tisdag 8 april 2025



نامه سوم آقای مصطفی مهرآیین انتشار یافت! در این نامه مثل دو نامه پیشین مخاطب علی خامنه ای است که مهرآیین او را آیت الله سید علی خامنه ای خطاب می کند .
در آغاز نامه او از قول ادواردو گالیانو می نویسد «صدا را نمی توان خاموش کرد. صدا حقیقتی است صدا زاده نیاز آدمی به گفتن است . دهان را که ببندند دست ها به سخن در می آیند یا چشم ها یا روزنه های پوست و یا هرچه . زیرا تک تک ما حرفی برای گفتن داریم و حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند.»
در نکته چهارم نامه این چنین آمده است : جناب آقای خامنه ای من به تجربه و دانش فهمیده ام آنچه باعث تداوم خشونت و وحشت می شود، نه قدرت دستگاه سرکوب نظام، بلکه سکوت قربانیان ظلم و جور است ( البته این جمله با کمی تغییر از مارتین لوتر کینگ است)
بعد از این به خامنه ای می گوید شما اربات ملت نیستیند و ما برده شما نیستیم. و بسیار حرفهای زیبا
و ادامه می دهد از شرکت در دادگاه خودداری می کند و دادگاه را به رسمیت نمی شناسد. (بازهم بسیار خوب)
اما دو روز پس از نوشتن این نامه در یک گفتگوی اینترنتی با تلویزیون پارسی شرکت می کند. عنوان این برنامه جمهوری و پادشاهی، دو راه آینده ایران است
همان رسانه ای که ده روز قبل با بهاره هدایت که به تازگی با مآموریت اعلام همبستگی با رضا پهلوی از زندان آزاد شده است. بهاره هدایت خود جمهوریخواه لیبرال معرفی می کند و گوئی دانش آموخته فلسفه سیاسی است ، این خانم فراموش کرده است که لیبرالیسم در هسته اصلی خود مخالف سلطنت است. اما به دنبال یک فردی است که با اقتدار (استبداد) حکومت کند. شاید به لازم باشد به این بحث پرداخت ، اما فکر نمی کنم آنچنان لازم باشد.
رسانه پارسی خود را چنین معرفی می کند : ما معتقدیم قبل از هر تغییر یا اقدام مهمی باید فرهنگ اندیشه و تفکر انتقادی را در ایران پرورش داد. بدون این پایه حیاتی، ما در خطر انتقال یک مشکل به مشکل بزرگتر هستیم (بخوانید احتمال سرنگونی نظام.) به ما بپیوندید تا ایده هائي را بررسی کنیم که آینده ما را شکل می دهد. ( بعد از بیش از ۱۲۰ هزار اعدام و دستگیری های خود سرانه، شکنجه، معضلات اجتماعی ، جنابشان به دنبال بررسی ایده هائي هستند تا آینده شان را شکل دهد.
در طول این گفتگوی بیش از یک ساعت و نیم بیشتر حرفهای مهرآیین شنیده می شود که مجری گاه به گاه با تآئید و یا تآکیدی بر حرفهای او یک یا دو سئوال می کند.
خمیره حرفهای مهرآیین در این گفتگو این است که در ایران دو جناح وجود دارد:
اول حکومت اقتدارگرای مذهبی که باید از بین رود
دوم رضا پهلوی و سلطنت طلبان ! مهرآیین به رضا پهلوی انتقاد می کند و از اوبه علت اینکه خود نماینده مردم می داند و می خواهد که رضا پهلوی چون یک شهروند در پروسه تغییر وارد شود
و اما راه حل ارائه شده توسط مهرآیین که حاضر است به زندان برود و جان خود را برسرش بگذارد راه حل سوم (قسمت بیشتر نوشته های زیر ، پیاده شده از گفتگوی آنان است.)
مهرآیین می گوید:
نخبگان گرد هم آیند ! یک ایران مدرن دمکراتیک را بسازندو یک چیزی( کلمه چیزی از من است چون مهرآیین این جمعیت را نه حزب می خواند و نه سازمان و یا هر هیچ چیز دیگر ) تشکیل دهند. عباس سوری می گوید این طور که فهمیدم شما خواهان جمهوری هستید و
بلافاصله مهرآیین پاسخ می دهد : من نگفتم که من طرفدار جمهوری هستم! من گفتم جامعه شرایط ورود به یک ایران دمکراتیک را دارد. من می گویم که دو جناح هستند که هر دو مبتنی برقیاس غایب بر شاهد هستند یکی می خواهد پرچم مهدی موعود را دست گیرد و دیگری آینده خود را در پهلوی می داند پرچم گذشته سلطنت پهلوی را در دست دارد و نجات را آن می داند
شما نوع نظم سیاسی آینده را اینکه جمهوری باشد یا پادشاهی مشروطه طی یک فرایند دمکراتیک باید به عهده مردم گذاشته شود؟
و در یک گذار دمکراتیک نقش گروه سوم را مهم می دانید؟
نقش گروه سوم مردم ما هستند و پیشنهاد نخبگان که در مورد آن بیشتر خواهم نوشت و از شما که امکان رسانه ای دارید کمک می خواهم که ایده را ممکن کنیم و آن این است که
نخبگان دانشگاهی ما به اصولی باید وفادار باشند. اصول سختی نیست عقل نزد همگان است و انسان را باید دید. احترام به عقلانیت دوری از سنت و دین !
اسم اش را هر چه می خواهید بگذارید ! اسم اش را بگذارید مجلس، اسم اش را بگذارید انجمن نجبگان مملکت یا حزب ؟ من نمی دانم در این یک قانون اساسی جدید تدوین شود و در این قانون اساسی مردم صاحب حق هستند و یک نظام دمکراتیک مدرن در این قانون اساسی مبتنی بر الگوهائی که در جهان وجود دارد طراحی شود(مهرآیین روشن نمی کند که این قانون اساسی در زمان حکومت ولی فقیه باید نوشته شود و امکان عملی اش چقدر است.)
. این کار حقوقدان ها فلاسفه و همه به کمک بیایند ! لازم نیست که همه کتابخوان باشند همه در ذهن خودشان دانش به حد کافی دارند وهمه به مسئولیت پذیری برسند. این مسئولیت پذیری ترس است . من الان به راحتی اعلام می کنم نظام سیاسی خودش به شما می گوید که نترسید. نظام سیاسی می گوید که به کمک من بیائید ( ناگهان می فهمد حرف خوبی نزده است و حرفش را عوض می کند)
ببخشید به کمک من نه ! به کمک جامعه بیائید! به کمک نجات ایران بیاین! اینکه جامعه نباید بترسد . نظام سیاسی خودش داد می زند. ( طنز دردناک ، نظام سیاسی فریاد می زند که به کمک اش بروند در حالیکه تعداد اعدام در ایران در همین روزها از تمام جهان بیشتر است. )
این است که جامعه نباید بترسد، نخبگان نباید بترسند. همه وارد میدان شکل دادن ماجرا بشن!
و شکل دادن یک احتماعی که اسم اش را هر چه می خواهید بگذارید یک Intellectual net work
اجتماع نخبگان ( اینکه عبارت نخبه از چه زمانی بار سیاسی به خود گرفته است را نمی دانم.) یک شبکه فکری باید شکل گیرد و این شبکه خیلی زود خیلی سریع
و کنار هم بنشیند خیلی زود و سریع نه اینکه عجله داشته باشیم چون ما بی صبر و بی طاقت هستیم .
نه اینکه جامعه را بهم بریزیم نظام سیاسی فعلی مدیریت جامعه را همین طورکه تا الان داشته داشته به کارش ادامه بده (یعنی نظام سیاسی بگیرد ، ببندد، بکش، حکم اعدام صادر کند ووو)
اما این گروه جایگزین ، اینکه میگم سریع،به این دلیل که مجهز به دانش هستند و
و این گروه با همراهی مردم به کار خودش را ادامه خواهد داد. به طور شهودی از جامعه می فهم
نظام سیاسی با زبان بی زبان می گوید به جامعه کمک کنید به خودتان کمک کنید به ایران کمک کنید (بارها و بارها مهرآیین می خواهد خامنه ای و نظام سیاسی اش را از خشم مردم محفوظ نگهدارد.)
و من (خامنه ای) را از خطر انتقام حفظ کنید اگر می خواهید چیزی را ممکن کنید عدالت است !
عدالت را ممکن کنیم و انتقام را کنار بگذاریم، چون چرخه انتقام چیزی جز چرخه خشونت نیست !
یا دستگاه سیاسی همراهمی می کند ویا این گروه کار خود را انجام دهد
مهرآیین بر شکل دادن، جامعه نخبگانی پیشنهادی اش طلب کمک می کند.( اسامی را به دقت بخوانید!* )
حسین بشیری که اکنون در خارج از کشور است ، منصور معدل، از مهرزاد بروجرودی در خواست کمک می کنم . از سعید امیر ارجمند در خواست کمک می کنم،
مهرآیین ادامه می دهد: زیاد نمی شناسم متفکرانی زیادی هستند. رو به مجری می گوید شما کمک کنید
