ها مخصوصا برای زنان ، مثل حجاب اجباری، خیلی خیلی ممنوعیت های دیگه که واسه پسرا نیست. که مثلا ما یک سینما هم نمی تونیم بریم. ولی میخوام بگم وضعیت اقتصادی خیلی اذیت می کنه . دیگه مثل بیست سال پیش نیست. من سئوال می کنم چرا توی ایران به دنیا اومدم که حتی دغدغه های جوونهای لس آنجلس رو نداشته باشم. می دونم که توی اتیوپی انسانها از گرسنگی می میرند. اما چون انسان کمال گرا است، به اتیوپی نگاه نمی کند و رویش به آنهائی است که وضعیت بهتری دارند . هرم خواسته های پائین رفته است. شده پوشاک، مسکن و غذا. خیلی بیسیک (پایه ای) است. از دوتای دیگه هم می گذرم. وقتی که غذا نداریم بخوریم به پوشاک و مسکن هم فکر نمی کنم. ما توی خواسته های اولیه خود مانده ایم. ذهن در چنین حالتی باور نمی شود. ذهن ما نمی کشه که به چیزای بالاتر فکر کنیم.
دختر دیگری می نویسد:
نزدیک ۳۰تا ساچمه خورد به سر و صورتم، یکی از دندون‌هام شکست و یه چشمم (تقریبا) نابینا شد. شاید دیگه هرگز نتونم بیناییم رو بدست بیارم، اما مطمئنم راهی که میریم ارزشش رو داره.
«برای نیکا، برای مهسا، برای آزادی»
ما دروغهای بیشرمانه این جانیان را دیده ایم. گزارش پزشکی قانونی رژیم از علت مرگ مهسا امینی! بر اساس این گزارش مهسا به علت بیماری فوت کرده است.
ما گزارش چندش آور خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) را خوانده ایم که نوشته نیکا دختر متفاوتی بود و خانواده اش تا نه روز از او سراغی نگرفتند. در حالیکه نسرین شاکرمی مادر نیکا با قلبی دردمند گفت که تا ساعت یازده شب با نیکا در تماس بوده و از روز اول در جستجوی او بوده اند و حتی یکی از جانیان حکومتی به آنان گفته که حال نیکا خوب است وبه علت شلوغی(دستگیریهای گسترده) هنوز نمی توانند به پرونده او رسیدگی کنند.
ما شنیده ایم که خانواده نیما شفیق نوجوان شانزده ساله در تظاهرات زخمی شده و خانواده از ترس از بردن به بیمارستان خودداری کرده اند. حرامیان رژیم به خانه نیما حمله می کنند و او را می دزدند و پس از دو روز پیکر بی جان او به خانواده اش تحویل می دهند.
ما یک زن پاسدار را در برابر دوربین های سپاه پاسداران دیده ایم که می گوید مادر سارینا است و سارینا خودکشی کرده است.
مثال فراوان است. به جرأت می توان گفت که در طول تاریخ و به خصوص در طول تاریخ معاصر حکومتی به سبعیت، پلیدی و جنایتکاری به خود ندیده است. هیچ کس نمی داند که در زندانهای مخوف رژیم در دهه سیاه شصت در کوی دانشگاه ، در قیام 88 و در سالهای 96 و 98 به دختران و پسران این سرزمین چه رفته است.
این روزها که تظاهرات جوانان ایرانی را درخیابانها سراسر میهنم از شما تا جنوب و ازشرق تا غرب می بنیم ناخداگاه به روز سی خرداد و اتفاقاتی که افتاد در ذهنم جان می گیرند. در آن روز تاریخی که خمینی دستور شکیک تیر بر تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین داد. خبر دادند که بیمارستان فیروزگر تهران به خون نیاز دارد و ما به جلو بیمارستان رفتیم. دکتری از بیمارستان بیرون آمد و گفت که همه را به قصد کشت زده اند و تمام گلوله ها از شکم به بالا به مردم شلیک شده است که ناگهان صفیر گلوله ای بلند شد و دیدیم که سینه دکتر به خون نشست و فریاد مرگ بر خمینی تمام خیابان را پرکرد. مردم در خانه های خود را گشودند و تعداد زیادی را از دست پاسداران نجات دادند. خواست مردم و آرزوهایشان ریشه ای چهل ساله در تاریخ مبارزات دارد.
آرزوها در نامها گم نمی شوند در جامعه جاری می شوند و در خیابان به گل می نشینند. شنیده بودیم که می گفتند شعار نده ، عمل کن و امروز نسل جوان ، عاصی و سرکش به پشتوانه همان مقاومت ۴۰ ساله عمل می کند. خیابان را از آن خود می کند و به ترسی که با حضور هر روزه گزمه های ناآگاهی در هیبت پاسدار ، بسیجی، گشت ارشاد و دهها سازمان سرکوب ایجاد کرده بودند، نه بسیار بزرگی می گوید که پژواک آن به تمامی جهان می رسد که ایستاده همبستگی خود را ابراز می کنند.
بارها جملات کوتاه سارینا، را باید خواند ! برای رسیدن به آرزوهایش باید جنگید. ساده انگاری در قبال حکومت استبدای ولایت فقیه نه تنها کمکی نمی کند بلکه دست جانیان را برای ریختن خونهای بیشتر باز می کند.
حکومت پلیدترین ، پست ترین و جنایتکارترین که به قدرت رسیده اند اینان هستند. جنایات زیادی مرتکب شده اند. حس نشده بود، ملموس نبود. نیما شفیق دوست مجروح را از خانه می دزدند و دو روز بعد پیکرش را تحویل خانواده اش می دهند. دهه جنایت و هولناک توی زندانها چه کرده اند. عمومی شده و مردم ناظر این جنایت هستند. این جوانان اعتراض شان بر سر چیست؟ تهدید می کند و خامنه ای بیشرف ! دنیا پاسخ خواهد داد.
همگان حس می کنند و تفاوت این روزها را با یک ماه قبل می بینند. خامنه ای می خواهد با نسل جوان بجنگد اما پلیدتر از اینان کسانی هستند که چاقوی این دژخیم را تیز می کنند. الان بحث وابستگان رژیم نیست.
چون نگار مرتضوی ها و فرناز فحصیی ها و ترتیا پارسی ها در حال شکل دادن به یک سناریوی جدید هستند. که لازم هست که با دقت آن را بررسی کرد.
فدای سارینا ، حدیث و حنانه نشان از آن دارد که جنبش به طور کیفی چند مدار بالاتر رفته است. دانش آموزان و دانشجویان به جنبش پیوشته اند. حرکت زنان ایران و همبستگی با انقلاب ایران جهانی شده است.
یک ماه قبل تصور این چنین روزهائی شاید در تصور نبود. حرکت های معلمان و پرستاران و کسانی که دارائی هایشان توسط رژیم ربوده شده بود، بیشتر حول محور خواسته های صنفی متمرکز بود ، ( اگر چه که در واقعیت علت خواسته های صنفی ناکارآمدی سیستم سیاسی و عملکرد ضد مردمی سیاستمداران حاکم است.)
در یکماه گذشته سعی بر این می شد که گفته شود مردم ایران انقلاب گریز هستند و هسته های نرم قدرت که همان اصلاح طلبان حکومتی هستند در پی بدست آوردن دل ولی فقیه بودند. سعی بر این است که مبارزه برای آزادی را در حد برداشتن حجاب و جمع کردن گشت ارشاد پائین بیاوردند.
مردم ایران با مقاومت وقهرمانی سپهر تازه ای را در جهان خواهند گشود و می روند تا ایران، خاورمیانه و جهان را از شر بنیادگرائی خلاص کنند. این روزها شاهد هستیم که نه تنها مردم ایران بلکه تمامی دنیا ایران در آستانه یک انقلاب عظیم به رهبری زنان بر علیه ولایت فقیه و تمامی آثار آن است.
ما به همبستگی نیاز داریم و تمام توجه مان باید رو به حاکمان باشد تا هر چه زودتر ایران از وجود ناپاکشان پاک شود. در مقابل این رژیم باید تمام نیروهای موجود را در راستای سرنگونی سازماندهی کرد.
ما سیاسی هستیم و اگر فریاد و خواسته های جوانان کف خیابان را در جهان منعکس نکنیم ، نتوانسته ایم پیام نیکا و سارینا را به دنیا برسانیم. شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه آنان زمین را زیر پای حاکمان جنایتکار به لرزه در آورده است.
رای ما همان رای دختران و زنان ایران همراه با مردان است که فریاد سرنگونی سر می دهند. مردم فریب حرفهای پوچ و توخالی و صد هزار بار مصرف شده ای مثل رفرندام را نخواهند خورد. در این صورت که به شعار زن ، زندگی ، آزادی جامعه عمل خواهیم پوشاند.
هیچ شعاری نمی تواند جایگزین شعار اصلی انقلاب مردم ایران یعنی سرنگونی بشود.

