söndag 19 februari 2023





شعار اسیر مرتجعان ضد انقلاب
قیام با شکوه مردم ایران وارد ششمین ماه خود داشت. از روزهای آغازین مشخص بود که مثل هر تغییر ساختاری دیگر راه سخت است و پر نشیب و فراز. افت و خیز دارد و بالا و پائینی فراوان. پس از گذشت یکماه گسترش و عمق قیام نوید وقوع انقلابی را می داد. کسانی که تا قبل از وقوع قیام که با قتل وحشتناک مهسا- ژینا امینی شروع شده بود، حتی از استفاده عبارت انقلاب و تغییر رژیم خودداری می کردند، دنبال وقوع معجزه ای از سوی خامنه ای بودند که تغییراتی ایجاد کند، ناگهان چهره عوض کردند و خود را خواهان انقلاب نشان دادند.
در این مطلب قصدی برای تحلیل شرایط نیست چون در میانه راه انقلاب هستیم و می توان مشاهدات خود را روایت کرد. نکته مهمی که ذهن را درگیر می کند این است که جنبش با شکوهی که با شعار زیبای زن زندگی آزادی آغاز شد به کجا رسیده است. قصد این است که حول خود شعار و چگونگی برخورد با آن نکاتی باز شود.
شعار زن زندگی آزادی شعاری است آرمانی و بسیار زیبا است. یکی از نقاط ضعف شعار این است که دست مایه سوء استفاده و به یغما بردن انقلاب زیر لوای همین شعار می شود. شعار زن زندگی آزادی از سوی ایادی رژیم مورد استفاده قرار گرفت و بهادری جهرمی معاون رِئیسی جلاد با وقاحتی غیرقابل بیان شعار را بارها تکرار کرد. استفاده از شعار توسط رژیم زنگ خطری را به صدا در آورد، اما متاسفانه صدایش به جائی نرسید. چون شعار وسیله کار به دست قیام کنندگان نمی دهد و با رادیکالیسمی که در بطن جامعه هم خوانی ندارد، حتی از سوی ضد انقلاب (رضا پهلوی و همگنانش و اصلاحطلبان، بسیجی ها، ساواکی سابق) مورد استفاده قرار می گیرد.
در روزهای آغازین دیده شد که تی شرت هائی با نوشته زن زندگی آزادی و با رنگ سبز و سفید وقرمز و با طرح های مختلف بر تن کسانی که تا روزهای اواخر شهریور به زندگی روزمره خود مشفول بودند دیده شد. همانهائی که بعد از تظاهرات بزرگ برلین و وحشت از ایجاد همبستگی بین ایرانیان با همین تی شرت ها و با در دست داشتن پرچم به تظاهرات کسانی که سلطنت طلب نبودند حمله می کردند. باز هم این زنگ خطر زنانی که هر شعار زن زندگی آزادی را استفاده می کردند، بیدار نکرد.
با نگاهی گذرا به جنبش های گذشته عمق سوء استفاده از شعار بیشتر روشن شود.
جنگ ویتنام
در اوائل دهه شصت میلادی حملات وحشتناک ارتش آمریکا به مردم ویتنام نارضایتی زیادی را بین جوانان آمریکائی و اروپائی ایجاد کرد بعد از مدتی کوتاهی جوانان دانشجو در آمریکا جنبشی را بر علیه حضور نظامی آمریکا در ویتنام در پارک مردم برکلی نزدیکی سانفرانسیسکو از جامعه دوری جستند. که در دنیا به جنیش ضد جنگ هیپیسم تبدیل شد. شعار اصلی هیپی ها صلح عشق و آزادی بود. آنان مخالف ارزشهای جامعه سرمایه داری بودند این جنبش به سرعت در میان جوانان و به خصوص دانشجویان با اقبال گسترده ای روبرو شد که توان به خیابان آوردن هزاران جوان را در خیابانهای اروپا و آمریکا را داشت. بسیاری از این تظاهرات با خشونت از سوی پلیس روبرو شد. جنبش در اروپای غربی و آمریکا جای خود را باز کرده بود. . شعار صلح، عشق، آزادی از شعاری بود به راحتی به وسیله فرصت طلبان دزیده شد و جهان سرمایه داری برای به بیراهه بردن جنبش با ترفندی جدید برای مخدوش کردن خواست مردم وارد شد. در آغاز ستارگان مشهور سینما و خوانندگانی که امروز به آنان «سلبریتی» اطلاق میشود، خود را طرفدار جنبش نشان دادند و در بعضی از اعتراضات شرکت می کردند. استفاده از علامت هیپی ها که همان علامت صلح طلبی است به مد تبدیل شد و گردن بند و دست بند آنان به طور گسترده تولید شد . از سوی دیگر مد سازان نیز وارد جنبش شدند و با طرح لباس هائی که به ظاهر خود را مخالف وضعیت موجود جامعه نشان می داد، به انفعال جنبش از یک مبارزه صلح طلبی اجتماعی کمک کردند و آن را از کف خیابان به سالنهای مد و پرده های سینما کشیده شد. سینمای هالیوود نیز بیکار نمانده بود و دهها فیلم از زندگی بی بند وبارهیپی ها تولید شد. مانکن مشهوری توئیگی با جثه ای بسیار نحیف به عنوان یک زن سنت شکن لباسهای مدسازان معروف را به تن کرد و شهرتی بین المللی پیدا کرد. آنچه که فرهنگ توئیگی با خود به همراه داشت این بود که توئیگی از سوی فرهنگ سرمایه داری به عنوان مدل ایده آل زنان معرفی شد و مطبوعات زنانی را معرفی می کردند که در آرزوی توئیگی شدن جان و مال خود را درخطر انداخته بودند. سرمایه داری با مدد رسانه های آن زمان، تلویزیون، مجلات هفتگی، روزنامه و به خصوص سینما جنبش هیپیسم را به یغما برد و آن را به یک فرهنگ روزمره تبدیل کرد. به جرات می توان گفت که در اواخر دهه شصت میلادی هیچ چیز از جنبش باقی نمانده بود و سرمایه داری به آنچه که می خواست دست یافته بود.
پس از مدتی هیپی به فردی اطلاق می شد که نسبت به تمام بیعدالتی ها و جنگ طلبی که از سوی سیاستمداران اعمال می شد و آنچه که در جامعه می گذشت، بی تفاوت بود. هیپی ها به افرادی تبدیل شدند که به جز لذتهای زودگذاری فردی با استفاده از مواد مخدر و روابط آزاد هیچ تعریف دیگری نداشتند که تا امروز نیز به دوری گزیدن از جامعه شناخته می شوند.
امروز می بینیم که سرمایه داری به جنبش زن زندگی آزادی نیز دست اندازی کرده و روسری، لباس و اجناسی با این شعار وارد بازار شده است و به اصطلاح مخالفان سیاسی رژیم ایران با همین لباسها و یا استفاده از دستمال گردن در مجامع و محافل حاضر می شوند. کسانی که حتی یک روز درد زن ایرانی و ستمی که به او روا شده را احساس نکرده اند.
ورود زنانی مثل معصومه علینژاد، یاسمن پهلوی، فرح پهلوی، نازنین بینادی درست همان نسخه سابق است. زنانی که خون مهسا امینی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده و صد ها زن دیگر دست مایه و پله های ترقی خود کردند. کسانی که حضورشان در جنبش به بازی گرفتن تمام مضامین انقلاب برای اهداف ضد انقلابی شان هست.
زنان مبارز ایران که چشم جهان را با مبارزات و ایستادگی خود خیره کرده اند نخواهند گذاشت که فردی مثل معصومه علینژاد اصلاتچی ریزشی، پس از نشستن در کنار علی علیزاده نماینده حزب الله در لندن و نزدیکی با نایاک ، اکنون در کنار رضا پهلوی، با به گردن انداختن دستمالی که طرح روی آن زن زندگی آزادی است را سخنگوی آنان باشد. یا نازنین بنیادی که حتی یک لحظه درد زنان ایران را از حجم سرکوب واختناق درک نمی کند و زمانی که در یک مصاحبه نمایشی خبرنگار شناخته شده از او علت فعال شدنش را می پرسد از حرفه هنرپیشگی اش مدد می گیرد و با بغض نمایشی در گلو می گوید از پنج سالگی وقتی کلمه ایران را می شنیده است، اشک از چشمانش جاری می شده ! حتما که باید این را به حساب سابقه مبارزاتی این خانم برای زنان ایران گذاشت. در مورد فرح و یاسمن پهلوی توضیحی لازم نیست، همگان دانند.
چطور می توان با سوء استفاده از شعار زن زندگی آزادی حضور یکی از شناخته شده ترین ساواکیهای دوران شاه محکوم نکرد و از آن فاصله نگرفت. چگونه می توان با فرزند دیکتاتوری که پیکر پاک فاطمه امینی ها را سوزاند و اعظم روحی آهنگران ها ، مرضیه اسکوئی ها و دهها زن مجاهد و فدائی را اعدام کرد را سخنگوی زنان دانست.
باید به این نکته توجه کنیم که انقلاب در ایران مطلوب سرمایه داری جهانی و کشورهای همسایه نیست و به هر لطایف الحیلی مایل به بیراهه بردن انقلاب هستند. حضور رضا پهلوی، معصومه علینژاد و نازنین بینادی در جلسه جانبی کنفرانس مونیخ به مدیریت سخنگوی خامنه ای کریم سجادپور یک نمونه است. رویکرد رسانه های فارسی زبان و فعالیت تنگاتنگ سلطنت طلب ها و پاسداران نظام در فضای مجازی بر کسی پوشیده نیست.
شعار زن زندگی آزادی به جای اینکه راههای فرارو را باز کند، به وسیله فرصت طلبان پوپولیست به نام اپوزیسیون به یغما رفته و فروبرنده شده است.

شعار زن زندگی آزادی آن زمان کاربرد خود را دارد که آن را در کنار خواست سرنگونی تمامیت نظام فریاد کنیم و با مرزبندی قاطعانه شعار زن زندگی آزادی را از دست اشغالگران وابسته به شاه و شیخ آزاد کنیم.