( و بلافاصله از رضا پهلوی به عنوان متفکر نام می برد.) از آقای پهلوی درخواست کمک می کنم . از نیروهائي که اطراف آقای پهلوی هستند در خواست کمک می کنم . جمهوریخواهان بیرون و داخل ایران، از عبدالکریم سروش که خارج از ایران است درخواست کمک می کنم. از نخبگان داخل ایران ، مصطفی ملکیان، از مجتهد شبستری، از دکتر عباس کاظمی، شروین وکیلی، حاتم قادری ، دکتر فتاحی، دکتر محسن رنانی ، محمد فاضلی ( مبدع نامه ۱۰۴ نفر به خامنه ای که به عنوان روزنه گشایان معروف است.) ، محمد درویش از همه نخبگان مملکت درخواست کمک می کنم . نه به عنوان سخنگوی نظام سیاسی بلکه به عنوان یک جریان شناخته شده تحولات که جامعه آمادگی تغییر را دارد ( این دیگر از کرامات شیخ ماست !!؟؟)
نظام سیاسی داره کار می کند و خواست حداقل جامعه را ممکن می کند ( و جنابشان با دیگر نخبگان مشغول نوشتن قانون اساسی جدید هستند. )
تحولات به آن سرعت که رسانه های می گویند نیست. تا یک سال آینده این نظام سیاسی برسرکار خودش است و کارهایش را انجام می دهد. اتفاقات بعدی به شکل کنترل شده ای صورت می گیرد .
وضوح روشن است که راه حل مهرآیین ایجاد توهم در جامعه با حرفهای کلی است که وظیفه به اصطلاح نخبگان را روشن می کند.
او به تآکید می گوید:
من واقعا در پی آن هستم که این گروه را راه بیندازم و ممکن است گلوله ای در سرم بخورد و کشته شوم.( راستی این همه تناقض را چگونه می شود توجیح کرد. اگر نظام سیاسی فریاد کمک طلبی اش گوشتان را پر کرده ، چرا شما را بکشد؟؟!!)
مهر آیین آگاهانه از سرنگونی طلبان و آنان که در زندان هستند و مبارزه آنان نام نمی برد و به کسانی دخیل می بندد که اکثرشان وابسته به جناح راست اصلاحطلبان حکومتی هستند. او آگاهانه از ابراز اینکه چه نظام سیاسی را می خواهد سرباز می زند.
سکوتی که در نامه سوم، مهرآیین به آن اشاره می کند در این گفتگو در هم شکسته شده است. مهرآیین آگاهانه در این نامه و هم در گفتگو از سه دهه اول نکبت بار حکومت ولی فقیه اسم نمی برد. او نه از کشتار سالهای اولیه دهه شصت می گوید و نه از پایان آن یعنی قتل عام ۶۷! او نه از قتل نویسندگان و فرهیختگان جامعه که به اسم قتل های زنجیره ای معروف شد اسم می برد و نه از واقعه تیر ماه ۷۸ کوی دانشگاه که رئيس کنونی مجلس پاسدار قالیباف به کشتار در آن روز اعتراف کرده است. مهرآیین حتی جرأت یادآوری قیام ۸۸ را ندارد. شروع تاریخ برای او زمانی است که لباس شخصی های اعلم الهدی به خیابان ریختند و شعار روحت شاد دادند که مردم با آستفاده از آن فرصت تاریخی در سراسر ایران شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا را سر دادند و اتفاقا از همان دیماه سال ۹۶ است که پروسه سرنگونی نظام کلید می خورد.
مهرآیین حتی از شادی مردم پس از مرگ مقیسه و رازینی به دست آبدارچی که چند هفته از آن گذشته نام نمی برد و به دنبال عدالتی است که ولی فقیه قرار است بر آن گردن بگذارد.
به آقای مهرایین می گویم رژیم فقیه چند شهید زنده دارد > دیگر برای شما دیر است که در رل یک مصلح اجتماعی نقش شهید زنده را هم بازی کنید.
پ.ن
اصلا نمی دانم چرا شاهپرستان به مهرآیین فحش می دهند . او از این بهتر نمی توانست که با سعی و کوشش فراوان به خیال خودش جاده را برای حضور پهلوی در آینده سیاسی ایران باز کند!
فراموش نکنیم که پای مهرآیین در تلویزیون های ایران اینترناشنال و بی بی سی باز شده است. چیزی که برای خانواده های دادخواه جرم محسوب می شود
Kan vara en bild av 2 personer och text


 

onsdag 26 mars 2025

 





به بهای خون و اما بعد یا ابن الشیطان 

سهیلا دشتی  

خبر آزادی  گروگان فرانسوی در رسانه های سوئد منعکس شد. با خودم گفت این بار به حساب کی؟

درزمان بسیار کوتاهی  معاملات ارباب مماشات با رژیم را فراموش کردم

به حساب کی ؟؟ چه سئوال بیجا و بی موردی

مگر به جز مقاومت برحق مردم ایران تا کنون سازمان و یا فردی این چنین مورد هجوم، حمله ، شیطان سازی، دروغ و تهمت و دهها ترفند وتوطئه دیگر قرار گرفته است؟

درست مثل آزادی گروگان قبلی فرانسوی و حضور پلیس در یکی از دفاتر هواداران مجاهدین در پاریس و پخش خبر آن در رسانه های رژیم پیش از پلیس فرانسه که همین نشریه در ۹ ماه پیش در مورد ازادی به اصطلاح گروگان دیگر فرانسوی نوشته بود:

«مجاهدین در کفه دیگر ترازوی آزادی ناگهانی یک  گروگان فرانسوی در ۱۳ ژوئن» قرار دارند و افزود: «شب قبل، انجمن سیما،‌که ویدئوهای آنها(مجاهدین) را می سازد، در سن توان لومون، موضوع یک هجوم همزمان پلیس، ‌آتش نشانی، و بازرسان اورساف قرار» گرفت. «...این هجوم توسط LCI همان روز ساعت ۱۷:۴۳ پخش شد،‌خبری که بلافاصله توسط سایت ایرانی تسنیم ،‌وابسته به نیروی قدس پاسداران انقلاب باز نشر شد... صبح روز بازگشت این گروگان، معاون رئیس قوه قضاییه ایران «حمله پلیس فرانسه علیه مقر اصلی این گروه تروریست ‌را ستود، وتصریح کرد «ایران توانست این عملیات را مستقیما رصد کند. ‌یعنی به دوربینهای پیاده روی پاسبانهای فرانسه وصل بوده است»؟

درست مثل معامله بلژیک و به سخره گرفتن مصوبه مجلسین کشور در مورد عدم واگذاری اسدالله اسدی به رژیم،

درست مثل عفو ناگهانی دژخیم حمید نوری از شرکای قتلعام  ۶۷ و آزادی حمید نوری بدون موافقت مجلس به اسم عفو و سکوت تمام سیاستمداران سوئدی و نمایش های مسخره بعد از آزادی یوهان فلودروس که کارمند اتحادیه اروپا بود و مثلا برای تولد دوست ایرانی اش در حالیکه که دولت سوئد در سایت وزارت امورخارجه اش نسبت به سفر به ایران تذکر داده بود و ازشهروندان سوئد خواسته بود که به ایران سفر نکنند، به ایران رفته بود؟؟!!!!

 و درست مثل کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ که با حمله بیش از هزار پلیس فرانسوی در صبحگاه همان روز به محل سکونت هواداران مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت ، و حمله به محل استقرار مریم رجوی خود او و  حدود ۱۶۰ نفر دیگر  دستگیر شدند. در آن معامله ننگین قرار بر این بود که به خواست رژیم آخوندی مریم رجوی را به رژیم استراد کنند. این توطئه گرچه بوسیله یک خبرنگار فرانسوی در مجله ژورنال دو دیمانش فاش شد و نقش ژاک شیراک و سرکوزی را که در آن زمان وزیر کشور فرانسه بود فاش کرد اما قضائیه فرانسه بعد بیش از شکایت و باز شکایت و فرجام تمامی اتهامات از از جمله پولشوئی را رد کرد و این بار  هم  پس از سال ها پروسه دادرسی، دادگاه وووو چون مرتبه های گذشته همانطور که مسعود رجوی گفته بود « اگر در هر کجا قطره ای از عدالت وجود داشته باشد، ما پیروز همان دادگاهیم»  سربلند بیرون آمد.

مریم رجوی در روز آزادی خود در آن خیابان در مقابل خانه مقاومت ایران ، در برابر خبرنگاران و هواداران مقاومت که در آنجا حضور داشتند گفت : برای هر سانتیم (کمترین واحد پول یورو) حاضریم حساب پس دهیم . (نقل به مضمون)

هم اکنون در اروپا جنبشی از خبرنگاران تحقیقی در جریان است که شیوه های کشورهائی که برای اروپا تهدید تروریستی دارند، افشا کند. لازم به یاد آوری است که در تمامی گزارش های وزارت اطلاعات و امنیت اروپا که در دسترس است ، رژیم ایران بارها به عنوان تهدید تروریستی و امنیتی نام برده شده است. یکی از شیوه های دیکتاتورها پخش اخبار کذب و شیطان سازی است و برای اینکه به اصطلاج خبر واقعی به نظر برسد از عوامل همان کشور استفاده می کنند. به گفته خبرنگاران تحقیقی اغلب این افراد مبالغ بسیار هنگفتی دریافت می کنند و در پاره ای موارد یک بار مصرف هستند.

در مورد شیوه های رژیم نیز مردم تا اندازه ای با اسامی افرادی مثل ترتیا پارسی، روزبه پارسی و یک دوجین خبرنگار دوست در رسانه های فارسی زبان اعم از اینکه دولتی باشند و یا خصوصی آشنا هستند.

در متن مقاله مجله فکاهی کانار آنشنه هیچ چیز تازه ای نیست.

جز اینکه به نظر خودشان آمده اند رنگ و لعاب جانی دالری به داستان بدهند و چیزی را افشأء کنند اتهامات پوچی که بارها از سوی رژیم تکرار شده است.

اما آن چیزی که رژیم این بار هدف گرفته است ( توضیح می دهم چرا از کسانی که به اسم خبرنگار مطلب را نوشته اند از کلمه رژیم استفاده می کنم.) نظرگاه  و دیدگاه عملی مریم رجوی است

مریم رجوی جنبشی را رهبری می کند که مشخصات پیچیده ترین مبارزات عصر حاضر در جهان را دارد. این جنبش هم زمان مسئولیت دو مبارزه خطیر را به دوش گرفته است. اول نبرد با  دیو بینادگرائی اسلامی  که در هیئت ولی فقیه و ام القرای اسلامی تعریف می شود، که بیشتر به رنسانسی در اسلام و همسنگ مبارزه مردم اروپا بر علیه استبداد مذهبی کلیسای دوران میانه است و دوم مبارزه با تبعیض جنسیتی برای احیای حقوق زنان و برابری اجتماعی و سیاسی.

او در سخنرانی ۲۳ ماه ژوئیه در سال ۲۰۲۳ در برابر جمعیتی که در برلین در تظاهرات شرکت کرده بودند گفت:

«همین‌جا از هموطنان عزیزم اجازه می‌خواهم برای نخستین بار درباره توطئه‌هایی که رژیم علیه من به‌اجرا گذاشته و خواهد گذاشت و رجزخوانی‌هایش، چند جمله‌یی حرف دل خودم را در این مورد باز گو کنم.

از آن روزی که در دوران شاه به‌دنیای مبارزه قدم گذاشتم، برای فدا کردن جان ناچیزم در مسیر آزادی آماده و حاضر بودم. چند سال بعد وقتی خمینی دختران و پسران ۱۶ ـ ۱۷ ساله را که بعضاً تحت مسئولیت من بودند، تیرباران و پر‌پر می‌کرد، دلم برای‌شان پر می‌کشید و همه وجودم را این آرزو پر می‌کرد که ای کاش به‌جای آن‌ها بودم.

زمانی که خبر تیرباران خواهرانم را در زندان‌های‌ گوهردشت یا اوین یا زندان‌های‌ سراسر ‌ایران و در بحبوحه قتل‌عام می‌شنیدم، این احساس و اشتیاق صدها بار در من تکرار شد.

همیشه به آن‌ها و فداکاری‌شان غبطه می‌خوردم و می‌خورم. این احساس مشترک هر مجاهدی است، وقتی که بهترین‌ها از کنارش پر می‌کشند.

سال‌هاست آخوندها هر بار طرح و نقشه‌یی برای از بین‌ بردن من در پیش می‌گیرند. و هر بار یک جا، در پاریس، در آلمان، در ویلپنت، در آلبانی و موارد اعلام شده و اعلام نشده دیگر.

در فوریه همین امسال در کنفرانس بین المللی روز جهانی زن در برابر صدها زن از شخصیت های سیاسی، حقوق بشری ، مردمی خارجی و هوادارن مقاومت  وجهی دیگر از مبارزه زنان در مقاومت را توضیح داد.

او از تجربه زنان در مقاومت و سئوالی را  مطرح کرد:  حالا به یک سؤال اساسی و شاید هم غیرمنتظره می‌پردازم: آیا برای پایداری در برابر استبداد دینی و پیشروی در این مبارزه و دست شستن از جان و مال و تحمل شکنجه و زندان کافی است؟
آیا چشم پوشیدن از خانه و خانمان کافی است؟

او در پاسخ این سئوال دور شدن از خودخواهی، خودشیفتگی و خودپرستی گفت و اضافه کرد در مبارزه برای آزادی و رهائی، فردیت فروبرنده چگونه ظاهر می شود و چرا نفی آن ضروری است! حال رژیم می خواهد به من و هزاران نفر دیگر که بر اساس خبر بسیار سری و افشاگری فوق تصوری بگوید با کمک های مالی شما ست که او فقط به خودش می رسد و در منطقه ای بسیار گران استراحت می کند. او صد درصد متضاد حرف های خودش عمل می کند!

بسیار کوتاه وموجز به این خبرنگار و سردبیر آن می گویم اگر در توهم این است که با این هجو نویسی ها در ضمنی که دل آخوندها را شاد می کنید، در ما کوچکترین شکی ایجاد کنید تا نگران کمک های مالی مان شویم سخت در اشتباه هستید. نکته ای دیگر را ضروری می دانم که در پایان رو به میرزا بنویس های مجله که به دستور قلم به دست شده اند ، یادآوری کنم. کاری که کرده اید خاک پاشیدن به تصمیمات قضائیه فرانسه است. کاری که کرده اید پخش دروغ و اکاذیبی است که هیچ سندی بر آن ندارید. بار دیگر که خواستید چیزی بنویسید.مواظب رنگ جوهرتان باشید، حتما که سرخ است چون به خون مبازران ایران آغشته شده است.

onsdag 16 oktober 2024

 





پریای ما سفر با بهار را برگزید
پریا را دیدم. از قصه بیرون آمده بود ودر هیئت یک انسان، یک زن. راست قامت است و مصمم. تواضع و فروتنی که هربیننده ای را به تحسین وا می دارد. چشم به آینده دارد. که اگر در مسیر نگاهش قراربگیری و در همان افقی که او جهان را می بنید ببینی دنیایت را دگرگونه می کند. آمده است که تا قصه اش را بگوید، به آن زبان که تا اعماق جان فرومی رود. پریا فقط سخن نمی گوید اوپیام آور است. داستان پریا از کویرهای تشنه وتفتیده ایران گذشته است. داستان پریای ما از فراسوی سیمهای خاردار گوهردشت، از دیوارهای اوین و کهریزک می گذرد تا در"روز بین المللی نه به اعدام" به جهان برسد. پریا دردهای بیکران جامعه را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کرده است. پریای جوان ایران می داند که اعدام یعنی چه! چرا که در برابر بی تفاوتی ها و سکوت دنیا، رژیمی ضد تمامی ارزشهای انسانی بهترین عموهایش را از او گرفته است. رژیمی که "بود" خود را در " نابودی" بشریت و ارزشهای انسانی، اعدام و شکنجه جستجو می کند. آمده است تا چهره واقعی این رژیم را بار دیگر با بیان تجربه های خودش در معرض چشم جهانیان قرار دهد.
پریای ما با حضور و سخنرانی اش در این روز ارزش و اهمیت مبارزه بر علیه اعدام را بیشتر برجسته می کند.
و اما در میان پریای ما زار و زار گریه نمی کند و مثل ابرهای بهار اشک نمی ریزد. نه از برف هراسی دارد و نه از سرما! او گرگهای آدم خوار را دیده است ولی چون شیر در مقابل آنان ایستاده است ولی او ازکشوری اسیر آمده است. کشوری که مقاماتش پایه ای ترین حقوق شهروندانش را سنگسار می کنند و کشورهای به اصطلاح آزاد و دمکرات اروپائی و آمریکا حقوق بشر مردم ایران را به حراج می گذارند (نقل به مضمون از سخنرانی مریم رجوی درکنفرانس جهانی بر علیه اعدام). پریای ما منتظر اسب سفید نمی ماند او بر بالهای سیمرغ می نشیند و از فراز البرز کوه می گذرد که صدایش را به جهانیان برساند.
پریا درد را می شناسد زمانی که از خاطرات خود از روزهای ملاقات با پدرش در زندانهای مختلف آخوندی می گوید. و چنان از کودکان خیابانی و بچه ها ی گل فروش که می باید در کلاسهای مدرسه باشند سخن می گوید که گوئی رویاهایش برای دنیائی بهتر با رویاهای آنان گره خورده است.
پریا نمی خواهد و نمی تواند مسافری در تونل زمان باشد که خودش را به دست سرنوشت بسپارد و بدون انجام دادن کاری روزهای روشن را به انتظار بنشیند. پریا سالهای طولانی حقیقت آزادی را از پشت شیشه های گرد گرفته زندان در زمان کوتاه بیست دقیقه ای دیده است. او پدرش صالح کهندل زندانی سیاسی مقاوم را دیده که در اسارت هم با عشق وامید از آزادی سخن می گوید و متعجب و حیران که این همه امید پدر از کجا نشأت گرفته است. او انتخاب می کند و در مقابل آن همه درد ، راه درمان را برگزیند.
پریا می داند که در همراه با مقاومت خستگی ناپذیر است که توانش چند ده برابر می شود و توان آن را پیدا می کند که پرچم مبارزه آزادیخواهی را بر دوش بگیرد. در کنار این مقاومت است که او پای در راه آرمان و آزادی مردم ایران می گذارد و پا در راهی با شکوه و پر امید که ایران را به سوی آینده ای روشن رهنمون می شود می گذارد. در مقاومتی که در مدت 34 سال با توانی بی نظیر یک لحظه مردم ایران و خواسته های آنان را فراموش نکرده و هیچ سد ویا مانعی را به رسمیت نمی شناسد و می رود که ایران و منطقه را از شر سبع ترین دیکتاتوری جهان کنونی آزاد کند.
پریا سمبل نسل جوان ایرانی است که خواستار آزادی وبرابری در ایران است. او نسلی را نماینده گی می کند که به اعدام نه می گوید و فریاد حاضر، حاضر اوست که به مماشاتگران بین المللی می گوید هرچه در توش وتوان دارید برای حمایت از این رژیم ضد بشر بگذارید، نه تنها چشم بر جنایات داخلی ومنطقه ای رژیم می بندید بلکه دست این جنایتکاران را برای سرکوب هر چه بیشتر باز می گذارید. اما مردم ایران ونسل جوان ایران و مقاومت برحقشان بر آن هستند که غل و زنجیرهای ارتجاعی را از دست و پای مردم ایران باز کنند.
پریا کهندل 19 ساله دختر زندانی سیاسی مقاوم صالح کهندل
Kan vara en bild av 1 person och text
Gilla
Kommentera
Kopiera
Dela

fredag 11 oktober 2024



نقش زبان در دوران تغییر!

در هر ایدئولوژی و تفکر، انسان بالاترین درجه را دارد. تکامل موجودات در انسان خود را به نمایش می گذارد. سه ممیزه انسان را از بقیه موجودات جدا می کند. تفکر، زبان و دستانی که توان ساختن وسیله را دارد. در یک برداشت بسیار ساده می توان ادعا کرد که تمام اشیاء از آتش تا هوش مصنوعی، از کارد تا موشک های بالستیک و بمب اتمی، وسائل جراحی و هر آنچه که روی زمین است، دست آورد بشری است. این جاست که انسان به عنوان موجودی تغییر دهنده و مسئول شناخته می شود. اگر انسان توان فکر کردن، به زبان آوردن و ساختن نداشت، ما همچنان در دوران عصر حجر به سر می بردیم. فلاسفه در مورد تفکر، تصیمیم، زبان، آرزو، آرمان و آنچه که به چشم دیده نمی شود، بسیار نوشته اند. برخی از فیلسوفان توانسته اند با گفتمانی که معرفی کرده اند، در سرنوشت بشریت تغییر ایجاد کنند. در این جاست که زبان به عنوان وسیله ابراز فکر، آرزو، رویا بالاترین جایگاه را در علوم  طبیعی و انسانی پیدا می کند.