سهیلا دشتی 


#سارینا_اسماعیلزاده

måndag 26 september 2022

 


#قیام_تا_سرنگونی 


خون مهسا امینی در رگهای این سرزمین سوخته جاری شد و پس از او نزدیک به ۱۴۰ نفر( تا لحظه نوشتن مقاله) جانشان را فدیه آزادی ایران کردند. باز اسمی دیگر و خونی برای رسیدن به آزادی که خیابانها را رنگین می کند!
آنچه مردم را به خیابانها کشاند فقط مظلومیت و بی گناهی مهسا نبود و نیست. بغض فروخفته زنان ایران است که بیش از چهار دهه سرکوب شده اند و خفقان و اختناقی که شبیه آن را در هیچ جای جهان نمی توان پیدا کرد.
من مستثنی نیستم. از صبح زود گزارشهای تلویزیون سیمای آزادی یا از طریق تلفن همراه ویا از طریق نت دنبال می کنم. گاه به تلویزیونهای فارسی زبان دیگر هم سری می زنم . آرام و قرار ندارم، شعارها در گوشهایم رنگ می گیرد و بی اختیار همزبان و هم زمان با مردم شعارها را بر لب جاری می کنم و آرزوی بودن با آنان را دارم.
قدرت ما جمع ماست
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر
می کشم می کشم ، هر آن که خواهرم کشت
بیشرف، بیشرف
این ماه ماه خونه
سید علی سرنگونه
روز شمار قیام شهریور و مهر ۱۴۰۱ به ۱۰ می رسد. به تفاوت این روزها با قیام آبان ۹۸ می اندیشم، چند مورد به طور اخص جلب توجه می کند.
علت قیام
خامنه ای ناتوان از حل مشکلات روزمره مردم، تصور می کرد که با انتخاب رئیسی ، سرکوب گسترده، افزایش اعدامها، ایجاد ترس و رعب در جامعه با گشت های ارشاد می تواند مردم به زیر مهمیز سکوت بکشاند. وقوع قیام بدون هیچ اما و اگری در چشم انداز بود و زمان آن نا مشخص. قیامی در انتظار بود که کلیت رژیم را به چالش می کشید، زیرا پاسخ خامنه ای سرکوب بود و بس! قتل ناجوانمردانه مهسا امینی آتش به خرمن انتظارات مردم افکند و آنان را راهی خیابانها کرد. خون به ناحق ریخته مهسا، امتداد خون نداها ، ترانه ها، نوید ها در رگ جامعه روان شد.
رهبری زنان به رسمیت شناخته شده است
زنان پیش قراول تمام صحنه های نبرد هستند و رو در روی حرامیان پاسدار، بسیجی، نیروی انتظامی و لباس شخصی آنان را به چالش می طلبند. عقب نمی نشینند و بقیه را به پایداری و ایستادگی دعوت می کنند. کف زدن برای زنان جلودار و تشویق آنان بسیار دیدنی و شنیدنی است. در بین تشویق ها شنیده می شود که کاوه آینده ایران یک زن است. نیک روشن است که زنانی که هدفشان فتح قله آزادی است نه می توان انکار کرد و نه می توان صعود را به عقب انداخت.
گستردگی قیام و سمت و سوی آن
قیام شهریور با اعلام خبر مرگ مهسا در مقابل بیمارستان کسری تهران شروع شد. رژیم در پی خاکسپاری خاموش او بود که با حضور مردم این نقشه به شکست کشیده شد. رژیم می خواست که پیکر مهسا در سکوت به خاک سپرده شود، اما مردم سقز با حضور گسترده خود این ترفند رژیم را به شکست کشاندند با شعار از کردستان تا تهران ، خونین تمام ایران و درست از همانجا شعارهای رادیکال و به گفته مدعیان رژیم ساختار شکن ، کلید قیام برای سرنگونی را زد. شنیدن شعارهای مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور به یک هنجار تبدیل شدو این شعار در سراسر شهرهای قیام سرداده شد. شعار دیگری که مهر آزایخواهی و دوری از استبداد را به قیام می زد شعار نه شاه و نه عمامه ، آخوند کارش تمامه! در نتیجه مشخص شد که نوک حمله مردم به شخص ولی فقیه و ولایت نامبارک اسلامی اوست.
از سوی دیگر دانشجویان با حضور خود در دانشگاهها شعله قیام را شعله ور تر کردند. شعارها از شهری به شهر دیگر برده شد و در تمام این شعارها فریاد ماندگاری و مقاومت در برابر نیروی های سرکوبگر سر داده شد. شعارهائی از قبیل «اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم می شیم.» «قدرت ما جمع ماست.»
مشروعیت دفاع در برابر نیروهای سرکوبگر و پاسخگوئی
مردم حق دارند از خود دفاع مسلحانه کنند و اگر مردم متوجه شوند که مأمور سرکوبگر در صدد حمله است می توانند به طرف مخاصم شلیک کنند.
چه موانعی بر سر راه گسترش قیام به مرحله بالاتر می تواند وجود داشته باشند
رژیم بر اساس عادت معمول سعی کرد که حضور قیام کنندگان در شهرهای کردستان را به قدرتهای خارجی مثل اسرائیل و عربستان سعودی منسوب کند. اما تظاهرات تمام ایران را درنوردید و از بندر عباس تا رشت، از تبریز تا بوشهر، از مشهد تا شیراز را بر گرفت. تا کنون در نزدیک به ۲۰۰شهر تظاهرات بر علیه کلیت نظام صورت گرفته است.
انتشار اخباری از قبیل تعطیلی گشت ارشاد و یا لغو قانون حجاب اجباری، برای تقلیل دادن خواست قیام کنندگان و ترمز زدن به بیشتر رادیکال شدن قیام است. باید این نکته را متذکر شد، اگر رژیم حاضر به عقب نشینی باشد بسیار پیروزی است ، اما تجربه نشان داده است که برای رژیم عقب نشینی مفهمومی ندارد. آیا رژیم از قتلهای زنجیره ای معذرت خواهی کرد؟ کسی فهمید که قاتلین ندا و ستار چه کسانی هستند؟ کشتار آبان ۹۸ و یا سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی، مثال زیاد است و در حوصله این مطلب نیست. به طور خلاصه اگر رژیم قانون حجاب را لغو کند به مفهموم این است که به اصل ولایت فقیه پشت کرده است. قیام کنندگان نیز به مسئله آگاهی دارند و برآنند که کلیت جمهوری فاشیستی مذهبی را سرنگون کنند.
چرخش اصلاح طلبان حکومتی و رضا پهلوی ، واکنش وابستگان رژیم
واقعیت این است که اینان تحلیل مشخصی از وضعیت انفجاری جامعه نداشتند، رژیم را در نقطه قدرت می دیدند. گروه اول ملتمسانه خواستار امضاء برجام و وابستگان رژیم مغرور در پی به زانو در آوردن استکبار جهانی، حضور مردم درخیابانها خواب از چشمان آنان برگرفت و گروه دوم در آرزوی به دست آوردن دل سپاه پاسداران یعنی ارگانهای سرکوب مردم در خیابانهای ایران!
چه اتفاقی افتاده است که مبارزه مسلحانه به رسمیت شناخته شده است
چه اتفاقی افتاده که متوجه شده اند که رژیم هیچ راه مسالمت آمیزی را برای احترام به خواسته های مردم باز نگذاشته و تنها راه برای گذار از رژیم همان مسلح شدن مردم است و چه کسانی بودند که به دنبال نصحیت گوئی به سرکوبگران و مزدوران بودند و می خواستند با همین نیروهای سرکوبگر از رژیم به شکل «مدنی» گذار کنند.
چه چیز تغییر کرده که رضا پهلوی در روز اول تسلیتی بیرنگ به مناسبت قتل ناجوانمردانه مهسا می فرستد و توئیت حزب مشروطه ایران مبنی بر عزاداری و روشن کردن شمع در خانه به اشتراک دوباره می گذارد و قبل از آن خواستار «گذار مسالمت آمیز» از جمهوری اسلامی شده بود، به مردم می گوید در خیابانها بمانند. رضا پهلوی بارها از داشتن ارتباط با نیروهای ارتجاعی سپاه پاسداران سخن گفته بود و مردم را به انفعال و عدم واکنش تشویق می کرد و از کم هزینگی و یا بهتر است گفته شود بی هزینگی سخن می گفت در تازه ترین واکنش نسبت به شرایط ایران می گوید:
«من به این هوش و شعور، و صَلابَت و دلاوری شما افتخار می‌کنم. شما ملت، عزم‌تان را جزم کرده‌اید که سرنوشت خود را به دست بگیرید و آینده را بسازید.»
دستگاه لابی رژیم به عادت معهود و طریق مألوف سعی دارد که قتل مهسا یک واقعه مجرد از تمام جریانات ایران قلمداد کند و مردم را به تبعیت از قوانین ضد زن و ارتجاعی رژیم تشویق کند.
روزبه پارسی که در سوئد به عنوان یکی از افراد پیش برنده خطوط رژیم شناخته می شود و در لباس کارشناس در مصاحبه ای می گوید: ما هنوز به طور قطع نمی دانیم چه اتفاقی افتاده است، اما در هر حال مرگ صورت گرفته ... او ادامه می دهد که بر اساس قانون در ایران (استفاده از کلمه ایران زمانی که در خطر هستند باید مورد توجه قرار گیرد.) زنان و دختران از سن مشخصی باید حجاب داشته باشند و از پوشیدن لباسهای تحریک کننده در خارج از منزل خود داری کنند.
مهاجرانی در لندن مزخرف دیگری می بافد و عده ای هم که تا دیروز از رضا پهلوی (پروژه سوخته وزارت اطلاعات) حمایت می کردند، مانده اند که چه داستان تازه ای ببافند. عده ای هم از ترس و احساس خطر سعی دارند که با ابراز همدردی با خانواده مهسا و محکوم کردن قتل او، ماجرا را به یک پلیس خاطی در گشت ارشاد محدود کنند.
شرایط کنونی درستی تحلیل ها و شناخت مجاهدین و مقاومت ایران از جامعه را نشان می دهد. مقاومت ایران را که از سالهای سال پیش گفته بود افعی کبوتر نمی زاید، خشونت طلب می خواندند. راستش الان قصد آن را ندارم که بگویم دیدید که ما گفتیم، الان شرایطی است که باید با اتحاد نیروهای واقعی سرنگونی طلب، این رژیم قرون وسطائی را به همان جا که تعلق دارد یعنی به قعر تاریخ، بفرستیم.

söndag 21 augusti 2022



#رادیو_فردا
فیلم و خبر کوتاهی از بر هم نمایش اعضای سپاه قدس تحت عنوان «حمله سازمان مجاهدین» به میز کتاب مخالفان گذاشته بود.
از آنجا که خبرنگار رادیو فردا در محل حضور نداشته است، این فیلم به وسیله همان وابستگان به سپاه قدس تحت عنوان جداشدگان از مجاهدین گرفته شده و برای رادیو فردا ارسال شده است. شیوه نقل خبر چنان بود که به همراه فیلم متن خبر هم برای رادیو فردا دیکته شده است و یا اینکه متن خبر ضمیمه فیلم بوده است.
تصور کنید که هیتلر در قدرت است و مزدورانش در این جا و آن جای دنیا به کسانی که از شقاوتش جان سالم بدر برده اند، اما وظیفه خود در قبال هموطنانشان را فراموش نکرده اند با همان شیوه و سیاق هیتلری می خواهد درس دمکراسی بیاموزد. الحق که گوبلز در مقابل اینان پرنده صلح است.
در قسمت اظهار نظرها ناگهان گروهی خارجه نشین که در عمر بی مصرف خود، هیچ عملی در مقابل نقض حقوق بشر و وضعیت زندانیان سیاسی انجام نداده اند و چند نفر که می توان حدس زد تعدادشان بیش از انگشتان دست نیست با اسامی مختلف تقریبا با یک شیوه این عمل را به باد انتقاد گرفته و از موضع جنت مکانی و بهتر است بگویم آخوند نشانی معلم درس دمکراسی شده و وافریادا از اینکه
« اینان تحمل انتقاد ندارند.»
اینان می خواهند دمکراسی را به ایران بیاورند
اینان از رژیم بدتر هستند
موقعی که اجازه کتاب خواندن به آنها را نمی دهند با کتاب مخالف هستند و الخ....
برای روشن شدن قضیه کتابهای به اصطلاح انتقاد از رجوی نقل قولی که یکی از هوادارن میرحسین موسوی که به تازگی تحت وثیقه از زندان آزاد شده و منتظر صدور حکم خود است را می آورم
او می گفت (نقل به مضمون) شکنجه های روانی و به گفته خودش شکنجه های سفید بسیار آزاردهنده تر از شکنجه های فیزیکی بود. اما مهمترین نکته ای که در حرفهایش بود این بود که تنها کتابهائي که در زندان موجود بود کتابهای بریدگان از سازمان مجاهدین بود. او خودش تأکید می کرد که شکنجه گران از عنوان «منافقین » استفاده می کردند.
برای یادآوری می گویم که این کتابها برای اعضای خانواده مجاهدین از طرف به اصطلاح «انجمن نجات»‌ که شاخه ای از اطلاعات سپاه است فرستاده می شود. همین کتابها برای برخی از هواداران سازمان در خارج از کشور فرستاه شده و یا می شود. کتابهائی پر از دروغ و تهمت ، شاید عبارت شیطان سازی مناسبتر باشد و برای این شیطان سازی چه کسانی بهتر از افرادی که مدتی در سازمان بوده اند. چند افشاگری در مورد شیوه کار مزدبگیران جدید الورود تحت عنوان جداشدگان انتشار پیدا کرده است. از جمله افشاگری هادی ثانی خانی که به طور مفصل در کتابی تیرماه ۱۴۰۰ منتشر شده است.

در ماه تیر و مرداد ۱۴۰۱ کمیسیون امنیت شورای ملی مقاومت چند اطلاعیه در مورد تهدید تروریستی به مجاهدین در آلبانی صادر کرد و پلیس آلبانی به طور مشخص اعلام کرده بود که بریدگان از مجاهدین با سپاه قدس در ارتباط هستند.
ناگفته مشخص است که رژیم بود خود را در نبود سازمان مجاهدین می بیند و چه در ایران و چه در خارج از ایران هر چه در توان داشته باشد برای از بین بردن سازمان چه فیزیکی و چه شیطان سازی به کار می برد. اما روی سخن من نه به «پرندگان صلح و عاشقان دمکراسی » بلکه به رادیو فردا است.
پرتاب تخم مرغ گندیده و یا کیک به صورت افراد شناخته و رهبران احزاب نیز معمول است.
در تمامی کشورهای دمکراتیک در واکنش در برابر کسانی که به پایه ای ترین اصول دمکراسی پایبند نیستند نیز یک حق است.
تمام کسانی که در این کشورها زندگی می کنند شاهد واکنش مردم به تظاهرات گروههای نازیستی و یا نئو نازیستی بوده اند. گرچه که این گروهها به طور مشخص از هیتلر و یا موسولینی دفاع نمی کنند، اما شعارهای نژاد پرستانه و ضد خارجی می دهند. در سوئد شعاری که بر ضد این گروهها داده می شود از جمله این است که خیابانهای ما جای نژٓادپرستان نیست و با شدت با گروهها برخورد می کنند. در آلمان و فرانسه وضع به همین صورت است. مثال در این مورد زیاد است و در حوصله مطلب نیست.
حال چه شده که رادیو فردا ناگهان به بلندگوی سپاه قدس تبدیل می شود. باید یادآوری کنم که در این خبر اسم خبرنگاری عنوان نشده است به همین علت مدیریت رادیو فردا مسئول پاسخگوئی است.
رادیو فردا فراموش کرده است که همین مزدوران پس از حمله به اشرف بیش از دو سال با ۳۰۰ بلندگو ساکنان اشرف را تهدید به مرگ می کردند. از یکسو می گفتند که مجاهدین اسیر هستند و از سوی دیگر چون خمینی آدمخوار می گفتند که خرخره شما را می جویم. رادیو فردا به عمد فراموش کرده است که مسعود دلیلی باعث قتلعام در اشرف شد و بعد سوزانده شد تا تمام داستان جنایت را به مسئله درگیری درونی تبدیل کند و از سوی مزدور نفوذی اش سناریوی اطلاعات سپاه را پیش ببرد.
رادیو فردا به عمد گزارش نمی دهد که این کتابها به زبان آلبانیائی ترجمه شده و سئوال نکرده است که هزینه ترجمه این کتابها از کجا تآمین شده و این کتب در کجا به چاپ رسیده اند.
در روز پنج ماه مرداد خبرگزاری سپاه موسوم به فارس در یک مطلب مفصل تحت عنوان «ضرورت اقدام نظامی علیه فرقه تروریستی رجوی» نکات زیر را به طور مشخص در دستور کار قرار داد ( برای روشن شدن عمق جنایت و خیانت کسانی که حرکت اعضای سپاه قدس در آلبانی را میزکتاب مخالفین می خوانند، مطلب خبرگزاری سپاه را با همان ادبیات تروریستی نقل شده است.)
مطالبه غرامت:
جمهوری اسلامی ایران بایستی ضمن محکوم نمودن اعضای فرقه رجوی، در محاکم داخلی و بین‌المللی مساله دریافت غرامت را به صورت جدی دنبال کند. شهادت ۱۷هزار نفر از مردم ایران و آسیب‌های شدید مالی، روحی و روانی فرقه تروریستی رجوی به خانواده‌های ایرانی، تخریب اماکن عمومی و صدمه به اموال مردم، فهرستی بلندبالایی برای محاسبه این غرامت است. در این مسیر، دولت‌های غربی و عربی حامی فرقه رجوی در پرداخت غرامت باید سهیم باشند و پیگیری این امر بر عهده دولت، وزارت امورخارجه و قوه قضاییه، کمیسیون حقوق بشر و دادگاه‌ها داخلی است.
تروریستی شناخته شدن منافقین در دادگاه های بین المللی
دنبال کردن پرونده تروریستی بودن فرقه رجوی در محاکم بین‌المللی است
پیگیری اخراج و استراد منافقین از کشورهای خارجی .
قطعاً یکی از ماموریت‌های وزارت خارجه و سایر نهادهای اطلاعاتی شناسایی محل استقرار و اقامت منافقین در کشورهای غربی و عربی است. نظر به تروریستی بودن سازمان مجاهدین خلق، مطالبه حقوقی و دیپلماتیک از دولتهای خارجی برای اخراج و استرداد اعضای فرقه رجوی گام بعدی است.
اقدام متقابل:
چنانچه دولت‌های میزبان منافقین از اخراج و استرداد آنان شانه خالی کردند، باید با یادآوری دکترین امنیتی جمهوری اسلامی در جهت مبارزه با منشأ تهدیدات امنیتی علیه ایران و در مسیر مبارزه با تروریسم، دولت‌های میزبان به انجام اقدام متقابل تهدید شوند.
اقدام نظامی در جهت مبارزه با تروریسم
جمهوری اسلامی بایستی با استناد به اصل "مسئولیت حمایت" (R2P) در جهت حمایت از آحاد ملت ایران و ذیل ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، اقدام نظامی برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی را در دستور کار قرار دهد. در واقع قواعد حقوق بین‌الملل به جمهوری اسلامی ایران این مجوز را می‌دهد که برای مقابله با یک فرقه تروریستی و حمایت از شهروندانش، از قدرت سخت علیه تروریستها استفاده نماید. ظرفیت پهپادهای تهاجمی و موشک‌های بالستیک ایران برای ضربه زدن به مقر منافقین در آلبانی هیچ منع حقوقی ندارد و مقامات تهران باید پس از اعلام هشدار لازم به دولت آلبانی، اقدام نظامی را در دستور کار قرار دهند.
غریب آبادی مسئول «حقوق بشر» رژیم که بارها حرفهای او را در مورد به سخره گرفتن قوانین قضائي اروپا در مورد دیپلمات تروریست رژیم اسدالله اسدی و دژخیم حمید نوری شنیده ایم که گفته است این دادگاهها رسمیت ندارند و تحت تأثیر مجاهدین هستند، پس از اعلام رسمی تشکیل دادگاه بر علیه رئیسی دوباره همه موارد آمده در خبرگزاری سپاه پاسداران را تکرار کرد و گفت که «مجاهدین در هر جای دنیا که باشند را آرام نخواهیم گذاشت.»
سئوالات ممکن است فراوان باشد، اما یک اصل ثابت است. رژیم در این خیال است که فضای اروپا را به علیه مجاهدین تنگ کند. باید گفت که
بیارآن چه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
به رادیو فردا می گویم در مقابل مزدوران و وابستگان رژیم اتفاقا این اعتراض مدنی ترین شکل مقابله با کسانی است که مقدمات حمله نظامی را فراهم می کنند. این شیوه خبرنگاری آنچنان رنگ باخته است که پیش از آنکه اطلاع رسانی شود، عدم بیطرفی و بازگوئی واقعیت که اصل اول خبرنگاری است را نشان می دهد.

måndag 8 augusti 2022

تهاجم مقاومت ، تداوم ترور

 سهیلا دشتی: تهاجم مقاومت، تداوم ترور


دو روز قبل از برگزاری برنامه سالانه شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین در آلبانی، اشرف ۳، سفارت آمریکا به شهروندان خود خبر داد که به علت تهدیدات تروریستی از شرکت در برنامه که قرار بود در روزهای ۲۳ و ۲۴ ماه ژوئیه برگزار شود خودداری کنند. این خبر از سوی پلیس آلبانی نیز تأیید شد.

شورای ملی مقاومت اطلاعیه‌های متعددی را در این مورد صادر کرده و در این اطلاعیه‌ها از نکات مهمی پرده برداشته است. در آغاز اطلاعیه‌ای که در ۱۲ مرداد مصادف با سوم اوت صادرشده، چنین آمده است


https://bit.ly/3BFYKvB

یک منبع اطلاعاتی آلبانیایی فاش کرد: «واحد اطلاعات عملیات مخفی قدس در خارج از ایران، علاوه بر حمله سایبری در آلبانی، با اعزام مأموران مخفی به عملیات بدنام کردن اعضای مجاهدین خلق نیز اشتغال داشته است. این واحد برای تحقق این امر تلاش کرده است تا در رسانه‌های آلبانی نیز نفوذ کند» (تاپ چنل-۲ اوت ۲۰۲۲).

پس از استقرار مجاهدین در آلبانی، رژیم فعالیت‌های تروریستی خود را در این کشور به‌شدت بی‌سابقه‌ای افزایش داده است که به اخراج سفیر رژیم منجر شد.

فعالیت‌های تروریستی رژیم در اروپا دهها سال سابقه دارد.

این مطلب به‌طور خلاصه سعی بر روشن شدن روش کار رژیم دارد. (مدارک و اسناد این ترورها موجود است.)


۱/ تصمیم ترور

تصمیم تمامی ترورها به‌وسیله بالاترین ارگانهای رژیم گرفته‌شده است. ولی‌فقیه (خمینی – خامنه‌ای) و رئیس‌جمهور وقت دستور ترور را داده‌اند.

۲/ برنامه‌ریزی ترورها

از سوی وزارتخانه‌های امور خارجه، اطلاعات، سپاه پاسداران و شاخه بین‌المللی سپاه پاسداران، سپاه قدس انجام‌شده است.

۳/ سازمان‌دهی ترور، پشتیبانی و مالی،

سفارت‌خانه‌های رژیم در کشورهای مختلف سازمان‌دهی ترورها را به عهده داشته‌اند و سفرای رژیم نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در اجرای ترور داشته‌اند. ترورها به‌وسیله شرکت‌های وابسته به رژیم در کشورهای اروپائی تأمین مالی شده است. در برخی از موارد مبالغ هنگفتی به عاملان اجرای ترور داده‌شده است.

۴/ اطلاعات و مشخصات کسانی که مورد ترور و یا توطئه تروریستی قرارگرفته‌اند

اطلاعات به‌طور مشخص از سوی افراد نفوذی تحت عنوان پناهنده ویا اعضای سابق جمع‌آوری‌شده است

۵/ مجری ترورها

اعضای سابق سازمان‌ها، افراد بسیار نزدیک به فرد ترور شده و عوامل وزارت اطلاعات مجری این ترورها بوده‌اند.

در برخی از موارد رژیم از شهروندان غیر ایرانی برای اجرای ترورها استفاده کرده است. انیس نقاش یکی از موارد است.

در طول حکومت ننگین ولایت‌فقیه ترورهای بی‌شماری در خارج از کشور صورت گرفته است. در بین سازمان‌ها و گروه‌های ایرانی بیشترین تعداد آن‌ها متوجه سازمان مجاهدین خلق، سران و اعضاء آن بوده است. سازمان‌های امنیتی آلمان، سوئد و هم‌اکنون آلبانی بارها از این موارد پرده برداشته‌اند.


چند نمونه مشخص

در بسیاری از موارد ترور مظنونی دستگیر نشده است، اگرچه نقش رژیم در این ترورها بسیار روشن است. ازجمله ترور عبدالرحمان برومند و فریدون فرخزاد که هر دو به‌وسیله چاقو به قتل رسیدند.


دادگاه ترور سران کرد در رستوانی به نام میکونوس در سپتامبر ۱۹۹۲ در برلین

رأی دادگاه میکونوس پس از پنج سال در سال ۱۹۹۷ صادر شد که پس‌ازآن حکم جلب بین‌المللی برای فلاحیان وزیر وقت اطلاعات صادر شد. در حکم دادگاه آمده است که ترور با اطلاع مستقیم خامنه‌ای، اکبر رفسنجانی رئیس‌جمهور و علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت صورت گرفته است. سفیر وقت رژیم در آلمان، حسین موسویان در این ترور نقش مستقیم داشته است.

در کیفرخواست اولیه پلیس آلمان، سفارت رژیم در بن را بزرگ‌ترین واحد پشتیبانی تروریستی در آلمان می‌داند.

به شهادت شاهد عینی صاحب رستوران اطلاعات ملاقات را در اختیار تروریست‌ها گذاشته بود

 

ترور شاهپور بختیار، پاریس ۱۹۹۱

ترور شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر محمدرضا شاه، به همراه منشی خود سروش کتیبه، در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ توسط ۳ تروریست جمهوری اسلامی بهنام‌های محمد آزادی، علی وکیلی راد و فریدون بویراحمدی انجام شد. فریدون بویراحمدی مورد اعتمادترین فرد شاپور بختیار بود. گفته می‌شود فریدون بویر احمدی اکنون با نام «فرهاد مهدیار» مدیرکل شرکت غله و خدمات بازرگانی استان قزوین است.


ترور دکتر کاظم رجوی، ژنو ۱۹۹۰


روز چهار اردیبهشت ۱۳۶۹، پروفسور کاظم رجوی در حومه ژنو در منطقه‌ای به نام کوپه برای مراجعه به بانک از خانه خارج شد. پیش‌ازاین تروریست‌هایی از طرف رژیم ایران برای ترور وی کمین گذاشته بودند. او هنگام بازگشت به خانه مورد اصابت چند گلوله قرارگرفته و جان باخت. سفارت رژیم در سویس و تروریست‌های شناخته‌شده در این ترور شرکت داشته‌اند. سعید شاهسوندی که به خدمت رژیم درآمده‌است از عوامل اطلاعاتی این ترور بود. یاد آوری می‌کنم که پرونده ترور دکتر کاظم رجوی با فعالیت‌های مقاومت، به‌عنوان نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت در جریان است.


توطئه تروریستی در ویلپنت پاریس ۲۰۱۸

در دادگاه مشخص شد که تصمیم بمب‌گذاری از بالاترین مراجع صادرشده و اسدالله اسدی دیپلمات تروریست رژیم مجری این طرح بوده است. همچنان که قبلاً گفته شد، همکاران تروریست او به اسم هوادار در انجمن‌های هوادار مجاهدین به‌صورت مزدوران نفوذی و هسته‌های خفته واردشده بودند و تحقیقات نشان داد که چه مبالغ کلانی از رژیم و وزارت اطلاعات دریافت کرده بودند.


همان‌طور که در آغاز ذکر شد برنامه سالانه مجاهدین در روز اعلام‌شده انجام نشد. بی‌شک با توجه به سابقه رژیم و با توجه به واکنش دولت آلبانی و سفارت آمریکا نسبت به مسئله، تهدید حمله تروریستی جدی بوده است. پرونده حدود بیست نفر از ایادی رژیم که به‌عنوان اعضاء سابق مجاهدین دروغ‌پراکنی می‌کنند در جریان است.

یکی از مقامات پلیس آلبانی از اداره مقابله با تبهکاری سازمان‌دهی شده و تروریسم گفته است که از سال ۲۰۱۸ به‌صورت موازی سه تحقیقات در رابطه با حضور مأمورین وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران آغازشده، که یکی از آن‌ها تکمیل و در ماه مارس گذشته به دادگاه ارائه‌شده است.

در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت که در تاریخ ۱۸ ماه ژوئیه صادر شد آمده است منزل، خودرو و محل کار یازده نفر از اعضای پوششی انجمن آسیلا مورد بازرسی قرار گرفت، پلیس اعلام کرده است که مبالغ پولی که از این گروه کشف شد تناسبی با درآمد آنان ندارد. همچنین ۴ تن از وابستگان رژیم اجازه ورود به کشور را پیدا نکردند و از فرودگاه اخراج شدند.

پلیس آلبانی در حال تحقیق گسترده در این موارد است.

اگر رژیم در طول دخالت خود در عملیات تروریستی علیه مجاهدین را انکار می‌کرد، اکنون در خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، خبر وظایف رژیم در قبال مجاهدین را یک‌به‌یک می‌نویسد و در انتها کشور آلبانی را تهدید نظامی می‌کند.

این خبر و تجربه نشان می‌دهد که هر کس تحت هر عنوان و یا نامی و یا هر جریانی مجاهدین را دشمن خود بداند، آبشخوری جز رژیم آدم‌خوار ندارد و از سوی دیگر روشن می‌کند که مجاهدین و مردم دشمنی به جز رژیم آخوندی ندارند و این نبرد ادامه دارد.

تهدیدها و عملیات تروریستی نشانگر استیصال رژیم در برابر فعالیت‌های سیاسی و حمایت‌های گسترده بین‌المللی از مجاهدین و از سوی دیگر تهاجم کانون‌های شورشی در داخل ایران هست.

söndag 31 juli 2022

آقائی پیام زیر را برای من فرستاده اند. بهتر دیدم که نظر خودم را در این جا بنویسم.
قبل از هر چیز باید بگویم که من یک هوادار بسیار ساده سازمان مجاهدین و مقاومت ایران هستم و عاشق آزادی ! تعریف هوادار از نظر من این است که من رأی خودم را به مقاومت ایران داده و شورای ملی مقاومت ایران از نظر من بهترین گزینه برای دوران انتقال قدرت به مردم ایران است تا با تشکیل مجلس موسسان و یک قانون اساسی جدید مردم بتوانند رئیس جمهور و نمایندگان خود را برای بازسازی ایران انتخاب کنند.
سلام خانم دشتی
می خواهم بگویم که آشکار معلوم است که جامعه جهانی نمی خواهد سازمان حکومت را در ایران بدست بگیرد و از رضا پهلوی حمایت می کند. اگر سازمان به فکر مردم و کشور ایران باید از رضا پهلوی حمایت کند، تا او حکومت را بدست بگیرد، سازمان میگوید حاظر (خودشان حاضر را این چنین نوشته اند)است صد سال هم شده علیه حکومت آخوندی مبارزه کند. سئوال آیا مبارزه با آخوندها مشکلتر است یا مبارزه با رضا پهلوی؟
اما در نوشته این آقای محترم چند نکته وجود دارد که به آنها می پردازم.
۱ در مورد حمایت جامعه جهانی از رضا پهلوی !!
بگذارید بدون رودبایستی بگویم تا امروز جامعه جهانی نه قصد تغییر در ایران را دارد و نه حمایت از مردم ایران و خواسته هایشان. تمام دعوای جامعه جهانی (بهتر است بگوئیم آمریکا و چند کشور اروپائی ) با ایران این است که تغییر رفتار دهد و از دخالت در کشورهای دیگر خودداری کند. گفتگوهای رژیم با این کشورها بر حول محور عدم استفاده از موشکهائي که قدرت حمل بمب اتمی را دارد و محدود کردن غنی سازی اورانیوم است. واضح است که چین و روسیه در ضمن اینکه از اتمی شدن رژیم ایران به سلاح اتمی ناراضی هستند، اما در بقیه موارد در کنار رژیم هستند.
حمایت جامعه جهانی از رضا پهلوی تا به حال خود را چگونه نشان داده است؟ کدام کشور به طور مشخص اعلام کرده است که از رضا پهلوی حمایت می کند و یا کرده است؟
در آخرین قطعنامه کنگره آمریکا اکثریت نمایندگان کنگره و تعداد قابل توجهی از سناتورهای آمریکائي از تغییر در ایران حمایت کرده اند و در آن از برقراری یک «جمهوری ، غیر اتمی »‌نام برده اند و همچنین از برنامه ده ماده ای مریم رجوی برای ایجاد ایرانی مستقل حمایت کرده اند.
می شود آرزو کرد، اما واقعیتهای موجود بیانگر حقیقتی دیگر است. اما سئوال همچنان باقی است که
اگر واقعا این چنین است و باید منتظر حمایت جامعه جهانی را برای تغییر در ایران بود رضا پهلوی نبایستی نیازی به مجاهدین داشته باشد.
در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی سلسله بحثهای مسعود رجوی در صفحات ۲۶۰-۲۵۸ آمده است:
«همه حرف را هم رک و روشن و عاری از هر گونه ابهام برای ثبت در سینه تاریخ به مسئولیت خودم می گویم. می دانم که پیشنهاد مشخصی که ارائه خواهم کرد، برای مجاهدین و دیگر اعضای شورای ملی مقاومت غیرمترقبه و گزنده است. ... صراحتا می گویم که پشت کردن به دیکتاتوری و بازگشت به جبهه مردم ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی و استقرار حاکمیت مردم ایران، به جای حاکمیت شیخ وشاه، نه فقط آقایان موسوی و کروبی و امثال آنها، بلکه رضا پهلوی را هم اگر بخواهد و اراده کند شامل می شود. ....
پیشنهاد مشخص من به آقای رضا پهلوی ، اگر مانند برخی جناحهای رژیم ولایت فقیه گمان نکنید که سودای فردی و گروهی و یا قصد سوء دارم، این است که اگر بخواهید می توانید در این مقطع حساس و تاریخی، خدمت بزرگی به آزادی وطنتان بکنید، اعلام کنید؛ داعیه سلطنت ندارید و آن را بر هیچ کس دیگر هم نمی پسندید و خود را ملتزم به یک جمهوری دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدائي دین از دولت با نفی کامل نظام ولایت فقیه و ضرورت سرنگونی آن می دانید. »‌

آقای محترم دنیای سیاست، دنیای چانه زنی و بده و بستان است ، اما دنیای فدا و از خودگذشتگی نیست. مقاومت ایران در تمامی بیانیه ها و اطلاعیه های شورا ملی مقاومت نظرات خود را به طور شفاف اعلام کرده است.ما مردم ایران بارها دروغ شنیده ایم . به اعتمادمان خیانت شده است. در طول سالیان نکبت بار حکومت ضد مردمی جمهوری اسلامی تا به حال دهها گروه و یا فرد به اصطلاح مخالف را دیده ایم که دست پرورده نظام بوده اند. مقاومت ایران بدون هیچ اما و اگری و مهمتر از همه بدون چشمداشت به کمکهای سپاه آدمکش ( رضا پهلوی بارها گفته است که با آنها ارتباط دارد) مهمترین وظیفه را برای سرنگونی به عهده گرفته است. بدون هیچ چشمداشتی . گوی و میدان باز است . اما مهمترین نکته این است که همه این را خوب فهمیده اند که برای سرنگون کردن نظام ولایت فقیه، تشکیلات و داشتن رهبری مشخص که حرف آخر را بزند ، اصل است.

torsdag 23 juni 2022




 

خطاب به خبرنگاران معذور

بدون هیچ مطالعه تاریخی بیطرف از شرایط ایران در دوران پهلوی و علل رویگردانی مردم از حکومت سلطنتی، مروج توهم پراکنی شده اید.

دلائل زیر روشن کننده مواضع  شما و عدم بیطرفی حرفه خبرنگاری و همسوئی با جریان مشخص رضا پهلوی را نشان می دهد.

ذکر این نکته ضروری که   شما  پژواک جریانی واپسگرا شدید  که انقلاب ضد سلطنتی 57، را یا شورش نامید و یا فتنه!

شمایان روشنفکران آن دوران به شکلی نمایشی به  باد انتقاد گرفتید که چگونه همگی خمینی را به عنوان رهبر انقلاب انتخاب کردند.

شمایان دچار نسیان شده و سعی بر آن دارید که مردم ایران را که بر ضد سلطنت شوریدند، مردمی نا آگاه، فریب خورده، به بازیچه گرفته شده قلمداد کنید.

هیچکدام شما از علت و یا علل  تأسیس سازمان اداره و امنیت کشور (ساواک)  در سال 1335 سخنی نمی گوئید. سازمانی که به یکی از مخوفترین سازمانهای امنیتی جهان تبدیل شد، که از تمامی شیوههای قرون وسطائی مثل شکنجه مثل ناخن کشیدن، سوزاندن بدن، برق گذاشتن و همزمان از آخرین وسائل تکنیکی برای استراق سمع و کنترل مخالفان استفاده می کرد.

هیچکدام از شما دلایل کودتای ضدمردمی بر علیه دکتر محمد مصدق را بررسی نکرده و نقش آخوند کاشانی  و موضع گیری حزب توده به نفع بازگشت شاه مورد بررسی قرار نداده اید.

با کم دانشی بی نظیری اظهارنظر می کنید که آن دوران بهتر بود و شاه به قول خودش در حال نزدیک شدن به دروازهای تمدن بزرگ بود. گوئی که ایران جزیره ای دور افتاده در کره ای، غیر زمین است و تمامی قوانین اجتماعی دوران که بر جهان حاکم بوده در مورد ایران، صدق نمی کند. ایران را به عمد با کشوری مثل افغانستان مقایسه می کنید که از نظر شرایط جغرافیائی ومنابع طبیعی با ایران تفاوت دارد. آنچه کشف نفت در ایران کرد را نادیده می گیرد. به طور مثال نمی گوئید و نمی نویسید که نزدیک به 40% از درآمد نفت ایران به شاه و خانواده اش می رسید. خواهران و برادران شاه هر ماهه مبالغ هنگفتی به حسابهایشان سرازیر می شد. این که در آمد نفت به جای از بین بردن وابستگی کشاورزی و ساختن زیر بنای واقعی برای کشور و دارا بودن صنعت مادر به کشوری وارد کننده تبدیل شد. زمین های کشاورزی در دزفول به جای کشت گندم به گشت مارچوبه تبدیل گشت و ایران با جمعیتی بیش از 30 میلیون نفر قادر به تهیه محصولات غذائی اصلی مثل برنج، گندم، گوشت، مرغ برای شهروندانش نبود. فراموش کرده اید که در مورد تورمی بالای 40% در سالهای 56-53 نکته ای را مورد توجه قرار دهید.

در باره ساواکی ها که جذب سپاه و بسیج شدند، سخنی نمی گوئید. حال رضا پهلوی می خواهد اعضاء بسیج و سپاه را به  خدمت بگیرد. چه تصادف غیرمترقبه ای!

هیچکدام شما از مطبوعات وابسته و روزنامه نگاران قلم به مزد آن دوران و سانسور گسترده ای که رایج بود سخنی نمی گوئید. رادیو و تلویزیون در سراسر ایران، چون هم اکنون، وابسته به حکومت بود و نیاز به سانسور نداشت. اما سانسور گسترده ای که بر روزنامه و مجلات بود را نادیده می گیرید.

بدون شک  از نظر شما لغاتی چون میهن، فرهنگ و عدالت  اجتماعی از معنی تهی گشته و جز دستک و آویزه ای برای توجیه قتل و کشتار و شکنجه در آن دوران همین روزها نیست.

آزادی نسبی که مردم در پوشش داشتند چنان توجیه می کنید که دوران شاه بهشت برین بود و با تسامحی بی بدیل می گوئید انتقاداتی به آن دوران وارد است. این جمله را خود شاه نگفت. او با صدای لرزان گفت که صدای انقلاب شما را شنیدم (چرا رضا پهلوی لگد به قبر پدرش می زند و کلمه انقلاب را شورش یا فتنه تعریف می کند.).

خانم ها و آقایان خبرنگار

دو سوم از جمعیت ایران هیچ تصویر و تجربه فردی از دوران پهلوی ندارند زیرا بعد از سال 57 به دنیا آمده اند. آنچه را که از می دانند، یا شنیده هایشان هست و یا قلب و دروغ بزرگی که در کتابهای تاریخ چاپ شده در دوران حکومت فاشیستی مذهبی خوانده اند.

بگذارید خبر بدی به شما بدهم!! با این همه سانسور و همه ترفندهائی که در این سالها به کار برده اید نتوانسته اید شعور انقلابی مردم و جوانان را از آنان بگیرید. به یک دلیل ساده ، حکومتهای استبدادی چه شاه و چه شیخ جائی در تاریخ ندارند. جوانان ایران با مقاومتشان درست از سال 60 بر رژیم شوریدند. خمینی با صدور فتوا قتل عام 67 را مهندسی کرد. قیام دانشجویان در تیرماه 78 خواب را چشم خامنه ای ربود. همان قیامی که همین  اصلاحطلبان  که هوادار رضا پهلوی شده اند، شکنجه گر و تیر خلاص زنش بودند. بعد همین اصلاحطلبان حکومتی در سال 88  به ردای سبز آمدند. شما خواستید آن قیام را به نفع کسانی که خواستار برگشت به دوران طلائی امام بودند، مصادره کنید. چنین نشد!! در کنار گنجی و گوگوش و فرح پهلوی ایستادید، بدون هیچ سئوال و پرسشی!

 در ادامه جوانان و مردم ایران در دیماه 96 ، البته با فدای جانها، بر بازی بین بد و بدتر، خط بطلان کشیدند و شعار اصلاح طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا جهانی شد. رژیم در آن روزها با  حیله رفرندام جلو آمد که شور انقلابی را بگیرد، شیرین عبادی ها و رضا پهلوی و درست همین کسانی که برای او غش و ضعف می کنند، خواستار رفراندم بودند. از این هم طرفی بسته نشد. قیام مردم در آبانماه 98 ، در بیش از صد شهر در ایران تنها یک دورنما داشت.  

اصلاحات مرده بود، رفرندام هم که سرنوشت اش معلوم بود. تنها راه باقی مانده انقلاب بود. این را علم جامعه شناسی می گوید.

اما شما در کنار کسانی که سد راه انقلاب بودند بیشترین سعی و اهتمام را کرده و می کنید که چنین نشود.

 اگر  از نظر شما در قیام 88 مردم مرتجع بودند و خواستار برگشت به دوران خمینی، عقب روی کردن اصلاحطلبان و افراد شناخته شده ای که سالها خود را در قالب اپوزیسیون نشان می دانند  را به دوران قبل از خمینی را پیشرفت می نامید؟

شمایان فراموش کرده اید که رضا پهلوی در سال 88 دستبند سبز بر دست داشت و اصلا در لغت نامه او کلمه «براندازی» وجود نداشت. عکس های رضا پهلوی هنگامی که پیراهن تیم فوتبال رژیم را بر تن داشت را ندیده اید؟ از او نپرسیدید که چرا پیراهنی بر تن کرد که پرچم جمهوری اسلامی بر سینه اش نقش بسته بود؟

اگر قبل از انقلاب 57 فقط رسانه بی بی سی فارسی بود که خمینی را به عنوان رهبر  به مردم حقنه کند، حالا رادیو فردا، صدای آمریکا، بی بی سی، اینترناشنال از همه سبقت می گیرند که حتی خبر عطسه کردن جنابشان را به عنوان عملیات بزرگ روی آنتن بفرستند.

برای شما سئوال نمی شود که چگونه است که فردی مثل صادق زیباکلام، که می گفت حاضر است که اسلحه به دست بگیرد که جلو سرنگونی را بگیرد به مداح رضا شاه تبدیل می شود. دراین سمفونی نا به هنجار که تحت رهبری خامنه ای است، هر کدام از شما سازی در دست دارید.

ختم کلام این است که شمایان سعی دارید کابوس فاشیسم را به عنوان رویای آزادی به مردم بخورانید.  از استاد سخن سعدی وام می گیرم که گفت : گفتم این سبحان الله دوران با خبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور


onsdag 15 juni 2022

 


نگاهی به موضع گیری های تاجزاده و شاهزاده 

 

آنتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور آفریقای جنوبی در کتاب کشور استخوان‌های من که در سال ۱۹۹۸ منتشرشده می‌نویسد: با عدم برخورد با گذشته و کسانی که مضامین و پایه‌های حقوق بشر را زیر پا گذاشته‌اند، ما به جانیان و مرتکبین این جنایات ضد انسانی کمک نمی‌کنیم بلکه بدین‌وسیله پایه‌گذاری یک سیستم قضائی سالم و مستقل برای نسل‌های آینده را ویران می‌کنیم. فکر می کنم این جملات را باید آویزه گوش کرد.

رضا پهلوی بار دیگر به میدان آمد، اما این بار به ظاهر در نقش یک رهبر که جرات ابراز نظر ندارد وارد میدان شد. حرف تازه ای نزد، جز اینکه  از «سرنگونی»  را که  مدتها به عمد  آن را «براندازی» می خواند نیز فاصله گرفت و با کمال احترام از این دروان به نام «دوران گذار» یاد کرد. امدادهای غیبی هم در قبا و ردای خبرنگار در  چهارسوی  گیتی ( ببخشید عبارت قدیمی است، چون گیتی چهارگوش نیست و گرد است. می خواستم بگویم که چقدر واژه و عبارارت و استفاده از آنها تعیین کننده است.) در مقابل اش ایستادند و به سان دوران ناصرالدین شاه هر چه را  گفت تائید کردند، گوئی که نوکر بادمجان بودند و پس از در این جا و آنجا پشت هر میکروفنی که به دست شان رسید اعلام کردند که همه مردم ایران نشسته و منتظر قدوم ملوکانه هستند تا بیاید و همه مشکلات را حل کند. دوستان و سینه چاکان قدیمی اش، که به آنان وحی شده بود، سر از پا ناشناخته در فضای مجازی هل من مبارز طلیبدند و بر هر آن کس که کمترین تردیدی در رهبری شازده شان داشته باشد؛ شمشیر کشیدند و خواستار نابودی، منزوی کردن و در یک کلام خفه شدن، شدند.  آنچنان در بزرگنمائی او کوشیدند که گویی زمان و مکان در ید قدرت ایشان است. اربابشان هم ابرو نجنباند  و در گوشه خلوت همیشگی اش  به گذراندن روزگار مشغول و شاید در دل به ریش خبرنگاران می خندید. چون این همه خبرنگار که بسیار نکته سنج و به دنبال سند و مدرک، حداقل به حساب توئیتری رضا پهلوی مراجعه نکردند تا ببینند که  توئیتی که در مورد آخرین حرفهایش نوشته شده 14500 بار مورد پسند قرار گرفته و 3755 مرتبه باز توئیت شده و 2615 اظهار نظر داشته است. در صفحه فیسبوک شخصی رضا پهلوی 2400  نفر سخنرانی را مورد علاقه قرار دادند. در کانال یوتیوب این تعداد بازدیدکنندگان نزدیک به 200 هزار نفر است.  بیشترین علاقمند به سخنرانی او در اینستاگرام است که در حدود 233418هزارمورد است.  اینکه در موارد ذکر شده یک نفرچند رسانه اجتماعی را مورد تأئید قرار داده مشخص نیست. فراموش نکنیم که جمعیت ایران نزدیک به 85 میلیون نفر است. اگر بسیار خوشبینانه تعداد هواداران رضا پهلوی را بدون حسابهای دروغی همان 233418 هزار نفر حساب کنیم درصد هوادران او را حساب کنید.

در بالا در مورد وزن کلمات و عبارات نوشتم و دوباره تکرار می کنم که در لغت نامه سیاسی کلمه و یا عبارتی برای براندازی وجود ندارد. به این علت که تعریف خاصی را شامل نمی شود.

از سوی دیگر در داخل کشورفاصله حکومت و مردم آنچنان زیاد می شود که تنها محل تلاقی این دو در  خیابان است. شعارهای رادیکال مردم ، نشان دهنده  خواست آنان  برای سرنگونی کلیت نظام است. بسیار روشن است که  این به مذاق همان سرمایه داری داخلی ایران، همسو با ولی فقیه خوش نمی آید و برای جلوگیری کردن از رادیکال شدن مقاومت مردم برای سرنگونی دست به هرکاری می زنند. در داخل کشور اصلاحطلبان رانده شده از قدرت، اما هنوز امیدوار برای پیدا کردن راهی در دل رهبر، درست مثل رضا پهلوی، از به کار بردن کلمه سرنگونی خودداری می کنند.

نزدیکی خطوط وموضع گیری های اصلاحطلب ها و رضا پهلوی، خود را در نظرگاههای بازگشت به عقب اصلاحطبان خود را نشان می دهد. در حوصله این متن نمی گنجد که اسامی کسانی که از جبهه اصلاحات به زیر جقه بر تن نرفته ملوکانه، نقل مکان کردند را یاد آوری کند.

برای نشان همسوئی اصلاحطلبان با سلطنت طلبان موضع گیری های دو چهره مشخص این دوجریان را در مورد خمینی ، خامنه ای،  قاسم سلیمانی، آزادیهای سیاسی، برنامه اتمی رژیم، جنگ ضد میهنی ایران و عراق، حقوق اجتماعی و قتل عام 67 را در مقابل هم قرار می دهم.

بهتراز تاجزاده و شاهزاده پیدا نکردم!

موضع گیری در برابر خمینی و خامنه ای

رضا پهلوی در طول 43 سال هیچگاه در هیچکدام از مصاحبه ها، سخنرانی ها و موضع گیری ها به طور مشخص از خمینی و یا خامنه ای نام نبرده است. او با کلی گو و طفره رفتن از نام بردن از این دو که باعث ویرانی ایران و از بین بردن شخصیت ایرانی شده اند، در پشت شعارهای بی محتوائی چون نه به جمهوری اسلامی و همه مردم اپوزیسیون هستند، قصد اصلی خود را پنهان می کند.

تاجزاده، بهترین دوران رژیم فاشیستی مذهبی را دوران خمینی می داند و با نقل قولهائی از خمینی زمانی که در پاریس بود، ادعا می کند که خمینی به رأی مردم احترام می گذاشت. تاجزاده فراموش می کند که عبارت «خدعه کردم » خمینی را تکرار کند. او از خمینی به عنوان رهبر بزرگ بینانگذار جمهوری اسلامی یاد می کند. در مورد خامنه ای هم تاجزاده این ادعا را دارد که رهبر خودش خوب است و اطرافیان خوبی ندارد. او تمامی معضلات و فشارهای روزانه ای که مردم با آن دست به گریبان هستند به گردن به جبهه پایداری می اندازد.

قاسم سلیمانی

 شاهزاده هیچگاه در مورد قاسم سلیمانی و جنایاتش موضع گیری نکرده است. گمان این می رود که او درست مثل اردشیر زاهدی فکر می کند و برای او قاسم سلیمانی حافظ منافع ایران است.

تاجزاده نیز چون شاهزاده قاسم سلیمانی را سردار شهید می داند.

لازم به یادآوری است که نام بردن از خمینی، خامنه ای و قاسم سلیمانی مرز سرخ نظام است و مقیاس سنجش کسانی است که خود را مخالف نظام می دانند. حال چه مقاله بنویسند و یا مصاحبه کنند و یا بخواهند در اتاقی در کلاب هاوس اظهار نظری بکنند ویا مدیر اتاق باشند. تفاوت نمی کند که گردانندگان یا مدیران این اتاقها در ایران و یا در خارج از کشور زندگی کنند.

آزادیهای سیاسی

در قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی در مورد آزادیهای سیاسی آمده است همه در ابراز عقاید خود آزادند مگر به حکم قانون. و همین به حکم قانون است که در موضع گیریهای تاجزاده و شاهزاده دیده میشود. برای هر دو آنها آزادی محدود به کسانی است که موافق نظرشان باشند در غیر این صورت باید حذف شوند. بعد از آخرین موضع گیری رضا پهلوی که خود را رهبر بلامنازع خواند، مشاهده می شود که کسانی که مخالف نظرات رضا پهلوی هستند، مورد تهدید و توهین قرار می گیرند.

 

برنامه اتمی رژیم

رضا پهلوی هیچگاه در این مورد حرفی نزده است. اما تاجزاده در آرزوی این است که قرارداد برجام امضاء شود. گوئی شاهزاده بیشتر مدیون نظام است.

جنگ ایران و عراق

رضا پهلوی و تاجزاده در این مورد هم نظر هستند. هیچکدام از این دو نفر در مورد اینکه چرا خمینی به گفته خودش مجبور به نوشیدن جام زهر شد سخنی نمی گویند. با وجود اینکه بعد از آزادسازی خرمشهر، ادامه جنگ، برای نیات خمینی بود و او بارها گفته بود که اگراین جنگ بیست سال هم طول بکشد و یا خانه به خانه باید جنگید، باید تا فتح قدس جنگ ادامه پیدا کند. رضا پهلوی و تاجزاده از ریختن جان نزدیک به یک میلیون نفر به تنور جنگ پشتیبانی می کنند و آن را دفاع مقدس می نامند.

حقوق اجتماعی

رضا پهلوی هیچگاه در مورد مجازات غیر انسانی اعدام موضع گیری نکرده است و تاجزاده همچنین!

رضا پهلوی ایران یکپارچه را سپر دفاعی خود کرده و در موردحقوق خلق های ایران هیچگاه اظهار نظری نکرده است. ترکها، کردها ، بلوچها، عربها در نظر او باید تابع مرکز باشند و خود مختاری آنان  ضربه ای به تمامیت ارضی ایران می داند.  این درست همان چیزی است که تاجزاده می گوید.

 

قتل عام 67


تاج‌زاده قاطعانه از اعدام‌ مجاهدین در  سال
۶۷ حمایت می‌کند و به سهم خودش از بقیه خانوادهای اعدام شدگان پوزش می طلبد و «متواضعانه» آنان را فرا می خواند که «با تاسی از ماندلا ببخشند اما فراموش نکنند» تا ایران و ایرانی از چرخه شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند و سپس رو به خامنه ای می گوید: رهبری می خواهم که پیش از آنکه دیر شود پرچم دوستی و مهر و آشتی ملی برافرازد». اسناد ارائه شده در دادگاه حمید نوری نشان داد که بیش از 90% از سربداران 67 از اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق بوده اند.

رضا پهلوی نیز که هیچگاه از اعدامهای سیاسی صورت گرفته در دوران پدر و پدربزرگش سخنی به میان نمی آورد و آن اعدام ها را موجه می داند،   فرصت طلبانه سعی می کند که از خون شهدای سال 67 برای خودش آبروئی کسب کند. اما ناشیانه به کاهدان می زند و با فرستادن پیامی برای مزدور نفوذی ایرج مصداقی ، خود را رسوا می کند. یادآوری کنم که نان قرض دادنهای این دو بهم ، هیچ شکی را باقی نمی گذارد که این اتحادی ضد انقلابی است.

در شرایطی به سر می بریم که تشکیلات، برنامه های مشخص و مدون برای سرنگونی و پس از آن نیاز مبرم این دوران است و شورای ملی مقاومت ایران، با تکیه به برنامه ده ماده ای مریم رجوی و با حضور کانونهای شورشی در ایران نشان داده است که توان بدوش کشیدن این مسئولیت مهم را دارد.  در مقابل با گذری کوتاه به موضع گیری ها این دو موج (سلطنت ، اصلاح طلب)  وکلی گوئی های هر دو ، مشخص می شود که این دو جریان با سوء استفاده از جو انقلابی جامعه در پی آن هستند که ترمز رادیکال شدن شرایط در ایران شوند و در استمرار حکومت ضد بشری ولایت فقیه بکوشند.