onsdag 31 augusti 2016


 سونامی سرنگونی درراه است


سهیلا دشتی: سونامی سرنگونی درراه است
نوار منتظری زلزله‌ای بر پیکر فرتوت اما همچنان تشنه به خون نظام انداخته است. برخی عواقب افشاگری فرزند منتظری را پس‌لرزه می‌خوانند؛ اما با شواهدی که از درون خود نظام تابه‌حال بر له و یا برعلیه موضع‌گیری منتظری منتشرشده باید آن را "سونامی سرنگونی" ایدئولوژی ولایت‌فقیه نامید. این سونامی از مدار چهره‌های شناخته شده‌ای مانند جلاد منفور مصطفی پورمحمدی و دیگر سران رژیم عبور کرده و به پائین ترین لایه‌های نظام رسیده است. ولی‌فقیه حتی برای نگهداری نیروهای وابسته به دستگاه ولایت دچار مشکل شده است. گذری کوتاه بر سایت‌های وابسته به رژیم مسئله را بیشتر نشان می‌دهد.
خبرگزاری بسیج دانشجوئی ازاین‌دست است که در تعریف فعالیت‌های خود می‌نویسد: این رسانه دو رویکرد اساسی را دنبال می‌نماید:
الف) پرداختن به مسائل دانشگاه و دانشجویان و تشکل‌ها و اتحادیه‌های دانشجویی
ب) پرداختن به مسائل اساسی کشور در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی از نگاه دانشجویان
اگر هر دو محور بالا موردنظر قرار گیرد، واکنش این رسانه وابسته به بسیج در مورد افشاگری نوار آقای منتظری در خارج از محدوده فعالیت رسانه قرار می‌گیرد ونشان از اهمیت موضوع دارد که قصدی بیش از این ندارد که از ریزش نیروهای وابسته به خود جلوگیری کند. تنها در یک روز دو مطلب یکی با عنوان "زیرپوست جنگ رسانه‌ای دشمن چه می‌گذرد؟"
 http://www.snn.ir/detail/News/537263/1579
و دیگری تحت عنوان " مورد عجیب علی مطهری!"
http://www.snn.ir/detail/News/537756/1579
شدت این سوزش را می‌توان دید. در بخشی از مقاله "مورد عجیب علی مطهری" آمده است:
«علی مطهری مورد خاصی در ادوار مختلف مجلس و حتی در عرصه سیاسی ایران است که دیدگاه‌های در پاره‌ای از موارد متناقض هستند. هرچند او خود را شخصیتی صریح الهجه و مدافع حق می‌داند اما این‌گونه رفتارها، نشان از شخصیتی متزلزل دارد که به‌راحتی می‌تواند مورد سوءاستفاده دشمنان قرار گیرد. دفاع و یا دامن زدن به انتقادها پیرامون اعدام‌های ۱۳۶۷، خود آب در آسیاب (مجاهدین) ریختن است...
اما مطهری در این نامه از حجج السلام رئیسی، نیری و پورمحمدی خواهان توضیحاتی درباره اجرای احکام محاکمه (مجاهدین) در سال ۶۷ بود. اعدام (مجاهدین) در سال ۱۳۶۷ به فرمان امام خمینی (ره) یکی از وقایع مهم و سرنوشت‌ساز انقلاب اسلامی بود که قاطعیت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی را در مقابل نیروهای متحجر و تروریست گروه‌های مسلح نشان داد. بیت آیت‌الله منتظری در اقدامی مشکوک و سؤال‌برانگیز، فایل صوتی جلسه منتظری و مقامات اطلاعاتی و قضایی را درست در سالگرد اعدام‌ها منتشر کرد، هرچند آنچه در این فایل بیان شده، پیش‌ازاین در قالب خاطرات آیت‌الله منتظری عنوان شده بود؛ اما همین اقدام کافی بود تا بار دیگر دستگاه‌های رسانه‌ای بیگانه کارنامه جمهوری اسلامی را در زمینه حقوق بشر محکوم کنند و بقایای (مجاهدین) ازجمله مریم رجوی، از این فایل به‌عنوان سندی برای تبلیغ و شانتاژ علیه نظام سوءاستفاده کند و خود را در مقام مظلومیت قرار دهند».
در ادامه این مقاله برای توجیه جنایت ضد بشری کلیت نظام گفته‌های وزارت اطلاعات در مورد سازمان مجاهدین باز نشخوار می‌شود ولی ترس و وحشت نیروهای بسیجی را به شکل بسیار روشنی نشان می‌دهد و او را تهدید می‌کند که " علی مطهری باید این نکته را در نظر بگیرد که اگر به هر عنوان یا شکلی (مجاهدین) بر کشور مسلط می‌شدند، افرادی امثال علی مطهری حتی اجازه نفس کشیدن نیز نداشتند چه برسد که بخواهند در عرصه سیاسی فعالیت کنند یا نماینده مجلس شوند".
در مقاله بعدی که با عنوان "زیرپوست جنگ رسانه‌ای دشمن چه می‌گذرد؟" منتشرشده است بازهم ترس و وحشت رژیم از فعالیت‌های مقاومت ایران در صحنه بین‌المللی بسیار روشن به چشم می‌خورد، گر چه که نویسنده بسیجی این مقاله ناشیانه سعی کرده است که از سیمای آزادی و دیگر رسانه‌های وابسته به مقاومت مردم ایران نام نبرد ولی با آوردن نام "دشمن" آدرس را مشخص می‌کند چه بر اساس گفته و عملکردهای سران رژیم نظام فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران، هماوردی به جز مقاومت و مجاهدین ندارد. آنجا که می‌نویسد:
مسیر ترسیم‌شده محدود به سیاست خارجی نبوده و دامنه آن به‌تمامی حوزه‌ها جهت بی‌محتوا ساختن نظام اسلامی سرایت خواهد نمود. توامان با سیاست فوق، اتکا به تحریم‌های اقتصادی، ارجاع به شورای امنیت، عقب‌نشینی‌های تاکتیکی، اعطای امتیازهای محدود و... از دیگر سیاست‌های پروژه چندوجهی خواهد بود که وجه اشتراک تمامی آن‌ها استحاله و بی‌محتوا نمودن جمهوری اسلامی از عقبه ایدئولوژیک و نهایتاً سرنگونی آن خواهد بود. رسانه‌ها به‌عنوان عاملین ارتباط با افکار عمومی دراین‌باره نقش مستقیم را بر عهده خواهند داشت و می‌کوشند زمینه را برای تحولی اساسی در جامعه و تحت‌فشار گذاردن مسئولین نظام فراهم نمایند.
بر همگان روشن است که به جز مقاومت ایران هیچ جریان و یا کشوری خواستار فرستادن پرونده رژیم به شورای امنیت برای نقض حقوق بشر نبوده است و مریم رجوی در تمامی سخنرانی‌های و دیدارهای خود با مقامات و شخصیت‌های جهان این نکته را متذکر شده است. نکته دیگر که بسیار جالب توجه است استفاده از واژه "سرنگونی" و عبارت "عقبه ایدئولوژیک" است که بازهم فقط این مقاومت ایران و سازمان مجاهدین هستند که سرنگونی تام و تمام این رژیم را در دستور کار خود قرار داده‌اند و ایدئولوژی ولایت‌فقیهی نظام را بدون آینده کرده‌اند.
خون پاک تمامی شهدای ایران‌زمین و به‌ویژه شهدای قتل‌عام ۶۷ بذر آزادی‌خواهی را در سراسر میهنمان افشانده است.
باش تا ببینی سونامی سرنگونی درراه است.
 

tisdag 23 augusti 2016

معذرت‌خواهی جنایتکارانی که در رأس قدرت هستند طنز تلخی بیش نیست.
آنتیجه کروگ شاعر و نویسنده مشهور آفریقای جنوبی در کتاب کشور استخوان‌های من که در سال ۱۹۹۸ منتشرشده می‌نویسد: با عدم برخورد با گذشته و کسانی که مضامین و پایه‌های حقوق بشر را زیر پا گذاشته‌اند، ما به جانیان و مرتکبین این جنایات ضد انسانی کمک نمی‌کنیم بلکه بدین‌وسیله پایه‌گذاری یک سیستم قضائی سالم و مستقل برای نسل‌های آینده را ویران می‌کنیم.

در روزهای سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی، مجاهد و مبارز میهنمان در سال ۶۷ به فتوای سر دژخیم جماران هستیم. در همین روزها پخش نوار صدای آقای منتظری در مورد مخالفتش با این اعدام‌ها آتشی در لانه مورچگان ولایت انداخته است که گوئی از این مسئله بی‌خبر بوده‌اند. انتشار نوار موضع‌گیری آقای منتظری، توسط فرزندش جنایات صورت گرفته به فتوای خمینی را غیرقابل‌انکار می‌کند. همزمان شیفتگان بارگاه ولایت‌فقیه را مجبور به موضع‌گیری کرده است. واکنش این قبیل افراد قبل از هر چیز نشانگر وضیعت رقت باری است که ولی‌فقیه نظام در آن به سر می‌برد. موضع‌گیری‌های افرادی از قبیل حسن خمینی و تاج‌زاده (اصلاح‌طلبان به سبک و سیاق لاجوردی و خلخالی که اگر امروز زنده بودند، آنان هم در صف اصلاح‌طلبان) مرزبندی اینان را با مردم ایران و خواسته‌هایشان روشن‌تر از همیشه نشان می‌دهد.
تاج‌زاده که مدتی در زندان به سر برده قاطعانه از اعدام‌های سال ۶۷ حمایت می‌کند و به سهم خودش از خانوادهی اعدام شدگان پوزش می طلبد و «متواضعانه» آنان را فرا می خواند که «با تاسی از ماندلا ببخشند اما فراموش نکنند» تا ایران و ایرانی از چرخه شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند. ار رهبر می خواهم که پیش از آنکه دیر شود پرچم دوستی و مهر و آشتی ملی برافرازد».
تاج‌زاده و همگنانش دچار نسیان تاریخی شده اند و با وقاحت تمام از ماندلا و آفریقای جنوبی و «آشتی ملی» سخن می‌گوید و ادعا می‌کند که باید از آنان آموخت. تاج‌زاده خودش می‌تواند به رهبرش نامه بنویسد و از او طلب بخشش کند و از رهبرش بخواهد که با او آشتی کند و به این خواسته قبای نیکی و خیر بپوشاند، اما هیهات که کسی فریب این بازی‌ها را بخورد.
آنان خوب می‌دانند که گاه در پشت این مفاهیم خون میلیون‌ها نفر بر زمین ریخته شده.
تاج‌زاده در همین کلام هم قلب واقعیت می‌کند و چیزی در مورد دادگاه‌های مردمی، حقیقت‌یاب و بخشش بر زبان نمی‌آورد؛ اما اشاره به سه مورد بسیار شناخته‌شده که در همین ۲۰ سال گذشته اتفاق افتاده قابل‌تأمل است.
رواندا
۱ – رو اندا در سال ۱۹۹۴ در یک قتل‌عام گسترده یک‌میلیون نفر از قوم توتسی ها به دست قوم دیگری که حکومت را در دست داشتند به اسم هوتی ها کشته و بیش از دو میلیون نفر آواره شدند. دادگاه بین‌المللی برای رسیدگی به جنایات هوتی ها در سال ۱۹۹۷ تحت نظر سازمان ملل در شهر "آروشا" در کشور تانزانیا شروع به کار کرد. گاساکا (دادگاه‌های مردمی در دهات)

در رواندا ۱۲۰۰۰۰ هزار نفر مظنون به شرکت و یا دست داشتن در قتل‌عام بودند، دستگیر و زندانی‌شده بودند. ازآنجاکه سیستم قضائی کشور به علت قتل قضات صالح فلج شده بود، تصمیم گرفته شد که دادگاه‌های محلی تشکیل شود. اولین بار در سال ۲۰۰۲ این دادگاه‌ها در نقاط مختلف کشور رواندا شروع به کارکردند؛ که تا سال ۲۰۱۲ ادامه داشتند. در طول مدت ده سال ۱۲۰۰۰ دادگاه تشکیل و به ۱.۲ تا ۱.۵ میلیون جرم رسیدگی کرده است. نکته بسیار قابل‌توجه این‌که در رو اندا حکم مجازات اعدام در همین دوران لغو شد.

۲- آفریقای جنوبی
سیستم حکومت نژادی در آفریقای جنوبی از قرن ۱۶ میلادی برقرار بوده و جنایات بی‌شماری را مرتکب شده بود. بلافاصله پس از پیروزی آ، ان، سی و بر حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی دادگاه‌ها حقیقت‌یاب و بخشش در آفریقا شروع به کار کرد. به علت طولانی بودن سال‌های سرکوب سیاه‌پوستان تصمیم گرفته شد که دادگاه‌های حقیقت‌یاب و بخشش به جرائمی بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ میلادی رسیدگی کند. اولین دادگاهی ازاین‌دست در سال ۱۹۹۶ شروع به کار کرد. بر اساس آمار بیش از ۲۰۰۰۰ نفر در این دادگاه‌ها شهادت دادند و حداقل بیش از ۷۰۰۰ نفر از کسانی که مرتکب جرم شده بودن به‌عنوان متهم در این دادگاه‌ها حاضر شدند. شعار محوری این دادگاه‌ها این بود که کشف حقیقت پایه اساسی بخشش است.
۳- سربنیتسا در یوگسلاوی سابق
در طول چند روز در ماه جولای ۱۹۹۵ جهان شاهد بزرگ‌ترین قتل‌عام در اروپا پس از کشتارهای هیتلر در قرارگاه‌های مرگ بود. در این روزها بین ۷ تا ۸ هزار مرد و جوان در شهر سربنیتسا قتل‌عام شدند. آخرین دادگاه متهمان به این جنایت هولناک دادگاه ردوان گرازیچ بود که در ماه گذشته به ۴۰ سال زندان محکوم شد.

بار دوم! این بار مقایسه

۱- رواندا
یک‌میلیون نفر در جنگ‌های قومی در رواندا کشته شدند. بیش از میلیون کشته‌شده و معلول حاصل کسانی که جنگ ضد میهنی بین عراق و ایران است می‌توانید بگوئید چه کسی پاسخگو و مسئول است، یادمان باشد که رهبر شما خامنه‌ای در آن زمان مقام ریاست جمهوری این نظام را داشت.

۲- افریقای جنوبی
زمان رسیدگی به جرائم نژادپرستان در افریقای جنوبی سی سال بود. در ایران آخوند زده این حکومت نزدیک به چهار دهه مردم ایران را سیستماتیک و بر اساس قانون اساسی همین نظامی که شما از آن طلب بخشش می‌کنید مورد کشتار و اعدام قرارداده است.

۳- سربنیتسا
آخرین دادگاه متهمان به این جنایت هولناک دادگاه ردوان گرازیچ بود که به ۴۰ سال زندان محکوم شد. همچنین پارلمان صربستان به خاطر این قتل‌عام در سال ۲۰۱۳ از مردم بوسنی معذرت‌خواهی کرد.
خلاصه کنم کارنامه این رژیم سیاه‌تر از رواندا و حکومت نژادپرست افریقای جنوبی و سربنیتسا است. نیازی به یادآوری قتل‌عام روزانه مردم سوریه و عراق نیست.

حتماً که تاج‌زاده و هم‌پالکی‌هایش به مبارزه‌شان برای حقوق مردم شناخته نمی‌شوند. آنان به دنبال گرفتن سهم خود در قدرت هستند. موضع‌گیری تاج‌زاده و کمپانی در یک کلمه این را نشان می‌دهد که اوضاع رهبرتان خامنه‌ای و رئیس‌جمهور اعتدال آن‌چنان خراب است که برای حفظ آبرو دست به هر حیله‌ای می‌زنید که مثلاً بگوئید کمی انسانی فکر می‌کنید. معذرت‌خواهی از قربانیان قتل‌عام سال ۶۷ پیش کشتان. آیا جرئت دارید از خانواده شهرام احمدی و بیست‌وچهار نفر دیگر که هم‌زمان باهم اعدام شدند، معذرت‌خواهی کنید.