onsdag 16 oktober 2024

 





پریای ما سفر با بهار را برگزید
پریا را دیدم. از قصه بیرون آمده بود ودر هیئت یک انسان، یک زن. راست قامت است و مصمم. تواضع و فروتنی که هربیننده ای را به تحسین وا می دارد. چشم به آینده دارد. که اگر در مسیر نگاهش قراربگیری و در همان افقی که او جهان را می بنید ببینی دنیایت را دگرگونه می کند. آمده است که تا قصه اش را بگوید، به آن زبان که تا اعماق جان فرومی رود. پریا فقط سخن نمی گوید اوپیام آور است. داستان پریا از کویرهای تشنه وتفتیده ایران گذشته است. داستان پریای ما از فراسوی سیمهای خاردار گوهردشت، از دیوارهای اوین و کهریزک می گذرد تا در"روز بین المللی نه به اعدام" به جهان برسد. پریا دردهای بیکران جامعه را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کرده است. پریای جوان ایران می داند که اعدام یعنی چه! چرا که در برابر بی تفاوتی ها و سکوت دنیا، رژیمی ضد تمامی ارزشهای انسانی بهترین عموهایش را از او گرفته است. رژیمی که "بود" خود را در " نابودی" بشریت و ارزشهای انسانی، اعدام و شکنجه جستجو می کند. آمده است تا چهره واقعی این رژیم را بار دیگر با بیان تجربه های خودش در معرض چشم جهانیان قرار دهد.
پریای ما با حضور و سخنرانی اش در این روز ارزش و اهمیت مبارزه بر علیه اعدام را بیشتر برجسته می کند.
و اما در میان پریای ما زار و زار گریه نمی کند و مثل ابرهای بهار اشک نمی ریزد. نه از برف هراسی دارد و نه از سرما! او گرگهای آدم خوار را دیده است ولی چون شیر در مقابل آنان ایستاده است ولی او ازکشوری اسیر آمده است. کشوری که مقاماتش پایه ای ترین حقوق شهروندانش را سنگسار می کنند و کشورهای به اصطلاح آزاد و دمکرات اروپائی و آمریکا حقوق بشر مردم ایران را به حراج می گذارند (نقل به مضمون از سخنرانی مریم رجوی درکنفرانس جهانی بر علیه اعدام). پریای ما منتظر اسب سفید نمی ماند او بر بالهای سیمرغ می نشیند و از فراز البرز کوه می گذرد که صدایش را به جهانیان برساند.
پریا درد را می شناسد زمانی که از خاطرات خود از روزهای ملاقات با پدرش در زندانهای مختلف آخوندی می گوید. و چنان از کودکان خیابانی و بچه ها ی گل فروش که می باید در کلاسهای مدرسه باشند سخن می گوید که گوئی رویاهایش برای دنیائی بهتر با رویاهای آنان گره خورده است.
پریا نمی خواهد و نمی تواند مسافری در تونل زمان باشد که خودش را به دست سرنوشت بسپارد و بدون انجام دادن کاری روزهای روشن را به انتظار بنشیند. پریا سالهای طولانی حقیقت آزادی را از پشت شیشه های گرد گرفته زندان در زمان کوتاه بیست دقیقه ای دیده است. او پدرش صالح کهندل زندانی سیاسی مقاوم را دیده که در اسارت هم با عشق وامید از آزادی سخن می گوید و متعجب و حیران که این همه امید پدر از کجا نشأت گرفته است. او انتخاب می کند و در مقابل آن همه درد ، راه درمان را برگزیند.
پریا می داند که در همراه با مقاومت خستگی ناپذیر است که توانش چند ده برابر می شود و توان آن را پیدا می کند که پرچم مبارزه آزادیخواهی را بر دوش بگیرد. در کنار این مقاومت است که او پای در راه آرمان و آزادی مردم ایران می گذارد و پا در راهی با شکوه و پر امید که ایران را به سوی آینده ای روشن رهنمون می شود می گذارد. در مقاومتی که در مدت 34 سال با توانی بی نظیر یک لحظه مردم ایران و خواسته های آنان را فراموش نکرده و هیچ سد ویا مانعی را به رسمیت نمی شناسد و می رود که ایران و منطقه را از شر سبع ترین دیکتاتوری جهان کنونی آزاد کند.
پریا سمبل نسل جوان ایرانی است که خواستار آزادی وبرابری در ایران است. او نسلی را نماینده گی می کند که به اعدام نه می گوید و فریاد حاضر، حاضر اوست که به مماشاتگران بین المللی می گوید هرچه در توش وتوان دارید برای حمایت از این رژیم ضد بشر بگذارید، نه تنها چشم بر جنایات داخلی ومنطقه ای رژیم می بندید بلکه دست این جنایتکاران را برای سرکوب هر چه بیشتر باز می گذارید. اما مردم ایران ونسل جوان ایران و مقاومت برحقشان بر آن هستند که غل و زنجیرهای ارتجاعی را از دست و پای مردم ایران باز کنند.
پریا کهندل 19 ساله دختر زندانی سیاسی مقاوم صالح کهندل
Kan vara en bild av 1 person och text
Gilla
Kommentera
Kopiera
Dela

fredag 11 oktober 2024



نقش زبان در دوران تغییر!

در هر ایدئولوژی و تفکر، انسان بالاترین درجه را دارد. تکامل موجودات در انسان خود را به نمایش می گذارد. سه ممیزه انسان را از بقیه موجودات جدا می کند. تفکر، زبان و دستانی که توان ساختن وسیله را دارد. در یک برداشت بسیار ساده می توان ادعا کرد که تمام اشیاء از آتش تا هوش مصنوعی، از کارد تا موشک های بالستیک و بمب اتمی، وسائل جراحی و هر آنچه که روی زمین است، دست آورد بشری است. این جاست که انسان به عنوان موجودی تغییر دهنده و مسئول شناخته می شود. اگر انسان توان فکر کردن، به زبان آوردن و ساختن نداشت، ما همچنان در دوران عصر حجر به سر می بردیم. فلاسفه در مورد تفکر، تصیمیم، زبان، آرزو، آرمان و آنچه که به چشم دیده نمی شود، بسیار نوشته اند. برخی از فیلسوفان توانسته اند با گفتمانی که معرفی کرده اند، در سرنوشت بشریت تغییر ایجاد کنند. در این جاست که زبان به عنوان وسیله ابراز فکر، آرزو، رویا بالاترین جایگاه را در علوم  طبیعی و انسانی پیدا می کند.

در علوم انسانی زبان و ابراز عقیده بالاترین جایگاه را پیدا می کند. فارغ از اینکه انسان  به چه زبانی خواست خود را ابراز کند. هر زبان چون موجودی زنده درتغییر و تحول است.  آثار تغییر زبان را در زمان هائی که جوامع در دوران دگرگونی به سر

می برند، دیده می شود. عبارات و کلماتی مورد استفاده قرار می گیرند که تا قبل از شورش و طغیان اجتماعی، حتی اگر در زبان وجود داشتند، بار مفهومی بسیار کم و ناچیزی داشتند. کلمات و عبارات تازه جای خود را پیدا می کنند و درصد استفاده از آنان حتی در ادبیات و مکالمات روزمره بیشتر می شود. «بسیج، نماز جمعه، سپاه پاسداران» از نمونه کلماتی هستند که بعد از انقلاب ضد سلطنتی بسامد و تکرار بسیار زیادی داشته اند. بار ارزشی این کلمات رابطه مستقیم با ایدئولوژی فردی دارد که از این کلمات استفاده می کند.

جرج کینگزلی زیف دانشمند زبان شناس با تحقیقات مفصلی به این نتیجه رسید که کلماتی که در زبان های مختلف مورد استفاده قرار می گیرند، چندان تصادفی هم انتخاب نمی شوند به این مفهوم که بعضی از کلمات بر اثر استفاده زیاد شانس بیشتری دارند که دوباره مورد استفاده قرار بگیرند و بعضی از کلمات که بندرت مورد استفاده قرارمی گیرند بسیار کمتر در موارد دیگر تکرار می شوند. زیف تحقیقات خود را از زبان انگلیسی شروع کرد ومنحنی استفاده از کلمات را با فرمول ریاضی و لگاریتم ثابت کرد و تا به امروز بیش از چهل زبان در دنیا نتیجه تحقیقات او را ثابت کرده اند. شاید به طور خلاصه می شود گفت که پویائی زبان هم ادواری است و کلمه ها نو و کهنه می شوند. یعنی من و شما از کلماتی استفاده می کنیم که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند تا بتوانیم خواست خود و یا پیام خود را بدهیم.

همانظور که در بالا آمده است استفاده از کلمات رابطه مستقیم با ایدئولوژی فرد دارد. پس از قیام بزرگ مهسا-ژینا امینی در سال 1401 برای بار دیگر کلماتی مثل مبارزه، شورش، همبستگی، انقلاب، خیابان، آزادی، و کلماتی از این دست جان تازه ای گرفتند، در همین راستا نیروهائی که خواستار تغییر ساختاری و دگرگونی عظیم در جامعه نبوده و نیستند، همراه با نیروی سرکوبگر حاکم برای این که کلمات و عبارات را از بار انقلابی خود تهی کنند، آگاهانه کلمات جدیدی را که به ظاهر رنگ و بوی تغییر اجتماعی را داشت و در محتوا از مفهموم انقلابی تهی بود، مثل مطالبه، کم هزینه، خشونت پرهیز و مبارزه مدنی را به خدمت گرفتند.

در مقابل عبارت سرنگونی ، گذارطلبی یا براندازی مورد استفاده قرار گرفته و می گیرد.  که این عبارات تهی، از کارکرد عملی و برنامه کار، لق لقه زبان کسانی شد که از آنان به عنوان اپوزیسیون نام برده می شد و می شود.

به جرأت می توان گفت که هیچ یک از رسانه های فارسی زبان در نوشته ها و یا گفتار خود از کلمه سرنگونی استفاده  نکرده و نمی کنند.

در برابر مبارزه قهر آمیز، گذار مسالمت آمیز و یا مثلا مبارزه مدنی و ضد خشونت بسیار پر بسامد می شود.

در تعریف مقاومت هم نیروهای انقلاب گریز ناتوان می شوند و برای خود از عبارت مخالف یا اپوزیسیون استفاده می کنند. با توجه به اینکه عبارت اپوزیسیون به معنای مخالفت در برابر دستگاه سیاسی حاکم است و در کشورهای دمکراتیک  حزبی که در انتخابات شکست خورده است، خود را اپوزیسیون می داند و برای به دست گرفتن قدرت سیاسی در انتخابات بعدی فعالیت های خود را شروع می کند و در مجلس لایحه های دولت مستقر را به چالش می کشد و خود را دولت سایه می نامد. بی عملی در مقابل حکومت توتالیتر به آنجا می رسد که برخی مبلغ و مدعی  خودفروپاشی، خودبراندازی  نظام می شوند.  بنابراین استفاده از عبارت اپوزیسیون در ایران تحت حاکمیت سرکوبگر ترین حکومت عصر معاصر نشان از داشتن برنامه عملی برای مبارزه با قهر و خشونت حکومتی است. زبان مورد استفاده در دوران تغییر باید منعکس کننده حرکت های مردمی و مبارزه در راستای سرنگون کردن کل نظام برنامه ریزی می باشد.

پ.ن

شناخت ماهیت یک متن و تفسیر متون بر اساس استفاده از کلمات به مخاطب فرصت می دهد که بدون پیش فرض و شرط منظور گوینده و یا نویسنده را بشناسد که به این علم «هرمنوتیک» می گویند

 


 

torsdag 10 oktober 2024


چه زیبا
دختری
از بدیهی ترین خواسته هایش گفت
که به آرزو ننشستند
رویاهائی شدند
بی سرانجام
و حرام زادگانی
بر آنان
کف مطالبات نام نهادند
بر هر در قفلی سنگین زدند
کلیدش را اهریمنان به هفت دریا انداختند
آنچه باقی ماند
درد بود و شکنج
بیداد بود ، بغض
به خاک سپردنی
دریا، دریا اشک
در شهری که فرشته هایش
به خاک می روند
شهر سوخته و تبدار
نه !!
نفرین کارساز نیست
در بست نشستن هم چنین
سلاحی باید
که پاسخ "آتش به اختیار"
اهریمن باشد 

سهیلا دشتی 

torsdag 3 oktober 2024



جبر

حتما می دانید جبر یعنی چه! راجع به جبر فلاسفه زیاد نوشته اند! ساده ترین تعریف شاید این باشد که انسان و یا هر موجود دیگری در به وجود آوردن آن نقشى نداشته است و انتخابی صورت نگرفته است! من ایرانیم (یک جبر است) واقعیت این است که من در سرزمینی که زبانشان فارسی بود به دنیا آمدم! من یک زنم (جبر است) ! و دهها مثال که هم اکنون به ذهن تان خطور می کند! بنا بر جبر حاکم، هیچ انسانی نباید به انسان دیگری ، به خاطر جنسیت ، زبان، ملیت، وابستگی قومی احساس برتری کند! خواه من فارس باشم و تو کرد و آن ترک ، بلوچ ، عرب! آنجا تفاوت ها نمایان میشود که حق من به عنوان زن، ترک، مرد، کرد، بلوچ و عرب ووو زیر پا گذاشته میشود و به جای اینکه به سیستمی که حق را ضایع کرده و باعث تبعیض و تحقیر شده به مبارزه بلند شویم ، ما گاه راه ساده و میانبر را که زیاد هم شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفته را انتخاب می کنیم! عقل زنان کمتر از مردان است!! زنان قدرت تصمیم گیری ندارند! مسلمانها، عربها .... هستند، ترک‌ها .... بلوچ ها.... کردها...، به همین سادگی به تئوری برتری طلبی دامن می زنیم ! ضد ترک ، ضد عرب، ضدفارس، ضد زن، ضد شیعه، ضد مسیحی و ضد یهود میشویم! در آغاز فکر می کنیم که راه حل پیدا شده ، اگر همه فارسها از بین بروند وووو ! فکر کنید این راه حل های ساده چقدر خطرناک میشود و چقدر جان می گیرد و گرفته است! تظاهرات باید بر علیه همه کسانی باشد که برای رسیدن برای آرزوهای شیطانی خود مردم را به دستاویز خود تبدیل می کنند و هر آنچه از مردم جان گرفته شود برایشان مهم نیست! ولی فقیه خامنه ای در ایران بهترین نمونه زنده است. از هیتلر نمی گویم. در شرایطی که رژیم ایران برای اینکه توجهات جامعه جهانی را از روی خود بر دارد به دنبال ایجاد کانون بحران جدیدی است ، هر جنگ خارجی و تخاصمی در منطقه خاورمیانه به نفع ولی فقیه است! ما باید برای رسیدن به آزادی بیشترین مبارزه را بکنیم! در این شرایط است که با انتخاب عمومی مردم حق تعیین سرنوشت خود دارند و این جاست که با انتخاب آگاهانه در مقابل جبر کور خواهیم ایستاد !

سهیلا دشتی