آرزو داشتم كه مى توانستم شانه هايم
را به تو بدهم
تا سر بر آن گذارى
و اشك بريزى
دوست داشتم دست در دست تو
گرد و خاك زغال سنگ را از تن زخمى آنان
پاك كنم
اما براى خشمت
بايد كه همه فرياد شويم
را به تو بدهم
تا سر بر آن گذارى
و اشك بريزى
دوست داشتم دست در دست تو
گرد و خاك زغال سنگ را از تن زخمى آنان
پاك كنم
اما براى خشمت
بايد كه همه فرياد شويم
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar