- بر سازها يمان زنجير بستند
مبادا نواى عشق سر كند
سرود سر گشتكى نخواند
كلمات را قفل كردند
تا نگويد و ننويسد ...
از درد ها ، از دروغ ها
بر هر چه دريدگى ، حجاب نام نهادند
خانه به نامش كردند
قاتل، سردار شد
و اين بهشت مو عودى بود
كه پير دجالى وعده آمدنش را داد
شد جهنم اجبارها
براى تو
و براى من
براى ما
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar