lördag 21 november 2015

بحرانهای رژیم پس از کشتار داعش در پاریس
بدون هیچ مقدمه ای به چند نکته زیر دقت کنید
١خامنه ای نه تنها پیامی در همدردی با مردم فرانسه یا در محکوم کردن این حملات جنایتکارانه نفرستاد، بلکه کاریکاتور زیر را  در صفحه رسمی اش گذاشته است. در این کاریکاتور عمو سام  بوم رنگ سیاهى که رویش  نوشته  شده ISIS  را به سمت سوریه  پرتاب می کند ولی این بوم رنگ بر می گردد و در قلب مردم فرانسه می نشنید. عمو سام (پیر مردی سفید موی که حتما قرابتی با اوبامای رنگین پوست ندارد)، رویش رابر می گرداند و با تعجب می گوید:" اوپس "

٢- ابوطالبی، مشاور سیاسی روحانی جنایت تروریستی در پاریس را "اجتناب ناپذیر" و نتیجه  "اقدامات کورکورانه و مستدام غرب و عدم توجه به هشدارهای ایران (رژیم) طی چند سال اخیر خوانده است".
٣- پاسدار پوردستان فرمانده نیروی زمینی رژیم ایران بعد از حملات ددمنشانه داعش  در روز دوشنبه ۲۵آبان گفت: «داعش تهدید کرده که گزینه های پس از فرانسه، "روسیه و ایران" هستند و در این رابطه  وزیرامور خارجه  عراق هم هشدار لازم را داد اما ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام میکند که ترسی از این تهدیدات ندارد.
٤- پاسدار کوثری از مسئولان کمیته دفاعی مجلس شورای اسلامی که پیشتر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران بوده، می گوید «اگر فرانسه نمی تواند امنیت مردم کشورش  را در مقابل داعش تأمین کند ، این کار را به مستشاران ایرانی بسپارد. کوثری اضافه می کند که "ترکیه و عربستان هدف اصلی داعش در آینده خواهدبود".!
٥-پاسدار حسین شریعتمداری، نماینده خامنه ای در کیهان، در روز 23 آبان در سرمقاله این روزنامه نوشت:کشتار پاریس«آغاز‌‌ همان دوره یی است که خامنه ای پیشبینی کرده» و هشدار داده بود «کشورهای حامیتروریستهای تکفیری، از بادی که کاشتهاند توفان درو خواهند کرد». نماینده خامنه ای افزود: «پاریس نقطه آغاز است و دولتهای آمریکا و اروپا و برخی سران عیاش و مسلمانکش منطقه نظیر آلسعود و قطر و... حق دارند که شرایط اضطراری و حتی حکومت نظامی اعلام کنند.... داعشیها مشتی نادان کمشعور و دستپرورده صهیونیستها و دولتمردان آمریکایی، انگلیسی، و فرانسوی جنایتکارند و پرورشیافته آلسعودمهمانکش هستند که هر جا امکان حمله داشته باشند دست به جنایت میزنند".
در واکنش های رژیم از بالاترین نفر تا پائین ترین   وجه مشترک این است که غرب را مسئول این جنایت ضد بشری معرفی کنند، ولی در ضمن سعی می کنند  که  عواقب عملیات داعش  را که گوئی تافته جدا بافته از داعش هستند بررسی کنند.
در تمامی اظهار نظرها رژیم سعی دارد که صورت مسئله را عوض کند و آمریکا و فرانسه  را به طورمشخص مسئول این جنایتها معرفی کند.  ولی در برآیند و تبعات این جنایت رژیم به چنان هذیان گوئی افتاده که قابل توجه است. پاسدار کوثری می گوید: " ترکیه و عربستان هدف اصلی داعش در آینده خواهند بود." چه گاف بزرگی، یعنی اینکه ما از "داعش" خیالمان راحت است. در این یک جمله تبليغات و دعاوى قبلی رژیم مبنی بر اینکه "داعش" محصول و دست پرورده عربستان وترکیه است بهم می ریزد.
رژیم بلا فاصله رژیم  پاسدار پوردستان را به میدان می فرستد که خطای پاسدار کوثری را جبران کند و میگوید که «داعش تهدید کرده که گزینههای پس از فرانسه، "روسیه و ایران هستند" ،  چی شد!!؟؟؟ یک دفعه پای دو هم پيمان  و ناجی بشار اسد، پوتین و خامنه ای به میان آمد. سناریوی رژیم با موضع گیری فرمانده نیروی زمینی اش بسیار علنی می شود. موضع گیریها حالت تهدید به خود می گیرد. در این موضع گیری هاخواست  رژیم و خامنه ای برای ابقای بشار اسد تشدید می شود.
شاید بد نباشد در به موضع گیری روحانی رئیس جمهور رژیم اشاره ای کرد. دوسایت در اینترنت به اسم روحانی است. یکی که به طور مشخص اسمش دکتر حسن روحانی است و دیگری سایت ریاست جمهوریرژیم (ایران)
در وب سایت روحانی هیچ اشاره ای به عملیات تروریستی در پاریس نشده و بر له و یا علیه این عملیات ( تا لحظه نوشتن این مقاله) هیچ اشاره ای نشده است. تاریخ تازه ترین خبری که در سایت روحانی دیده می شود به اول مهرماه 94 برمی گردد و خبر گفتگوی روحانی و اولاند را آورده است. در این گفتگوی بسیار صمیمانه فرانسه ورژیم در یک جبهه قراردارند و روحا نی آرزو می کند که روابطشان به شیرینی دوران شیراک 2005-2003 باشد (مردم ایران کودتای استعماری بر  علیه مقاومت ایران ودستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن 2003  را هرگز
 فراموش نمی کنند.).  روحانی آرزو می کند که رژیم  و فرانسه با نقش سازنده خود توطئه دشمنان مشترک را خنثی کند. 
 سایت ریاست جمهوری از گفتگوی روحانی و اولاند رئیس جمهورفرانسه خبر می دهد.
روحانی در این گفتگو به طرز وقیحانه رژیم سناریو کهنه و رنگ و رو رفته را تکرار می کند و می گوید: «ما به عنوان ملتی که با آثار شوم تروریسم آشنا هستیم، اعلام می کنیم که آماده انجام هر اقدامی علیه تروریستها در هر نقطه  جهان هستیم."
رژیم فکر می کند و آرزوی آن را دارد که چون واقعه 11 ستپامبر قضایا را به نفع خود بچرخاند و با فرار به جلو تلاش ميكند از عواقب  بسيار جدى و محتمل ماهيت تروريست پرو رژيم بگريزد.
در بستر سياست مماشات اين رژيم از منافع بسيار و غير قابل باورى ، برخوردار شده است . اما در دوران"پسا برجام" و
 "پسا بر شام " ، نزديكى به غرب به معناى دريده شدن رداى ولايت فقيه ضعف بيشترولى فقيه و در نتيجه ضعف كليت رژيم است . 
جناح رفسنجانى  روحانى به ضعف ولى فقيه آگاه هست اما ميداندكه توان تصاحب هـژمونى را به تنهائى ندارند. گسترش 
بحران بى سابقه اقتصادى و شكستهاى استراتژيك كل رژيم در سوريه ، عراق و يمن بن بست تاريخى رژيم قرون 
وسطائى را به يك واقعيت ملموس تبديل كرده است .
 در اين چهارچوب تناقض گوييهاى  رژيم ناشى از اشتباهات فردى نيست بلكه بيانگر بحران وجود ولاوجود كل رژيم
 است . بيان اين است كه ولى فقيه توانائى پيروز شدن در اين چالش عظيم را دارا نيست .بالائى ها نميتوانند و پائينى 
ها نميخواهند. تنها نقطه اتكاء  ولى فقيه دستگاه سپاه است كه در معرض تنش هاى جدى ناشى از ضربات دريافتى است .
در اينجاست كه تلاش رژيم براى زدن ضربه اى كمر شكن به مجاهدين در ليبرتى بار سياسى خود را نشان ميدهد. مبارزه ى آزاديبخش و اصولى مقاومت ايران  به عنوان مهمترين عامل داخلى رژيم را  ديگر بار به نقطه ى تعيين تكليف رسانده است . بجنگ تا بجنگيم !


tisdag 17 november 2015


ریشه در خاک ندارد گل من!
ریشه اش قلب من است
که به هر ضربانش
هستی تازه ای می بخشد به گلم

söndag 15 november 2015


ولی فقیه و ادعای مبارزه با داعش
برگرفته از سایت همبستگی
#ایران #روحانی

 در آستانه سفرآخوند روحانی رئیس جمهور رژیم به ایتالیا و فرانسه طبق معمول دستگاه تبلیغاتی رژیم و ایادی اش در خارج از کشور به راه افتاده بودند و مطبوعات و رسانه های شناخته شده از روحانی مصاحبه می گرفتند.  مشخصا دو مصاحبه با روزنامه ایتالیائی "کوریره دلا سرا"  و رادیو و تلویزیون فرانسه توجه را جلب می کرد چون قرار بر این بود که روحانی به این دو کشور سفر کند. خبرنگاران با احتیاط و شاید سئوالهای از پیش تعیین شده روحانی در مقابل جواب قرار می دادنند. واکنش روحانی به این سئوالات اول با لبخندی تصنعی و مسخره و بعد با توجیه و تغییر صورت مسئله جواب می داد.
"داوید پوژاداس"، روزنامه نگار شبکۀ دوم تلویزیون فرانسه، عکس یک دختر جوان ایرانی را که در آن روسری خود را برداشته و موهای خود را آزادانه رها کرده بود بوی نشان داد و با تاکید بر اینکه عکس در یکی از شبکه های اجتماعی منتشر گردیده، از وی پرسید در بارۀ آن چه می اندیشد. حسن روحانی گفت : "ما آنقدر مسائل مهم داریم که دیگر وقت توجه به اینگونه مسائل را نداریم". روحانی گفت "هر فردی آزاد است در زندگی خصوصی خود هر کاری که می خواهد انجام دهد، اما وقتی کسی در ایران زندگی می کند باید به قانون ایران احترام بگذارد".  "
http://fa.rfi.fr/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7-%D9%85%D8%B5%D9%85%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D9%84%DB%8C%DB%80-%D8%AA%D8%B9%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%85%D9%84-%DA%A9%D9%86%D8%AF- 
روحانی در پاسخ به خبرنگار روزنامه کوریره دلاسرا به سئوال "ایران بیشترین تعداد اعدامها را درجهان نسبت به جمعیت دارد می گوید. " مجازات باید به عنوان یک وسیله بازدارنده عمل کند. ما می توانیم در باره کارائی اعدام صحبت کنیم، همچنین در مورد دستگیری ها و جریمه های نقدی. ولی در هرکشوری قوانین جزا در ارتباط با شرایط داخلی است. درایران بیشتر اعدام ها در ارتباط با مواد مخدر است به علت اینکه ما مرز مشترک با افغانستان داریم. اگرما حکم اعدام را برداریم ، مواد مخدر به کشورهای اروپائی سرازیر می شود و این برای شما خطرناک است." 
http://www.corriere.it/english/15_novembre_12/rouhani-iran-and-the-west-new-era-is-possible-d6b4106e-893a-11e5-9216-  e8e41772d34a.shtml?refresh_ce-cp
روحانی برای مردم اروپا دلسوزی می کند و در ایران اعدام می کند که اروپائی ها از شر مواد مخدر در امان باشند. به جای اینکه تصور کنی این فرد رئیس جمهور است تصور می کنی رئیس قبیله ای از دوران بربریت این جواب را می دهد. طنزی تلخ!
 همین روحانی در جواب به سئوال دستگیری خبرنگاران در ایران می گوید، این مربوط به قوه قضائیه است و او شاید بتواند تذکر بدهد. در این جا روحانی نمی تواند بگوید که برای آرامش و آسایش مردم اروپا خبرنگاران در ایران دستگیر می شوند و سانسور درایران حاکم است.
اما هنگامیکه سفرش به علت عملیات جنایتکارانه تروریستی پاریس سفرش به ایتالیا و فرانسه به تعویق می افتد باز روحانی به نمایندگی از کلیت نظام و خامنه ای به طور مشخص  در نقش کدخدا ظاهر می شود و تقصیر علمیات پاریس را به گردن سیاستهای اروپا در قبال اسد و خاورمیانه می اندازد و آنان را به حمایت از تروریسم متهم می کند. ابوطالبی، مشاور سیاسی روحانی جنایت تروریستی در پاریس را "اجتناب ناپذیر" و نتیجه "اقدامات کورکورانه و مستدام غرب و عدم توجه به هشدارهای ایران (رژیم) طی چند سال اخیر خواند.
چه کسی است که نداند تنها رژیم ایران است که دلیل اصلی تشنجات در منطقه خاورمیانه است. این رژم بحران زی و بحران زا است . روحانی  هم صدا با خامنه ای دخالتهای تروریستی خود را در عراق، سوریه، یمن و لبنان را وکشتار هزاران مردم بیگناه را و در کنار روسیه بمباران زنان و کودکان سوری را عملیات ضد تروریستی می خواند، این وارونه گوئی مشخصه روحانی است.  
آخوند روحانی، نیز روز پیش از این حمله تروریستی طی مصاحبه یی با تلویزیون کانال
۲ فرانسه آشكارا به حمايت از بشار اسد دیکتاتور خونریز سوریه پرداخت و بر لزوم تقویت وی تأکید کرد.  وپا را از این فراتر می نهند و می گویند  که امنیت پاریس را به آنان بسپارند. (پاسدار کوثری رئیس کمیته دفاعی مجلس رژیم).  کوثری اضافه  می کند که  "ترکیه و عربستان هدف اصلی داعش در آینده خواهد بود" . یعنی به زبان صریح و رک " رژیم خیالش از داعش جمع جمع است. "
بنیاد گرائی اسلامی چه در لباس "ولایت فقیه" و چه تحت عنوان "داعش"  بزرگترین تهدید دنیای معاصر هستند. مردم ایران به این مسئله آگاهی دارند کما اینکه به محض ظهور "داعش" و جنایتهای ضد بشری این گروه تروریستی مردم رژیم را "ابو داعش" خواندند و زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشر در داخل ایران اعلام کردند آنچه که "داعش" می کند مردم ایران نزدیک به چهار دهه با گوشت و پوست واستخوان خود تجربه کرده اند. حتی قبل از به قدرت رسیدن این رژیم قرون وسطائی.  سوزندان بیش از 400 تن از مردم بیگناه در"سینمای رکس آبادان" چه کم از جنایتهائی دارد که "داعش" انجام می دهد. سوزندان تن زندانیان و استفاده ازضد انسانی ترین صورتهای شکنجه رژیم ضد بشری را دررتبه اول ضد بشرترین تفکر تاریخی دوران یعنی تفکر "ولایت فقیه" قرار می دهد.
 هیثم مالح، از رهبران پیش کسوت انقلاب سوریه و رئیس کمیته قانونی در ائتلاف ملی سوریه  می گوید: "آرمان ما در منطقه، آرمان واحدی است. انقلابهای عربی، بهار عرب و آنچه در ایران رخ میدهد بسیار به هم مرتبط هستند. رژیم آخوندی، رژیم ولایت فقیه در ایران، سر مار در منطقه است، این رژیم در پشت تمامی مشکلاتیست که منطقه عربی با آن روبروست. وجای تاسف است که غرب با چنین رژیمی به مذاکره میپردازد.یعنی با رژیمی که تروریسم را بوجود آورده وشکل داده است."
این مردم ایران و مردم منطقه هستند که  بهای سیاست مماشات جهان غرب را با "ابو داعش" می پردازند. مبارزه با "داعش" جدا از مبارزه با ایده ئولوژی "ولایت فقیه" جهان را درگردابی بی پایان فروخواهد برد. آن روز مباد.

torsdag 12 november 2015

 
 

از زمانیکه به عنوان پناهنده سیاسی در یک کشور اروپائی بالنسبه آزاد زندگی می کنم چشمم بر روی بسیاری مسائل باز تر شد. وقتی به عنوان پناهنده وارد یک کشور می شوی ، بدون اما و اگری جزو یک اقلیت می شوی. اقلیتی که تعریف ندارد ولی یک برچسب دارد "خارجی" . یک دفعه خارجی می شوی . زبانت، چهره ات، اسمت، دینت ، "عجیب" می شود. برچسب خارجی مرز جغرافیائی ندارد و از افریقا تا چین ، از شیلی تا چچن ، از شرق تا غرب دنیا را شامل می شود. یک زمان در محیط زندگی می کنی که "خارجی نشین" خوانده می شود و گاه به بیش از صد زبان تکلم. فارس زبان بودن نیز کمکی نمی کند. در ضمیرت چیزی بیدار می شود. در ضمن اینکه "غریب" هستی ، حقوقت را به تو تذکر می دهند. کسی نمی تواند به دلیل سیاه و یا سفید بودن بر اساس قانون احساس برتری کند (البته نژاد پرستی ساختاری در جامعه جای بحث خود را دارد* ) اما شرایط وبه خصوص شیوه حرف زدن و لهجه داشتن به تو یاد آوری می کند که تو از ما نیستی . وقتی که به خاطر اسمت برای مصاحبه کار دعوت نمیشوی، وقتی که در صف گرفتن یک آرپارتمان اجاره باید سالها در نوبت باشی . وقتی که تمام سعی خود را می کنی که کلمات را درست ادا کنی و دهها بار مورد سئوال قرار می گیری که چه گفته ای . و این بود که من را بر آن داشت نسبت به آنچه در شهرهای ایران رخ می دهد واکنش نشان دهم. این مسئله قبل از اینکه مسئله ترک زبانان ایرانی باشد باید مسئله من فارس زبان باشد اگر به حقوق برابر انسانها احترام می گذارم . اگر می گویم حقوق بشر. باید که اعلامیه جهانی حقوق بشر را بدون هیچ اما و اگری بپذیرم و برای گسترش آن فعالیت کنم بهر قیمتی. برانگیختگی ترک زبانان ایرانی فقط به این برنامه تلویزیونی مربوط نمی شود و ریشه در سالیان تبعیض دارد.
بحث زبان و ملیت بیشتر در کشورهائی مطرح می شود که دیکتاتوری است. حاکمان مستبد برای نفوذ بیشتر و ترس مردم را از اینکه به زبان مادری خود صحبت کنند محروم می کنند. کشور هند با جمیتی نزدیک به یک میلیارد نفر صدها زبان رسمی دارد ولی همه خود را هندی می دانند. کشور سویس سه زبان رسمی دارد. دیکتاتوری فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران همه را آنطور می خواهد که در چهار چوب از پیش ساخته اش جا بگیرند . یک زبان و یک وذهب و یک دین خود ساخته و حتی لباس را باید این حاکمان بر مردم تحمیل کنند کما اینکه در دوران پهلوی هم این داستان تا حدی شبیه به این الان بود. بحث فقط یکی است و آن هم آزادی است و دمکراسی و مردم سالاری است و بس.
حکومت های مستبد به صورتی فرصت طلبانه با مسئله اقلیت های ملی ومذهبی برخورد کرده اند. و هر زمان که نیازشان بوده از آنان استفاده کرده اند. آن زمان ترک غیور و شجاع است که دنبال رو ولی فقیه باشد و دست در سرکوب مردم داشته باشد (تشکیلات بسیج ضد مردمی و نیروهای مساجد از این دست است. که ترکها وفارس ندارد. در همه شهرها و روستای های ایران چنین مزدورانی وجود دارند و حاضر به اجرای دستور بی وچون چرای فرماندهان بسیجی خود هستند.) دعوا وجنگی بین ترک وفارس وجود ندارد. در حقیقت دعوا وجنگ اصلی با دیکتاتوری حاکم بر ایران است. در شعارهای مردم این برانگیختگی کاملا مشهود است. یک برنامه تلویزیونی بی محتوا نمی تواند باعث شود که مردم شعار "هیهات منا الذله" را سر بدهند. بغض فرو خفته سالیان سرکوب وتبیعض سر باز می کند. بر ماست که با تمام قوا برای تأمین حقوق بر حق مردم ایران از ترک وبلوچ، کرد ولر ، عرب و ترکمن قیام کنیم . ایران زیباترین وطن خواهد شد زمانیکه انسانها ارزشی برابر داشته باشند.

söndag 8 november 2015

مجاهدین

 پریای ما سفر با بهار را برگزید

 


پریا را دیدم. از قصه بیرون آمده بود ودر هیئت یک انسان، یک زن. راست قامت است و مصمم. تواضع و فروتنی که هربیننده ای را به تحسین وا می دارد. چشم به آینده دارد. که اگر در مسیر نگاهش قراربگیری و در همان افقی که او جهان را می بنید ببینی دنیایت را دگرگونه می کند. آمده است که تا قصه اش را بگوید، به آن زبان که تا اعماق جان فرومی رود. پریا فقط سخن نمی گوید اوپیام آور است. داستان پریا از کویرهای تشنه وتفتیده ایران گذشته است. داستان پریای ما از فراسوی سیمهای خاردار گوهردشت، از دیوارهای اوین و کهریزک می گذرد تا در"روز بین المللی نه به اعدام" به جهان برسد. پریا دردهای بیکران جامعه را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کرده است. پریای جوان ایران می داند که اعدام یعنی چه! چرا که در برابر بی تفاوتی ها و سکوت دنیا، رژیمی ضد تمامی ارزشهای انسانی بهترین عموهایش را از او گرفته است. رژیمی که "بود" خود را در " نابودی" بشریت و ارزشهای انسانی، اعدام و شکنجه جستجو می کند. آمده است تا چهره واقعی این رژیم را بار دیگر با بیان تجربه های خودش در معرض چشم جهانیان قرار دهد.
پریای ما با حضور و سخنرانی اش در این روز ارزش و اهمیت مبارزه بر علیه اعدام را بیشتر برجسته می کند.

و اما در میان  پریای ما زار و زار گریه نمی کند و مثل ابرهای بهار اشک نمی ریزد. نه از برف هراسی دارد و نه از سرما! او گرگهای آدم خوار را دیده است ولی چون شیر در مقابل آنان ایستاده است ولی او ازکشوری اسیر آمده است. کشوری که مقاماتش پایه ای ترین حقوق شهروندانش را سنگسار می کنند و کشورهای به اصطلاح آزاد و دمکرات اروپائی و آمریکا حقوق بشر مردم ایران را به حراج می گذارند (نقل به مضمون از سخنرانی مریم رجوی درکنفرانس جهانی بر علیه اعدام). پریای ما منتظر اسب سفید نمی ماند او بر بالهای سیمرغ می نشیند و از فراز البرز کوه می گذرد که صدایش را به جهانیان برساند.

پریا درد را می شناسد زمانی که از خاطرات خود از روزهای ملاقات با پدرش در زندانهای مختلف آخوندی می گوید. و چنان از کودکان خیابانی و بچه ها ی گل فروش که می باید در کلاسهای مدرسه باشند سخن می گوید که گوئی رویاهایش برای دنیائی بهتر با رویاهای آنان گره خورده است.

پریا نمی خواهد و نمی تواند مسافری در تونل زمان باشد که خودش را به دست سرنوشت بسپارد و بدون انجام دادن کاری روزهای روشن را به انتظار بنشیند. پریا سالهای طولانی حقیقت آزادی را از پشت شیشه های گرد گرفته زندان در زمان کوتاه بیست دقیقه ای دیده است. او پدرش صالح کهندل زندانی سیاسی مقاوم را دیده که در اسارت هم با عشق وامید از آزادی سخن می گوید و متعجب و حیران که این همه امید پدر از کجا نشأت گرفته است. او انتخاب می کند و در مقابل آن همه درد ، راه درمان را برگزیند.

پریا می داند که در همراه با مقاومت خستگی ناپذیر است که توانش چند ده برابر می شود و توان آن را پیدا می کند که پرچم مبارزه آزادیخواهی را بر دوش بگیرد. در کنار این مقاومت است که او پای در راه آرمان و آزادی مردم ایران می گذارد و پا در راهی با شکوه و پر امید که ایران را به سوی آینده ای روشن رهنمون می شود می گذارد. در مقاومتی که در مدت 34 سال با توانی بی نظیر یک لحظه مردم ایران و خواسته های آنان را فراموش نکرده و هیچ سد ویا مانعی  را به رسمیت نمی شناسد و می رود که ایران و منطقه را از شر سبع ترین دیکتاتوری جهان کنونی آزاد کند.

پریا سمبل نسل جوان ایرانی است که خواستار آزادی وبرابری در ایران است. او نسلی را نماینده گی می کند که به اعدام نه می گوید و فریاد حاضر، حاضر اوست که به مماشاتگران بین المللی می گوید هرچه در توش وتوان دارید برای حمایت از این رژیم ضد بشر بگذارید، نه تنها چشم بر جنایات داخلی ومنطقه ای رژیم می بندید بلکه دست این جنایتکاران را برای سرکوب هر چه بیشتر باز می گذارید. اما مردم ایران ونسل جوان ایران و مقاومت برحقشان بر آن هستند که غل و زنجیرهای ارتجاعی را از دست و پای مردم ایران باز کنند.
پریا کهندل 19 ساله دختر زندانی سیاسی مقاوم صالح کهندل

#لیبرتی #مجاهدین #ایران
تقدیم به عاشقان آزادی میهن در بندم
خانه دوست کجاست؟
نبرد بخشی از روز تو است
در هر کجای جهان که باشی
کوله بارت را با خود می بری
شب ، روز، دقیقه و ثانیه
چه تفاوت دارد که در مرکزباشی و یا نباشی
اصلا مرکز کجاست؟
کسی می داند؟
در دریای مدیترانه است که تو را به کام مرگ می کشد
ویا در گورستان برسرقبر ریحانه
در سلولهای نمور و دهشتزای اوین ویا گوهر دشت؟
در خیابانهای تهران ویا در کویرهای تفتیده ایران
ولی من می دانم یک جایش ته کوچه بن بستی در رباط کریم است
اما
اما
اما
در یک جاست که شعله می کشد
شکل می گیرد
نفس می کشد
انرژی می دهد
و هم زمان اشک به چشمانت می آورد
می دانی خانه یار کجاست؟
جائی که به یادت می آورد
دلیل بودن را
مفهرم حیات را
و وظیفه انسان بودن را
در وادی امام حسین
در میان شعله های آتش
در انفجار موشکها
و صدای آژیر خطر
آنجاست که کعبه من است
اسمش قرارگاه آزادی است
اسمش رزمگاه لیبرتی است
جای بیقراران و عاشقان
جای کسانی که در سر سودای آزادی دارند
جائی که خواب از چشم دجالان می گیرد
آنجا میدان نبرد است
و این حماسه ادامه دارد

Liberty

نظرات و دیدگاه ها
بر گرفته از سایت همبستگی ملی
سهیلا دشتی: سرو آزادگان ایران
چند ساعتى از حمله ناجوانمردانه و جنایتکارانه تروریستى با هشتاد موشک به زندان لیبرتى نگذ شته بود که سیل پیامها در حمایت از مجاهدین و محکوم کردن این عملیات ددمنشانه روانه و انگشتها به سوى رژیم نشانه، که عامل این چنین حمله اى هیچکس به جز رژیم نمى تواند باشد! اولین عکسها و فیلم ها مى رسد! صداى انفجار و آتش سوزى، شعله ها که زبانه مى کشد و آنچه را که با دستهاى پرتوان مجاهدین در آن برهوت ساخته شده بود را در کام مى کشد. گویندگان سیماى آزادى از گستردگى حمله و تعداد شهدا خبر مى دهند! هر نام،! چه خسرانى براى مقاومت و مردم ایران، چه انسانهائى، در میان اسامى اسم حسین سرو آزاد جلوه دیگر دارد، مشخص تر مى شود و در ذهن جان مى گیرد، حسین یکى از سی و شش قهرمان اشرفى بود که در اولین حمله ناجوانمردانه دست نشانده خامنه اى، نورى مالکى به اشرف در شش و هفت مرداد سال 88 به گروگان گرفته شد! و روزى که باجسمى نحیف ولى با اراده اى بى نظیر با برادر مسعود از آنچه که در دخمه و زندان المثنى بر آنان گذشته بود مى گفت! چه تواضعى و چه عشقى به مردم و آرمانش در صداى او موج مى زد! و این سرو آزاد در راه آرمانش جان گذاشت!
در حقیقت همه این شهدا سروهاى آزاده اى هستند که تاریخ بشریت مدیون آنان است! جلوه دیگرى از ترکیب مبارزه تا به آخر و فداى بى پایان!
در التهاب و دردی جانکاه به نامها افزوده می شود و در همان روز به عدد 23 می رسد. از سیمای آزادی اعلام
می شود که حال سه تن از مجروحین وخیم است و به علت نبود برق و تاریکی شب چهره دو تن شناسائی نشده.
سیما چهره چند مجروح را نشان می دهد که صورتشان را لایه ی ضخیم از گل پوشانده! دستهای خود را مشت می کنند و خندان از ادامه راه سخن می گویند.
سه روز از این فاجعه نگذشته که هنرمندان اشرفی موزیک ویدئوئی را به نام "روز حساب" تهیه و تقدیم به مردم ایران می کنند. بر سر خرابه های لیبرتی طنین پایداری را در جهان پژواک می دهند.
اما این سر دنیا تیغ به دستانی آماده نشسته اند تا بر صورت مجاهدین بکشند. با خود شیفتگی "من می دانستم" و یا
"مگرما نگفته بودیم"، "اینان به شهید نیاز دارند"، "نمی خواهند آنان را از آنجا بیرون بیاورند" و...و سر می دهند.
البته من حرمت کلام را رعایت کردم و سعی کردم که چکیده افاضات این جنت مکانان را با کلمات دیگری بنویسم.
یکی در نقش خانواده، دیگری در نقش روشنفکر و یکی در رل فعال حقوق بشر وارد صحنه می شوند. البته اینان بازیگران تازه واردی نیستند و بارها در کمترین فرصتی که به دست آورده اند تیغهای چرکین خود را بر سر وصورت رهبران مقاومت کشیده اند. اینان مصداق واقعی فَهُمْ لاَ یعقلون هستند.
دست به هر وسیله ای می زنند که مأموریت خود را انجام دهند. در صفحه تلویزیونی " آیت الله بی بی سی حرام زاده ترین سانسورچی تاریخ" (لقبی که زنده یاد احمد شاملو به رسانه بی بی سی داد).
ظهور پیدا می کنند.
این شعر در ذهن تداعی می شود که
تو اول بگو با کسان زیستی
من آنگه بگویم که تو کیستی
برای اینکه باز هم پرده ای از دروغگوئی های این دلسوزان خانواده و حقوق بشر را ببنید نقل چند مثال ضروری است.
تمامی حامیان مقاومت که در عراق در مأموریت بوده اند به این مسئله اذعان دارند که مسئله مجاهدین یک مسئله سیاسی است که در آن پایه ای ترین حقوق انسانی اعضاء سازمان مجاهدین خلق تضیق شده. افسران ارتش آمریکا مثل سرهنگ گلاوسکی، ژنرال فیلیپس، سرهنگ مارتین، دکتر مورش ووو بارها در مورد مشاهدات خود در اشرف شهادت داده اند و اضافه کرده اند که آمادگی آن را دارند که در هر دادگاهی شهادت بدهند.
اد ملکرت نماینده ویژه سازمان ملل برای مأموریت در عراق "یونامی"، طاهر بومدرا رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل در عراق و مسئول پرونده اشرف 2012 - 2009نیز با حضور خود در کنفرانسهای مقاومت به این مسئله تاکید کرده اند.
اد ملکرت در یکی از سخنرانی های خود می گوید: " این جا آمده ام که بر تعهد خود تأکید کنم ومسیرم را در جستجوی عدالت ادامه دهم تا باز هم بر درهای بسته بکوبیم. جامعه جهانی خیلی ساده شهامت آن را نداشته که تحولی در محاصره پنج ساله ایجاد کند و این همان چیزی است که همچنان در لیبرتی ادامه دارد. "
طاهر بومدرا در کتابی به نام "نا گفته هائی از اشرف" مشاهدات خود را از دوران مأموریتش می نویسد.
در مقدمه کتاب عنوان می کند: " که جرائم بسیاری در مورد مجاهدین صورت گرفته که برخی از این جرائم را می توان در زمره ی جرائم بر علیه بشریت خواند. این نوشته ها شهادت من است برای ثبت در تاریخ و ادامه می دهد که در این نوشته ها سعی خواهد کرد که مقامات مسئول سازمان ملل را به خاطر بی عملی و پاسیو بودن مورد سئوال قرار دهم. مقامات سازمان ملل باید پاسخگوی پیشداوری ها و افتراهای بی پایه درقبال سازمان مجاهدین در اشرف باشند.
چگونه و چرا سازمان ملل با نوری مالکی (نخست وزیر وقت عراق) توافق کرد که مجاهدین اشرف را ترک کنند و به بازداشتگاهی به نام "لیبرتی" منقل شوند.
چرا گزارشها در مورد مجاهدین آنچنان تنظیم شده بود که افکار جامعه جهانی را منحرف کند که بدین وسیله بتوانند برچسب تروریستی بر مجاهدین را توجیه کنند.
بومدرا در کتابش اقرار می کند که خود وی نیز تحت تأثیر این تبلیغات منفی بوده است و بعد از خود انتقاد می کند. از اولین ملاقات خود با نمایندگانی از اشرف که در ماه مه 2009 صورت گرفت، می نویسد:
"من منتظر دیدار با جنگجویان تروریستی در دفتر کارم بودم. به یکی از معاونان خود گفتم که در این ملاقات حضور داشته باشد. او از یکسال قبل در عراق بود و مدت یکسال هم برای سازمان دیده بان حقوق بشر کار کرده بود. تمام چیزهائی که من از اشرف می دانستم چیزی بود که همکاران من براساس نظریات و فرضیه ها خودشان (کارمندان سازمان ملل و نیروهای آمریکائی ) برای من تعریف کرده بودند.
بهزاد صفاری و شهریار کیا منش وارد اطاق شدند. من خود را در مقابل دو انسان متواضع و فرهیخته یافتم. ... بهزاد در مورد وضعیت اشرف توضیح داد.
در همان ملاقات بهزاد صفاری می گوید که اشرفی ها حاضر به ترک عراق به سوی یک کشور ثالث هستند ولی مایل به گفتگو با دولت عراق هستند که از خروجی که ارزشهای مجاهدین را خدشه دار نکند مطمئن شوند.
دربخش دیگری از کتاب بومدرا می نویسد:
"کمیساریای عالی پناهندگان در عراق نقش فعالی نداشت و در کمک رسانی به ساکنان اشرف غائب بود. کمیساریا فقط به کسانی کمک می کرد و آنان را تحت حفاظت قرار می داد که اشرف را ترک کرده بودند و تحت نظر دولت عراق در یا در "هتل مهاجر" و یا در"هتل الظهور" اقامت داشتند. این دو مکان متناوبا ازسوی سفیر (رژیم) ایران در عراق مورد بازدید قرار می گرفت. این سیاستی بدون معنی بوده و هست . کسی که مبارزه را ترک کرده نیازی به حفاظت ندارد. در حقیقت این ساکنان اشرف بودند که در معرض خطر بودند و نیاز به حفاظت داشتند.
وی ادامه می دهد:
" این مسئله مهم است که گفته شود تمام کسانی که اشرف را ترک می کردند، از طرف مقامات عراقی در محلی نامشخص گاهی به مدت سه ماه نگهداری می شدند. "
کتاب بومدرا واقعا زوایای ناگفته ای از اشرف را باز گو می کند که برای هر انسانی که ذره ای عدل وانصاف داشته باشد می بیند که ارتجاع و استبداد در همکاری با یکدیگر مجاهدین را در معرض این انتخاب گذاشته اند. یا ترک مبارزه و یا با تمامی توان پایداری.
حال هر گاو گند چاله دهانی هر چه می خواهد بگوید. انتخاب مجاهدین یک چیز است و آنهم "هیهات منا الذله"!
----------------------------------------------------
ترجمه بخشهای ازکتاب طاهر بومدرا از نویسنده است.
سرفرازان ایران