torsdag 23 juni 2022




 

خطاب به خبرنگاران معذور

بدون هیچ مطالعه تاریخی بیطرف از شرایط ایران در دوران پهلوی و علل رویگردانی مردم از حکومت سلطنتی، مروج توهم پراکنی شده اید.

دلائل زیر روشن کننده مواضع  شما و عدم بیطرفی حرفه خبرنگاری و همسوئی با جریان مشخص رضا پهلوی را نشان می دهد.

ذکر این نکته ضروری که   شما  پژواک جریانی واپسگرا شدید  که انقلاب ضد سلطنتی 57، را یا شورش نامید و یا فتنه!

شمایان روشنفکران آن دوران به شکلی نمایشی به  باد انتقاد گرفتید که چگونه همگی خمینی را به عنوان رهبر انقلاب انتخاب کردند.

شمایان دچار نسیان شده و سعی بر آن دارید که مردم ایران را که بر ضد سلطنت شوریدند، مردمی نا آگاه، فریب خورده، به بازیچه گرفته شده قلمداد کنید.

هیچکدام شما از علت و یا علل  تأسیس سازمان اداره و امنیت کشور (ساواک)  در سال 1335 سخنی نمی گوئید. سازمانی که به یکی از مخوفترین سازمانهای امنیتی جهان تبدیل شد، که از تمامی شیوههای قرون وسطائی مثل شکنجه مثل ناخن کشیدن، سوزاندن بدن، برق گذاشتن و همزمان از آخرین وسائل تکنیکی برای استراق سمع و کنترل مخالفان استفاده می کرد.

هیچکدام از شما دلایل کودتای ضدمردمی بر علیه دکتر محمد مصدق را بررسی نکرده و نقش آخوند کاشانی  و موضع گیری حزب توده به نفع بازگشت شاه مورد بررسی قرار نداده اید.

با کم دانشی بی نظیری اظهارنظر می کنید که آن دوران بهتر بود و شاه به قول خودش در حال نزدیک شدن به دروازهای تمدن بزرگ بود. گوئی که ایران جزیره ای دور افتاده در کره ای، غیر زمین است و تمامی قوانین اجتماعی دوران که بر جهان حاکم بوده در مورد ایران، صدق نمی کند. ایران را به عمد با کشوری مثل افغانستان مقایسه می کنید که از نظر شرایط جغرافیائی ومنابع طبیعی با ایران تفاوت دارد. آنچه کشف نفت در ایران کرد را نادیده می گیرد. به طور مثال نمی گوئید و نمی نویسید که نزدیک به 40% از درآمد نفت ایران به شاه و خانواده اش می رسید. خواهران و برادران شاه هر ماهه مبالغ هنگفتی به حسابهایشان سرازیر می شد. این که در آمد نفت به جای از بین بردن وابستگی کشاورزی و ساختن زیر بنای واقعی برای کشور و دارا بودن صنعت مادر به کشوری وارد کننده تبدیل شد. زمین های کشاورزی در دزفول به جای کشت گندم به گشت مارچوبه تبدیل گشت و ایران با جمعیتی بیش از 30 میلیون نفر قادر به تهیه محصولات غذائی اصلی مثل برنج، گندم، گوشت، مرغ برای شهروندانش نبود. فراموش کرده اید که در مورد تورمی بالای 40% در سالهای 56-53 نکته ای را مورد توجه قرار دهید.

در باره ساواکی ها که جذب سپاه و بسیج شدند، سخنی نمی گوئید. حال رضا پهلوی می خواهد اعضاء بسیج و سپاه را به  خدمت بگیرد. چه تصادف غیرمترقبه ای!

هیچکدام شما از مطبوعات وابسته و روزنامه نگاران قلم به مزد آن دوران و سانسور گسترده ای که رایج بود سخنی نمی گوئید. رادیو و تلویزیون در سراسر ایران، چون هم اکنون، وابسته به حکومت بود و نیاز به سانسور نداشت. اما سانسور گسترده ای که بر روزنامه و مجلات بود را نادیده می گیرید.

بدون شک  از نظر شما لغاتی چون میهن، فرهنگ و عدالت  اجتماعی از معنی تهی گشته و جز دستک و آویزه ای برای توجیه قتل و کشتار و شکنجه در آن دوران همین روزها نیست.

آزادی نسبی که مردم در پوشش داشتند چنان توجیه می کنید که دوران شاه بهشت برین بود و با تسامحی بی بدیل می گوئید انتقاداتی به آن دوران وارد است. این جمله را خود شاه نگفت. او با صدای لرزان گفت که صدای انقلاب شما را شنیدم (چرا رضا پهلوی لگد به قبر پدرش می زند و کلمه انقلاب را شورش یا فتنه تعریف می کند.).

خانم ها و آقایان خبرنگار

دو سوم از جمعیت ایران هیچ تصویر و تجربه فردی از دوران پهلوی ندارند زیرا بعد از سال 57 به دنیا آمده اند. آنچه را که از می دانند، یا شنیده هایشان هست و یا قلب و دروغ بزرگی که در کتابهای تاریخ چاپ شده در دوران حکومت فاشیستی مذهبی خوانده اند.

بگذارید خبر بدی به شما بدهم!! با این همه سانسور و همه ترفندهائی که در این سالها به کار برده اید نتوانسته اید شعور انقلابی مردم و جوانان را از آنان بگیرید. به یک دلیل ساده ، حکومتهای استبدادی چه شاه و چه شیخ جائی در تاریخ ندارند. جوانان ایران با مقاومتشان درست از سال 60 بر رژیم شوریدند. خمینی با صدور فتوا قتل عام 67 را مهندسی کرد. قیام دانشجویان در تیرماه 78 خواب را چشم خامنه ای ربود. همان قیامی که همین  اصلاحطلبان  که هوادار رضا پهلوی شده اند، شکنجه گر و تیر خلاص زنش بودند. بعد همین اصلاحطلبان حکومتی در سال 88  به ردای سبز آمدند. شما خواستید آن قیام را به نفع کسانی که خواستار برگشت به دوران طلائی امام بودند، مصادره کنید. چنین نشد!! در کنار گنجی و گوگوش و فرح پهلوی ایستادید، بدون هیچ سئوال و پرسشی!

 در ادامه جوانان و مردم ایران در دیماه 96 ، البته با فدای جانها، بر بازی بین بد و بدتر، خط بطلان کشیدند و شعار اصلاح طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا جهانی شد. رژیم در آن روزها با  حیله رفرندام جلو آمد که شور انقلابی را بگیرد، شیرین عبادی ها و رضا پهلوی و درست همین کسانی که برای او غش و ضعف می کنند، خواستار رفراندم بودند. از این هم طرفی بسته نشد. قیام مردم در آبانماه 98 ، در بیش از صد شهر در ایران تنها یک دورنما داشت.  

اصلاحات مرده بود، رفرندام هم که سرنوشت اش معلوم بود. تنها راه باقی مانده انقلاب بود. این را علم جامعه شناسی می گوید.

اما شما در کنار کسانی که سد راه انقلاب بودند بیشترین سعی و اهتمام را کرده و می کنید که چنین نشود.

 اگر  از نظر شما در قیام 88 مردم مرتجع بودند و خواستار برگشت به دوران خمینی، عقب روی کردن اصلاحطلبان و افراد شناخته شده ای که سالها خود را در قالب اپوزیسیون نشان می دانند  را به دوران قبل از خمینی را پیشرفت می نامید؟

شمایان فراموش کرده اید که رضا پهلوی در سال 88 دستبند سبز بر دست داشت و اصلا در لغت نامه او کلمه «براندازی» وجود نداشت. عکس های رضا پهلوی هنگامی که پیراهن تیم فوتبال رژیم را بر تن داشت را ندیده اید؟ از او نپرسیدید که چرا پیراهنی بر تن کرد که پرچم جمهوری اسلامی بر سینه اش نقش بسته بود؟

اگر قبل از انقلاب 57 فقط رسانه بی بی سی فارسی بود که خمینی را به عنوان رهبر  به مردم حقنه کند، حالا رادیو فردا، صدای آمریکا، بی بی سی، اینترناشنال از همه سبقت می گیرند که حتی خبر عطسه کردن جنابشان را به عنوان عملیات بزرگ روی آنتن بفرستند.

برای شما سئوال نمی شود که چگونه است که فردی مثل صادق زیباکلام، که می گفت حاضر است که اسلحه به دست بگیرد که جلو سرنگونی را بگیرد به مداح رضا شاه تبدیل می شود. دراین سمفونی نا به هنجار که تحت رهبری خامنه ای است، هر کدام از شما سازی در دست دارید.

ختم کلام این است که شمایان سعی دارید کابوس فاشیسم را به عنوان رویای آزادی به مردم بخورانید.  از استاد سخن سعدی وام می گیرم که گفت : گفتم این سبحان الله دوران با خبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور


onsdag 15 juni 2022

 


نگاهی به موضع گیری های تاجزاده و شاهزاده 

 

آنتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور آفریقای جنوبی در کتاب کشور استخوان‌های من که در سال ۱۹۹۸ منتشرشده می‌نویسد: با عدم برخورد با گذشته و کسانی که مضامین و پایه‌های حقوق بشر را زیر پا گذاشته‌اند، ما به جانیان و مرتکبین این جنایات ضد انسانی کمک نمی‌کنیم بلکه بدین‌وسیله پایه‌گذاری یک سیستم قضائی سالم و مستقل برای نسل‌های آینده را ویران می‌کنیم. فکر می کنم این جملات را باید آویزه گوش کرد.

رضا پهلوی بار دیگر به میدان آمد، اما این بار به ظاهر در نقش یک رهبر که جرات ابراز نظر ندارد وارد میدان شد. حرف تازه ای نزد، جز اینکه  از «سرنگونی»  را که  مدتها به عمد  آن را «براندازی» می خواند نیز فاصله گرفت و با کمال احترام از این دروان به نام «دوران گذار» یاد کرد. امدادهای غیبی هم در قبا و ردای خبرنگار در  چهارسوی  گیتی ( ببخشید عبارت قدیمی است، چون گیتی چهارگوش نیست و گرد است. می خواستم بگویم که چقدر واژه و عبارارت و استفاده از آنها تعیین کننده است.) در مقابل اش ایستادند و به سان دوران ناصرالدین شاه هر چه را  گفت تائید کردند، گوئی که نوکر بادمجان بودند و پس از در این جا و آنجا پشت هر میکروفنی که به دست شان رسید اعلام کردند که همه مردم ایران نشسته و منتظر قدوم ملوکانه هستند تا بیاید و همه مشکلات را حل کند. دوستان و سینه چاکان قدیمی اش، که به آنان وحی شده بود، سر از پا ناشناخته در فضای مجازی هل من مبارز طلیبدند و بر هر آن کس که کمترین تردیدی در رهبری شازده شان داشته باشد؛ شمشیر کشیدند و خواستار نابودی، منزوی کردن و در یک کلام خفه شدن، شدند.  آنچنان در بزرگنمائی او کوشیدند که گویی زمان و مکان در ید قدرت ایشان است. اربابشان هم ابرو نجنباند  و در گوشه خلوت همیشگی اش  به گذراندن روزگار مشغول و شاید در دل به ریش خبرنگاران می خندید. چون این همه خبرنگار که بسیار نکته سنج و به دنبال سند و مدرک، حداقل به حساب توئیتری رضا پهلوی مراجعه نکردند تا ببینند که  توئیتی که در مورد آخرین حرفهایش نوشته شده 14500 بار مورد پسند قرار گرفته و 3755 مرتبه باز توئیت شده و 2615 اظهار نظر داشته است. در صفحه فیسبوک شخصی رضا پهلوی 2400  نفر سخنرانی را مورد علاقه قرار دادند. در کانال یوتیوب این تعداد بازدیدکنندگان نزدیک به 200 هزار نفر است.  بیشترین علاقمند به سخنرانی او در اینستاگرام است که در حدود 233418هزارمورد است.  اینکه در موارد ذکر شده یک نفرچند رسانه اجتماعی را مورد تأئید قرار داده مشخص نیست. فراموش نکنیم که جمعیت ایران نزدیک به 85 میلیون نفر است. اگر بسیار خوشبینانه تعداد هواداران رضا پهلوی را بدون حسابهای دروغی همان 233418 هزار نفر حساب کنیم درصد هوادران او را حساب کنید.

در بالا در مورد وزن کلمات و عبارات نوشتم و دوباره تکرار می کنم که در لغت نامه سیاسی کلمه و یا عبارتی برای براندازی وجود ندارد. به این علت که تعریف خاصی را شامل نمی شود.

از سوی دیگر در داخل کشورفاصله حکومت و مردم آنچنان زیاد می شود که تنها محل تلاقی این دو در  خیابان است. شعارهای رادیکال مردم ، نشان دهنده  خواست آنان  برای سرنگونی کلیت نظام است. بسیار روشن است که  این به مذاق همان سرمایه داری داخلی ایران، همسو با ولی فقیه خوش نمی آید و برای جلوگیری کردن از رادیکال شدن مقاومت مردم برای سرنگونی دست به هرکاری می زنند. در داخل کشور اصلاحطلبان رانده شده از قدرت، اما هنوز امیدوار برای پیدا کردن راهی در دل رهبر، درست مثل رضا پهلوی، از به کار بردن کلمه سرنگونی خودداری می کنند.

نزدیکی خطوط وموضع گیری های اصلاحطلب ها و رضا پهلوی، خود را در نظرگاههای بازگشت به عقب اصلاحطبان خود را نشان می دهد. در حوصله این متن نمی گنجد که اسامی کسانی که از جبهه اصلاحات به زیر جقه بر تن نرفته ملوکانه، نقل مکان کردند را یاد آوری کند.

برای نشان همسوئی اصلاحطلبان با سلطنت طلبان موضع گیری های دو چهره مشخص این دوجریان را در مورد خمینی ، خامنه ای،  قاسم سلیمانی، آزادیهای سیاسی، برنامه اتمی رژیم، جنگ ضد میهنی ایران و عراق، حقوق اجتماعی و قتل عام 67 را در مقابل هم قرار می دهم.

بهتراز تاجزاده و شاهزاده پیدا نکردم!

موضع گیری در برابر خمینی و خامنه ای

رضا پهلوی در طول 43 سال هیچگاه در هیچکدام از مصاحبه ها، سخنرانی ها و موضع گیری ها به طور مشخص از خمینی و یا خامنه ای نام نبرده است. او با کلی گو و طفره رفتن از نام بردن از این دو که باعث ویرانی ایران و از بین بردن شخصیت ایرانی شده اند، در پشت شعارهای بی محتوائی چون نه به جمهوری اسلامی و همه مردم اپوزیسیون هستند، قصد اصلی خود را پنهان می کند.

تاجزاده، بهترین دوران رژیم فاشیستی مذهبی را دوران خمینی می داند و با نقل قولهائی از خمینی زمانی که در پاریس بود، ادعا می کند که خمینی به رأی مردم احترام می گذاشت. تاجزاده فراموش می کند که عبارت «خدعه کردم » خمینی را تکرار کند. او از خمینی به عنوان رهبر بزرگ بینانگذار جمهوری اسلامی یاد می کند. در مورد خامنه ای هم تاجزاده این ادعا را دارد که رهبر خودش خوب است و اطرافیان خوبی ندارد. او تمامی معضلات و فشارهای روزانه ای که مردم با آن دست به گریبان هستند به گردن به جبهه پایداری می اندازد.

قاسم سلیمانی

 شاهزاده هیچگاه در مورد قاسم سلیمانی و جنایاتش موضع گیری نکرده است. گمان این می رود که او درست مثل اردشیر زاهدی فکر می کند و برای او قاسم سلیمانی حافظ منافع ایران است.

تاجزاده نیز چون شاهزاده قاسم سلیمانی را سردار شهید می داند.

لازم به یادآوری است که نام بردن از خمینی، خامنه ای و قاسم سلیمانی مرز سرخ نظام است و مقیاس سنجش کسانی است که خود را مخالف نظام می دانند. حال چه مقاله بنویسند و یا مصاحبه کنند و یا بخواهند در اتاقی در کلاب هاوس اظهار نظری بکنند ویا مدیر اتاق باشند. تفاوت نمی کند که گردانندگان یا مدیران این اتاقها در ایران و یا در خارج از کشور زندگی کنند.

آزادیهای سیاسی

در قانون اساسی رژیم جمهوری اسلامی در مورد آزادیهای سیاسی آمده است همه در ابراز عقاید خود آزادند مگر به حکم قانون. و همین به حکم قانون است که در موضع گیریهای تاجزاده و شاهزاده دیده میشود. برای هر دو آنها آزادی محدود به کسانی است که موافق نظرشان باشند در غیر این صورت باید حذف شوند. بعد از آخرین موضع گیری رضا پهلوی که خود را رهبر بلامنازع خواند، مشاهده می شود که کسانی که مخالف نظرات رضا پهلوی هستند، مورد تهدید و توهین قرار می گیرند.

 

برنامه اتمی رژیم

رضا پهلوی هیچگاه در این مورد حرفی نزده است. اما تاجزاده در آرزوی این است که قرارداد برجام امضاء شود. گوئی شاهزاده بیشتر مدیون نظام است.

جنگ ایران و عراق

رضا پهلوی و تاجزاده در این مورد هم نظر هستند. هیچکدام از این دو نفر در مورد اینکه چرا خمینی به گفته خودش مجبور به نوشیدن جام زهر شد سخنی نمی گویند. با وجود اینکه بعد از آزادسازی خرمشهر، ادامه جنگ، برای نیات خمینی بود و او بارها گفته بود که اگراین جنگ بیست سال هم طول بکشد و یا خانه به خانه باید جنگید، باید تا فتح قدس جنگ ادامه پیدا کند. رضا پهلوی و تاجزاده از ریختن جان نزدیک به یک میلیون نفر به تنور جنگ پشتیبانی می کنند و آن را دفاع مقدس می نامند.

حقوق اجتماعی

رضا پهلوی هیچگاه در مورد مجازات غیر انسانی اعدام موضع گیری نکرده است و تاجزاده همچنین!

رضا پهلوی ایران یکپارچه را سپر دفاعی خود کرده و در موردحقوق خلق های ایران هیچگاه اظهار نظری نکرده است. ترکها، کردها ، بلوچها، عربها در نظر او باید تابع مرکز باشند و خود مختاری آنان  ضربه ای به تمامیت ارضی ایران می داند.  این درست همان چیزی است که تاجزاده می گوید.

 

قتل عام 67


تاج‌زاده قاطعانه از اعدام‌ مجاهدین در  سال
۶۷ حمایت می‌کند و به سهم خودش از بقیه خانوادهای اعدام شدگان پوزش می طلبد و «متواضعانه» آنان را فرا می خواند که «با تاسی از ماندلا ببخشند اما فراموش نکنند» تا ایران و ایرانی از چرخه شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند و سپس رو به خامنه ای می گوید: رهبری می خواهم که پیش از آنکه دیر شود پرچم دوستی و مهر و آشتی ملی برافرازد». اسناد ارائه شده در دادگاه حمید نوری نشان داد که بیش از 90% از سربداران 67 از اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق بوده اند.

رضا پهلوی نیز که هیچگاه از اعدامهای سیاسی صورت گرفته در دوران پدر و پدربزرگش سخنی به میان نمی آورد و آن اعدام ها را موجه می داند،   فرصت طلبانه سعی می کند که از خون شهدای سال 67 برای خودش آبروئی کسب کند. اما ناشیانه به کاهدان می زند و با فرستادن پیامی برای مزدور نفوذی ایرج مصداقی ، خود را رسوا می کند. یادآوری کنم که نان قرض دادنهای این دو بهم ، هیچ شکی را باقی نمی گذارد که این اتحادی ضد انقلابی است.

در شرایطی به سر می بریم که تشکیلات، برنامه های مشخص و مدون برای سرنگونی و پس از آن نیاز مبرم این دوران است و شورای ملی مقاومت ایران، با تکیه به برنامه ده ماده ای مریم رجوی و با حضور کانونهای شورشی در ایران نشان داده است که توان بدوش کشیدن این مسئولیت مهم را دارد.  در مقابل با گذری کوتاه به موضع گیری ها این دو موج (سلطنت ، اصلاح طلب)  وکلی گوئی های هر دو ، مشخص می شود که این دو جریان با سوء استفاده از جو انقلابی جامعه در پی آن هستند که ترمز رادیکال شدن شرایط در ایران شوند و در استمرار حکومت ضد بشری ولایت فقیه بکوشند.



 


fredag 3 juni 2022









به سلامتی و به میمنت و مبارکی #مراد_ویسی هم از کمد بیرون آمد ( در زبان سوئدی ضرب المثلی است که کسی که مدتها رازی را پنهان کرده و آن را بر ملا می کند، می گویند از کمد بیرون آمد). این حکایت مراد ویسی است که مدتها به مدد کلاب هاوس کمی شناخته شده بود. او خود را مورخ می نامد و محقق جنگهای ایران وعراق است. یا حداقل خودش این طور می گوید. کتابی از او نخوانده ام.
و اما داستان : قرار است که #رضا_پهلوی سخنرانی کند و قرار است که از رسانه های فارسی زبان من و تو و ایران اینترناشنال مستقیم پخش شود. شاید وقتی که این مطلب را می خوانید رضا پهلوی حرفهایش را زده باشد. زیاد مهم او نیست او چه می گوید بارها گفته است که هم می خواهد شاه باشد و هم رئیس جمهور و شاید هم هردو ! اصلا در مسائل براندازی دخالت نخواهد کرد. او برنامه هایش برای بعد از براندازی است. شاید که تکرار ققنوس باشد و یا پیمان نوین. باید دید.
از مطلب دور نشوم . در اتاقی در کلاب هاوس از مراد ویسی می پرسند که نظرش در مورد سخنرانی رضا پهلوی چیست. جناب ویسی باد در گلو می اندازند و می گویند که یکبار با رضا پهلوی در زمانی که در رادیو فردا کار می کرده است مصاحبه کرده و به نظر او رضا پهلوی دمکرات است واد امه می دهد که نظر به اینکه او شناخته شده است شاید بد هم نباشد که یک چهره مشخص رهبر شود، اما خود او به رهبری جمعی اعتقاد دارد.
اما سئوال من از مراد ویسی این است. آیا معنی کلمه دمکرات را می داند و در این صورت چرا برای رضا پهلوی استفاده می کند. (از های وهوی سلطنت طلبان در این مورد می گذرم.) معمولا برنامه یک حزب تعیین کننده ، میزان دمکراسی خواهی و مردم سالاری است.
رضا پهلوی کدام سازمان و یا حزب را رهبری کرده است؟
رضا پهلوی چه مسئولیت هائي به عهده گرفته است؟
رضا پهلوی هیچوقت از اعدام های دوران پدر و پدر بزرگش فاصله نگرفته است.
رضا پهلوی تاسیس حزب رستاخیز را فراموش کرده و با همان رنگ و لعاب به نام فرشگرد به بازار وارد می کند.
رضا پهلوی اصلا انقلاب ۵۷ را قبول ندارد و از آن به عنوان شورش ۵۷ یاد می کند.
و بدون هیچ حرف و حدیثی رضا پهلوی، خود رضا پهلوی است
روی سخنم با مراد ویسی است . اگر رضا پهلوی دچار نسیان و فراموشی شده است و دوران گذشته را به یاد نمی آورد شما که مورخ هستید. برایش توضیح دهید.
مراد ویسی می توانست بدون شاخ وبرگ دادن و ادا واطوار از آغاز بگوئيد که هوادار رضا پهلوی هستید نه اینکه در آغاز از عبارت نامفهوم براندازی استفاده کند و سپس بگوید که باید از جمهوری اسلامی گذر کرد.
آقای ویسی جمهوری اسلامی خیابان یک طرفه نیست که به راحتی از آن گذر کرد. ولی فقیهی که وجود یک نهاد مدنی مثل جمعیت امام علی را بر نمی تابد، براحتی می گذارد که از آن گذر کرد.
در مجموع برنامه رژیم با شرایط انفجاری جامعه این است که سرنگونی خود را به عقب بیندازد. اما انقلاب در حال وقوع است، چه شما بخواهید و یا چه نخواهید. جمله ای از آنتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور افریقای جنوبی را شاید درس عبرتی برای مراد ویسی و همگنانش باشد.
آنتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور آفریقای جنوبی در کتاب کشور استخوان‌های من که در سال ۱۹۹۸ منتشرشده می‌نویسد: با عدم برخورد با گذشته و کسانی که مضامین و پایه‌های حقوق بشر را زیر پا گذاشته‌اند، ما به جانیان و مرتکبین این جنایات ضد انسانی کمک نمی‌کنیم بلکه بدین‌وسیله پایه‌گذاری یک سیستم قضائی سالم و مستقل برای نسل‌های آینده را ویران می‌کنیم.
زوایای سیاه تاریخ دوران دیکتاتوری رضا شاه و محمد رضا شاه ناگفته مانده است. اما این کار مراد ویسی خاک پاشیدن در چشم تاریخ است، گرچه خود را مورخ می ماند.