آن وقت كه بيائى
شب نه
كه روز قدر است
روزى كه زخم زشتى ها و پلشتى ها باز مى شود
و همه چرك و خونابه را به دور مى ريزد
روزى كه سرزمينى با درد كهنه تاريخ
تكانى به خود مى دهد
خدا كند كه زبانم بسته نشود
خدا كند كه حافظه ام يارى كند
تا بگويم راز ورمز همه لحظاتم را در ياد تو
بدون تو
شب نه
كه روز قدر است
روزى كه زخم زشتى ها و پلشتى ها باز مى شود
و همه چرك و خونابه را به دور مى ريزد
روزى كه سرزمينى با درد كهنه تاريخ
تكانى به خود مى دهد
خدا كند كه زبانم بسته نشود
خدا كند كه حافظه ام يارى كند
تا بگويم راز ورمز همه لحظاتم را در ياد تو
بدون تو
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar