lördag 29 oktober 2022

می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت می کشم می کشم آنکه برادرم کشت این دو شعار شب و روز در سراسر دنیا بر زبان مردم به جان آمده از جنایت ها و کشتاری که رژیم از جوانان عزیز ما کرده است، جاری است. کلماتی که نشانگر عشق و وحدت در مقابل شقی ترین دیکتاتوری جهان کنونی هستند، که دین با ترجمه ای جنایت بار به وسیله ای برای حکومت اش تبدیل کرد. نزدیک به یک میلیارد و نیم مسلمان در دنیا به دین اسلام باور دارند. برداشت خمینی از دین وسیله ای شد که بینادگرایانی چون القاعده، الشباب و بوکو حرام و هر نحله فکری که باور بنیادگرائی داشت، رشد کرد،جنایت کرد و خون ریخت و می ریزد! تا قبل از رسیدن خمینی به قدرت این تفسیر از اسلام در حد فکرو نظریه بود. جدا از اینکه بینادگرائی اسلامی خمینی باعث تشکیل ارتجاعی ترین گروههای تروریستی شد، حکومت ولایت فقیه این گروهها را تآمین مالی کرده و می کند. آنان را آموزش می دهد. تقریبا بر کسی پوشیده نیست که ایادی القاعده و داعش در تحت حکومت خامنه ای محل امنی برای زندگی خود پیدا کرده اند. به جرأت می توان گفت اسلامی که خمینی و خامنه ای اشاعه دهنده آن هستند کمتر نیم در صد از کل جمعیت مسلمانان دنیا را در بر نمی گیرد. به موازات قتل سرکوب در ایران، ولی فقیه مزدورانی را به خدمت در آورد که از یک سو به دنیا ثابت کنند که اسلام همین است و از سوی دیگر همه را از این دیو بترسانند. اینان در هیئت نایاک با افرادی نظیر ترتیا پارسی، جمال عبدی، علی واعظ و یا به اسم خبرنگارانی چون فرناز فصیحی ، نگار مرتضوی بلندگوهای تبلیغاتی رژیم شدند. راهکاری دیگری که رژیم برای ثبیت قدرت خود استفاده کرد ، حمایت از گروههای ضد اسلامی افراط گرا که نژادپرست بوده و در کشورهای اروپائی به اسم مسلمانان سابق و یا ایرانیان آریائی به نظریه نژادپرستی، ضد اسلام و ضد اعراب دامن می زدند. در گزارشهای سالانه پلیس امنیتی آلمان و سوئد بارها این موضوع آمده است که رژیم ایران از نظر مادی گروههای نژاد پرست را تأمین می کند. برگزاری مشترک روز قدس همکاری نژادپرستان ضد یهود و با مزدوران رژیم از پروژههای مشترک این دو گروه بود. بینادگرائی اسلامی با حکومت آخوندی آمده و با حکومت آخوندی خواهد رفت در بخشی از مقاله محمد محدثین مسئول کمیسیون خارجی شورای ملی مقاومت تحت عنوان «بینادگرائی اسلامی با حکومت آخوندی آمده و با حکومت آخوندی خواهد رفت» که در روز 13 مهرماه 1393 در سایت همبستگی ملی انتشار پیدا کرده است از جمله می نویسد: (لازم به یادآوری است محمد محدثین نویسنده کتاب بینادگرائی اسلامی تهدید صلح جهانی به زبان انگلیسی است که در سال 1371 به چاپ رسید.) از سال 1370 مقاومت ایران نسبت به بنیاد گرایی اسلامی به مثابه تهدید جدید جهانی هشدار داده و تاکید میکرد این پدیده شوم که کانون آن در تهران تحت حاکمیت ملایان است راز بقای خود را در” بسط” و گسترش می بیند و در صدد است جهان عرب و اسلام چه سنی و چه شیعه را به زیر مهمیز بکشد و اگر با این تهدید در کانون و مرکز آن یعنی در ایران مقابله نشود منطقه و جهان را با جنگ و خونریزی مواجه می کند. بخصوص که ظرفیت های ویژه سیاسی، فرهنگی و انسانی و اقتصادی ایران که در طول 13 قرن بیشترین نقش را در شکل گیری فرهنگ و تاریخ اسلامی ایفا کرده است از سوی رژیم ایران بکار گرفته شد تا این پدیده شوم را در سراسر جهان اسلام گسترش دهد. در مقدمه کتاب بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی که در بهمن 1371 نوشته شده آمده است «در این مرحله تاریخی منطقه ما با دو گزینه روبرو است: پذیرش خمینیسم و یا تعهد به دموکراسی و مدرنیسم. بدون رویارویی مستقیم با بنیادگرایی، که قلبش در تهران می تپد و بازوانش از مغرب عربی تا اندونزی و مالزی گسترش دارد، استقرار دمکراسی در این بخش از جهان غیر قابل تصور است. ارتجاع مذهبی یک اتحاد در سراسر جهان اسلام شکل داده است. لازمه چالش آن شکل گیری یک جبهه متحد، از همه کشورها، احزاب و نیروهایی است که برای آنها صلح و تفاهم بین المللی، دموکراسی، و حقوق بشر اصول تردید ناپذیر است. مجاهدین متعهد به این جبهه ضد بنیادگرایی هستند.» نیک روشن است که فرهنگ خمینی حتی کلمات و مفاهیم را به غارت برد. سعی بر این بود که کلمات را از محتوای اصلی آنان خالی کند و همان تعریف خودساخته که ریشه در ایدئولوژی بیناد گرائی داشت را به معنای غالب در ادبیات رواج دهد. به بهانه ضدیت با اسلام با نقشی بسیار مزورانه استفاده از کلماتی مثل خواهر، برادر، شهید را به فرهنگ ضد بشری خود آلوده کرد. در میان سازمان مجاهدین با برداشتی مترقی از اسلام و با برنامه های سازنده برای آینده ایران که مهمترین آن جدائی دین از دولت است، هدف بیشترین حملات رژیم از منبرهای نماز جمعه و خبرنگاران صادراتی ، مزدوران خارج از کشوری رژیم بودند. آنچه سالیان سال رژیم به انحاء مختلف سعی بر جا انداختن آن بود این روزها رنگ باخته است. این روزها نایاکی های شناخته شده سعی بر نشان دادن چهره دیگری از خود دارند، اما همچنان به ایجاد تفرقه و دروغ پراکنی مشغول هستند. در اولین روزهای قیام سعی کردند که صورت مسئله را عوض کرده و خواست مردم برای سرنگون کردن کلیت رژیم را به جمع کردن گشت ارشاد و یا تعلیق قانون حجاب اجباری محدود کنند. خواست مردم ایران برای سرنگون کردن کلیت رژیم، در فضای دمکراتیک غرب، در تظاهرات نزدیک به صدهزار نفر در برلین خود را نشان می دهد. در این مدت شاهد برگزاری تظاهرات بی شماری بوده ایم که ایرانیان در کنار هم فارغ از تعلقات سیاسی خواست مردم ایران را در خیابانهای اروپا و آمریکا فریاد می زنند. به دو شعاری که در بالا آمده است رجوع می کنیم دختران نوجوان ایرانی در کنار پسران با عشقی به پاکی مبارزه ای که در آن قدم گذاشته اند شانه به شانه هم در خیابانها پایداری می کنند و به دشمن بیا بیا می گویند و یک صدا شعار می دهند که « می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت، می کشم می کشم آنکه برادرم کشت.» کلمات مفهوم خود را پیدا می کنند. همبستگی ملی برای سرنگون کردن رژیم اعتبار کلمات را احیاء می کند. نسرین شاکرمی مادر نیکا در مراسم چهلم نیکا شاکرمی، عزیزی که عشق به زندگی اش لبخند به لب می آورد، در پایان سخنان کوتاهش در باره فرزند دلبندش که بارها با شعار می کشم می کشم هر آنکه که خواهرم کشت، با فریادی جگرخراش گفت : نیکای من شهادتت مبارک! می گفتند که مردم ایران از انقلاب خسته هستند، اشتباه بود! می گفتند که تظاهرات مجاهدین و هوادارانشان در خارج از کشور بیهوده است، اشتباه بود! دهها وصدها می گفتند و می گویند دیگر وجود دارد که عکس همه آنها ثابت شده است. من به عنوان هوادار مجاهدین از این همبستگی ملی لذت می برم ، افتخار می کنم و با سربلند در تمامی تظاهراتی که بوسیله ایرانیان گذاشته می شود با حفظ مرزبندی شاه و شیخ شرکت می کنم. این را مدیون خنده های نیکا و فلسفه زیبای زندگی سارینا و چشمان زیبا و بی گناه مونا نقیب هشت سا له هستم. روزهای روشن در انتظار مردم ایران است.

söndag 9 oktober 2022

فریاد آزادی
صدای زیبا خنده های شاد و پر از زندگی نیکا شاکرمی به همراه ابراز آرزوهای سارینا اسماعیل زاده قرار را از انسان می گیرد
نیکا و سارینا هر دو شانزده ساله نتوانستند فردا را ببینند. نتوانستند به خواسته های حداقل خود برسند. در فیلم کوتاهی که از سارینا به جا مانده، مهبوت حرفهایش می شوم. از خواسته هایش می گوید ( سعی شده که حرفهای سارینا همان طور که گفته نوشته شود. در بعضی از موارد نا مفهوم بود.).
انگشتان خود را یک به یک می شمارد و با صدائی به رنگ تمامی گلهای صورتی دنیا، نه با حسرت و حسادت بلکه با آگاهی از وظیفه دولت در قبال شهروندان می گوید: وظیفه یک دولت در مقابل مردم اش چیه؟ ایجاد رفاه ، رفاه ، رفاه ، نه چیزه دیگه ای !
نفسی عمیق می کشد و ادامه می دهد، اقتصادمون داغونه، وضعیت فرهنگی مون داغونه ! یک سری محدودیت ها مخصوصا برای زنان ، مثل حجاب اجباری، خیلی خیلی ممنوعیت های دیگه که واسه پسرا نیست. که مثلا ما یک سینما هم نمی تونیم بریم. ولی میخوام بگم وضعیت اقتصادی خیلی اذیت می کنه . دیگه مثل بیست سال پیش نیست. من سئوال می کنم چرا توی ایران به دنیا اومدم که حتی دغدغه های جوونهای لس آنجلس رو نداشته باشم. می دونم که توی اتیوپی انسانها از گرسنگی می میرند. اما چون انسان کمال گرا است، به اتیوپی نگاه نمی کند و رویش به آنهائی است که وضعیت بهتری دارند . هرم خواسته های پائین رفته است. شده پوشاک، مسکن و غذا. خیلی بیسیک (پایه ای) است. از دوتای دیگه هم می گذرم. وقتی که غذا نداریم بخوریم به پوشاک و مسکن هم فکر نمی کنم. ما توی خواسته های اولیه خود مانده ایم. ذهن در چنین حالتی باور نمی شود. ذهن ما نمی کشه که به چیزای بالاتر فکر کنیم.
دختر دیگری می نویسد:
نزدیک ۳۰تا ساچمه خورد به سر و صورتم، یکی از دندون‌هام شکست و یه چشمم (تقریبا) نابینا شد. شاید دیگه هرگز نتونم بیناییم رو بدست بیارم، اما مطمئنم راهی که میریم ارزشش رو داره.
«برای نیکا، برای مهسا، برای آزادی»
ما دروغهای بیشرمانه این جانیان را دیده ایم. گزارش پزشکی قانونی رژیم از علت مرگ مهسا امینی! بر اساس این گزارش مهسا به علت بیماری فوت کرده است.
ما گزارش چندش آور خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس) را خوانده ایم که نوشته نیکا دختر متفاوتی بود و خانواده اش تا نه روز از او سراغی نگرفتند. در حالیکه نسرین شاکرمی مادر نیکا با قلبی دردمند گفت که تا ساعت یازده شب با نیکا در تماس بوده و از روز اول در جستجوی او بوده اند و حتی یکی از جانیان حکومتی به آنان گفته که حال نیکا خوب است وبه علت شلوغی(دستگیریهای گسترده) هنوز نمی توانند به پرونده او رسیدگی کنند.
ما شنیده ایم که خانواده نیما شفیق نوجوان شانزده ساله در تظاهرات زخمی شده و خانواده از ترس از بردن به بیمارستان خودداری کرده اند. حرامیان رژیم به خانه نیما حمله می کنند و او را می دزدند و پس از دو روز پیکر بی جان او به خانواده اش تحویل می دهند.
ما یک زن پاسدار را در برابر دوربین های سپاه پاسداران دیده ایم که می گوید مادر سارینا است و سارینا خودکشی کرده است.
مثال فراوان است. به جرأت می توان گفت که در طول تاریخ و به خصوص در طول تاریخ معاصر حکومتی به سبعیت، پلیدی و جنایتکاری به خود ندیده است. هیچ کس نمی داند که در زندانهای مخوف رژیم در دهه سیاه شصت در کوی دانشگاه ، در قیام 88 و در سالهای 96 و 98 به دختران و پسران این سرزمین چه رفته است.
این روزها که تظاهرات جوانان ایرانی را درخیابانها سراسر میهنم از شما تا جنوب و ازشرق تا غرب می بنیم ناخداگاه به روز سی خرداد و اتفاقاتی که افتاد در ذهنم جان می گیرند. در آن روز تاریخی که خمینی دستور شکیک تیر بر تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین داد. خبر دادند که بیمارستان فیروزگر تهران به خون نیاز دارد و ما به جلو بیمارستان رفتیم. دکتری از بیمارستان بیرون آمد و گفت که همه را به قصد کشت زده اند و تمام گلوله ها از شکم به بالا به مردم شلیک شده است که ناگهان صفیر گلوله ای بلند شد و دیدیم که سینه دکتر به خون نشست و فریاد مرگ بر خمینی تمام خیابان را پرکرد. مردم در خانه های خود را گشودند و تعداد زیادی را از دست پاسداران نجات دادند. خواست مردم و آرزوهایشان ریشه ای چهل ساله در تاریخ مبارزات دارد.
آرزوها در نامها گم نمی شوند در جامعه جاری می شوند و در خیابان به گل می نشینند. شنیده بودیم که می گفتند شعار نده ، عمل کن و امروز نسل جوان ، عاصی و سرکش به پشتوانه همان مقاومت ۴۰ ساله عمل می کند. خیابان را از آن خود می کند و به ترسی که با حضور هر روزه گزمه های ناآگاهی در هیبت پاسدار ، بسیجی، گشت ارشاد و دهها سازمان سرکوب ایجاد کرده بودند، نه بسیار بزرگی می گوید که پژواک آن به تمامی جهان می رسد که ایستاده همبستگی خود را ابراز می کنند.
بارها جملات کوتاه سارینا، را باید خواند ! برای رسیدن به آرزوهایش باید جنگید. ساده انگاری در قبال حکومت استبدای ولایت فقیه نه تنها کمکی نمی کند بلکه دست جانیان را برای ریختن خونهای بیشتر باز می کند.
حکومت پلیدترین ، پست ترین و جنایتکارترین که به قدرت رسیده اند اینان هستند. جنایات زیادی مرتکب شده اند. حس نشده بود، ملموس نبود. نیما شفیق دوست مجروح را از خانه می دزدند و دو روز بعد پیکرش را تحویل خانواده اش می دهند. دهه جنایت و هولناک توی زندانها چه کرده اند. عمومی شده و مردم ناظر این جنایت هستند. این جوانان اعتراض شان بر سر چیست؟ تهدید می کند و خامنه ای بیشرف ! دنیا پاسخ خواهد داد.
همگان حس می کنند و تفاوت این روزها را با یک ماه قبل می بینند. خامنه ای می خواهد با نسل جوان بجنگد اما پلیدتر از اینان کسانی هستند که چاقوی این دژخیم را تیز می کنند. الان بحث وابستگان رژیم نیست.
چون نگار مرتضوی ها و فرناز فحصیی ها و ترتیا پارسی ها در حال شکل دادن به یک سناریوی جدید هستند. که لازم هست که با دقت آن را بررسی کرد.
فدای سارینا ، حدیث و حنانه نشان از آن دارد که جنبش به طور کیفی چند مدار بالاتر رفته است. دانش آموزان و دانشجویان به جنبش پیوشته اند. حرکت زنان ایران و همبستگی با انقلاب ایران جهانی شده است.
یک ماه قبل تصور این چنین روزهائی شاید در تصور نبود. حرکت های معلمان و پرستاران و کسانی که دارائی هایشان توسط رژیم ربوده شده بود، بیشتر حول محور خواسته های صنفی متمرکز بود ، ( اگر چه که در واقعیت علت خواسته های صنفی ناکارآمدی سیستم سیاسی و عملکرد ضد مردمی سیاستمداران حاکم است.)
در یکماه گذشته سعی بر این می شد که گفته شود مردم ایران انقلاب گریز هستند و هسته های نرم قدرت که همان اصلاح طلبان حکومتی هستند در پی بدست آوردن دل ولی فقیه بودند. سعی بر این است که مبارزه برای آزادی را در حد برداشتن حجاب و جمع کردن گشت ارشاد پائین بیاوردند.
مردم ایران با مقاومت وقهرمانی سپهر تازه ای را در جهان خواهند گشود و می روند تا ایران، خاورمیانه و جهان را از شر بنیادگرائی خلاص کنند. این روزها شاهد هستیم که نه تنها مردم ایران بلکه تمامی دنیا ایران در آستانه یک انقلاب عظیم به رهبری زنان بر علیه ولایت فقیه و تمامی آثار آن است.
ما به همبستگی نیاز داریم و تمام توجه مان باید رو به حاکمان باشد تا هر چه زودتر ایران از وجود ناپاکشان پاک شود. در مقابل این رژیم باید تمام نیروهای موجود را در راستای سرنگونی سازماندهی کرد.
ما سیاسی هستیم و اگر فریاد و خواسته های جوانان کف خیابان را در جهان منعکس نکنیم ، نتوانسته ایم پیام نیکا و سارینا را به دنیا برسانیم. شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه آنان زمین را زیر پای حاکمان جنایتکار به لرزه در آورده است.
رای ما همان رای دختران و زنان ایران همراه با مردان است که فریاد سرنگونی سر می دهند. مردم فریب حرفهای پوچ و توخالی و صد هزار بار مصرف شده ای مثل رفرندام را نخواهند خورد. در این صورت که به شعار زن ، زندگی ، آزادی جامعه عمل خواهیم پوشاند.
هیچ شعاری نمی تواند جایگزین شعار اصلی انقلاب مردم ایران یعنی سرنگونی بشود.

سهیلا دشتی 


#سارینا_اسماعیلزاده