در علوم انسانی زبان و ابراز عقیده بالاترین جایگاه را پیدا می کند. فارغ از اینکه انسان  به چه زبانی خواست خود را ابراز کند. هر زبان چون موجودی زنده درتغییر و تحول است.  آثار تغییر زبان را در زمان هائی که جوامع در دوران دگرگونی به سر

می برند، دیده می شود. عبارات و کلماتی مورد استفاده قرار می گیرند که تا قبل از شورش و طغیان اجتماعی، حتی اگر در زبان وجود داشتند، بار مفهومی بسیار کم و ناچیزی داشتند. کلمات و عبارات تازه جای خود را پیدا می کنند و درصد استفاده از آنان حتی در ادبیات و مکالمات روزمره بیشتر می شود. «بسیج، نماز جمعه، سپاه پاسداران» از نمونه کلماتی هستند که بعد از انقلاب ضد سلطنتی بسامد و تکرار بسیار زیادی داشته اند. بار ارزشی این کلمات رابطه مستقیم با ایدئولوژی فردی دارد که از این کلمات استفاده می کند.

جرج کینگزلی زیف دانشمند زبان شناس با تحقیقات مفصلی به این نتیجه رسید که کلماتی که در زبان های مختلف مورد استفاده قرار می گیرند، چندان تصادفی هم انتخاب نمی شوند به این مفهوم که بعضی از کلمات بر اثر استفاده زیاد شانس بیشتری دارند که دوباره مورد استفاده قرار بگیرند و بعضی از کلمات که بندرت مورد استفاده قرارمی گیرند بسیار کمتر در موارد دیگر تکرار می شوند. زیف تحقیقات خود را از زبان انگلیسی شروع کرد ومنحنی استفاده از کلمات را با فرمول ریاضی و لگاریتم ثابت کرد و تا به امروز بیش از چهل زبان در دنیا نتیجه تحقیقات او را ثابت کرده اند. شاید به طور خلاصه می شود گفت که پویائی زبان هم ادواری است و کلمه ها نو و کهنه می شوند. یعنی من و شما از کلماتی استفاده می کنیم که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند تا بتوانیم خواست خود و یا پیام خود را بدهیم.

همانظور که در بالا آمده است استفاده از کلمات رابطه مستقیم با ایدئولوژی فرد دارد. پس از قیام بزرگ مهسا-ژینا امینی در سال 1401 برای بار دیگر کلماتی مثل مبارزه، شورش، همبستگی، انقلاب، خیابان، آزادی، و کلماتی از این دست جان تازه ای گرفتند، در همین راستا نیروهائی که خواستار تغییر ساختاری و دگرگونی عظیم در جامعه نبوده و نیستند، همراه با نیروی سرکوبگر حاکم برای این که کلمات و عبارات را از بار انقلابی خود تهی کنند، آگاهانه کلمات جدیدی را که به ظاهر رنگ و بوی تغییر اجتماعی را داشت و در محتوا از مفهموم انقلابی تهی بود، مثل مطالبه، کم هزینه، خشونت پرهیز و مبارزه مدنی را به خدمت گرفتند.

در مقابل عبارت سرنگونی ، گذارطلبی یا براندازی مورد استفاده قرار گرفته و می گیرد.  که این عبارات تهی، از کارکرد عملی و برنامه کار، لق لقه زبان کسانی شد که از آنان به عنوان اپوزیسیون نام برده می شد و می شود.

به جرأت می توان گفت که هیچ یک از رسانه های فارسی زبان در نوشته ها و یا گفتار خود از کلمه سرنگونی استفاده  نکرده و نمی کنند.

در برابر مبارزه قهر آمیز، گذار مسالمت آمیز و یا مثلا مبارزه مدنی و ضد خشونت بسیار پر بسامد می شود.

در تعریف مقاومت هم نیروهای انقلاب گریز ناتوان می شوند و برای خود از عبارت مخالف یا اپوزیسیون استفاده می کنند. با توجه به اینکه عبارت اپوزیسیون به معنای مخالفت در برابر دستگاه سیاسی حاکم است و در کشورهای دمکراتیک  حزبی که در انتخابات شکست خورده است، خود را اپوزیسیون می داند و برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در انتخابات بعدی فعالیت های خود را شروع می کند و در مجلس لایحه های دولت مستقر را به چالش می کشد و خود را دولت سایه می نامد. بی عملی در مقابل حکومت توتالیتر به آنجا می رسد که برخی مبلغ و مدعی  خودفروپاشی، خودبراندازی  نظام می شوند.  بنابراین استفاده از عبارت اپوزیسیون در ایران تحت حاکمیت سرکوبگر ترین حکومت عصر معاصر نشان از داشتن برنامه عملی برای مبارزه با قهر و خشونت حکومتی است. زبان مورد استفاده در دوران تغییر باید منعکس کننده حرکت های مردمی و مبارزه در راستای سرنگون کردن کل نظام برنامه ریزی می باشد.

پ.ن

شناخت ماهیت یک متن و تفسیر متون بر اساس استفاده از کلمات به مخاطب فرصت می دهد که بدون پیش فرض و شرط منظور گوینده و یا نویسنده را بشناسد که به این علم «هرمنوتیک» می گویند

 


 

torsdag 10 oktober 2024


چه زیبا
دختری
از بدیهی ترین خواسته هایش گفت
که به آرزو ننشستند
رویاهائی شدند
بی سرانجام
و حرام زادگانی
بر آنان
کف مطالبات نام نهادند
بر هر در قفلی سنگین زدند
کلیدش را اهریمنان به هفت دریا انداختند
آنچه باقی ماند
درد بود و شکنج
بیداد بود ، بغض
به خاک سپردنی
دریا، دریا اشک
در شهری که فرشته هایش
به خاک می روند
شهر سوخته و تبدار
نه !!
نفرین کارساز نیست
در بست نشستن هم چنین
سلاحی باید
که پاسخ "آتش به اختیار"
اهریمن باشد 

سهیلا دشتی 

torsdag 3 oktober 2024



جبر

حتما می دانید جبر یعنی چه! راجع به جبر فلاسفه زیاد نوشته اند! ساده ترین تعریف شاید این باشد که انسان و یا هر موجود دیگری در به وجود آوردن آن نقشى نداشته است و انتخابی صورت نگرفته است! من ایرانیم (یک جبر است) واقعیت این است که من در سرزمینی که زبانشان فارسی بود به دنیا آمدم! من یک زنم (جبر است) ! و دهها مثال که هم اکنون به ذهن تان خطور می کند! بنا بر جبر حاکم، هیچ انسانی نباید به انسان دیگری ، به خاطر جنسیت ، زبان، ملیت، وابستگی قومی احساس برتری کند! خواه من فارس باشم و تو کرد و آن ترک ، بلوچ ، عرب! آنجا تفاوت ها نمایان میشود که حق من به عنوان زن، ترک، مرد، کرد، بلوچ و عرب ووو زیر پا گذاشته میشود و به جای اینکه به سیستمی که حق را ضایع کرده و باعث تبعیض و تحقیر شده به مبارزه بلند شویم ، ما گاه راه ساده و میانبر را که زیاد هم شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفته را انتخاب می کنیم! عقل زنان کمتر از مردان است!! زنان قدرت تصمیم گیری ندارند! مسلمانها، عربها .... هستند، ترک‌ها .... بلوچ ها.... کردها...، به همین سادگی به تئوری برتری طلبی دامن می زنیم ! ضد ترک ، ضد عرب، ضدفارس، ضد زن، ضد شیعه، ضد مسیحی و ضد یهود میشویم! در آغاز فکر می کنیم که راه حل پیدا شده ، اگر همه فارسها از بین بروند وووو ! فکر کنید این راه حل های ساده چقدر خطرناک میشود و چقدر جان می گیرد و گرفته است! تظاهرات باید بر علیه همه کسانی باشد که برای رسیدن برای آرزوهای شیطانی خود مردم را به دستاویز خود تبدیل می کنند و هر آنچه از مردم جان گرفته شود برایشان مهم نیست! ولی فقیه خامنه ای در ایران بهترین نمونه زنده است. از هیتلر نمی گویم. در شرایطی که رژیم ایران برای اینکه توجهات جامعه جهانی را از روی خود بر دارد به دنبال ایجاد کانون بحران جدیدی است ، هر جنگ خارجی و تخاصمی در منطقه خاورمیانه به نفع ولی فقیه است! ما باید برای رسیدن به آزادی بیشترین مبارزه را بکنیم! در این شرایط است که با انتخاب عمومی مردم حق تعیین سرنوشت خود دارند و این جاست که با انتخاب آگاهانه در مقابل جبر کور خواهیم ایستاد !

سهیلا دشتی

 

fredag 20 september 2024

 


ای  عشق

فریاد سحرت

که چون آواز پرنده ای در حال پرواز بود را

از ورای ابرهای سیاه دلتنگی شنیدم

ای عشق

سایه های لرزانت در مهتاب بی رنگی

در  رسم هندسی خیابان

خسته

محو می شوند

اما

ای عشق

تو را در حبس نفس

در قاب های چارگوش

چون مدالی بر سینه ها

فریاد زدم

ای عشق

برای غربت ات

 در گوشه گوشه ی سرزمین آفتاب و نور

گریستم

ای عشق

نوید سفیدی آفتاب

را به انتظار نشسته ام

سهیلا دشتی