torsdag 10 oktober 2024


چه زیبا
دختری
از بدیهی ترین خواسته هایش گفت
که به آرزو ننشستند
رویاهائی شدند
بی سرانجام
و حرام زادگانی
بر آنان
کف مطالبات نام نهادند
بر هر در قفلی سنگین زدند
کلیدش را اهریمنان به هفت دریا انداختند
آنچه باقی ماند
درد بود و شکنج
بیداد بود ، بغض
به خاک سپردنی
دریا، دریا اشک
در شهری که فرشته هایش
به خاک می روند
شهر سوخته و تبدار
نه !!
نفرین کارساز نیست
در بست نشستن هم چنین
سلاحی باید
که پاسخ "آتش به اختیار"
اهریمن باشد 

سهیلا دشتی 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar