و باز هم #مصطفی_مهرآیین
نامه سوم آقای مصطفی مهرآیین انتشار یافت! در این نامه مثل دو نامه پیشین مخاطب علی خامنه ای است که مهرآیین او را آیت الله سید علی خامنه ای خطاب می کند .
در آغاز نامه او از قول ادواردو گالیانو می نویسد «صدا را نمی توان خاموش کرد. صدا حقیقتی است صدا زاده نیاز آدمی به گفتن است . دهان را که ببندند دست ها به سخن در می آیند یا چشم ها یا روزنه های پوست و یا هرچه . زیرا تک تک ما حرفی برای گفتن داریم و حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند.»
در نکته چهارم نامه این چنین آمده است : جناب آقای خامنه ای من به تجربه و دانش فهمیده ام آنچه باعث تداوم خشونت و وحشت می شود، نه قدرت دستگاه سرکوب نظام، بلکه سکوت قربانیان ظلم و جور است ( البته این جمله با کمی تغییر از مارتین لوتر کینگ است)
بعد از این به خامنه ای می گوید شما اربات ملت نیستیند و ما برده شما نیستیم. و بسیار حرفهای زیبا
و ادامه می دهد از شرکت در دادگاه خودداری می کند و دادگاه را به رسمیت نمی شناسد. (بازهم بسیار خوب)
اما دو روز پس از نوشتن این نامه در یک گفتگوی اینترنتی با تلویزیون پارسی شرکت می کند. عنوان این برنامه جمهوری و پادشاهی، دو راه آینده ایران است
همان رسانه ای که ده روز قبل با بهاره هدایت که به تازگی با مآموریت اعلام همبستگی با رضا پهلوی از زندان آزاد شده است. بهاره هدایت خود جمهوریخواه لیبرال معرفی می کند و گوئی دانش آموخته فلسفه سیاسی است ، این خانم فراموش کرده است که لیبرالیسم در هسته اصلی خود مخالف سلطنت است. اما به دنبال یک فردی است که با اقتدار (استبداد) حکومت کند. شاید به لازم باشد به این بحث پرداخت ، اما فکر نمی کنم آنچنان لازم باشد.
رسانه پارسی خود را چنین معرفی می کند : ما معتقدیم قبل از هر تغییر یا اقدام مهمی باید فرهنگ اندیشه و تفکر انتقادی را در ایران پرورش داد. بدون این پایه حیاتی، ما در خطر انتقال یک مشکل به مشکل بزرگتر هستیم (بخوانید احتمال سرنگونی نظام.) به ما بپیوندید تا ایده هائي را بررسی کنیم که آینده ما را شکل می دهد. ( بعد از بیش از ۱۲۰ هزار اعدام و دستگیری های خود سرانه، شکنجه، معضلات اجتماعی ، جنابشان به دنبال بررسی ایده هائي هستند تا آینده شان را شکل دهد.
در طول این گفتگوی بیش از یک ساعت و نیم بیشتر حرفهای مهرآیین شنیده می شود که مجری گاه به گاه با تآئید و یا تآکیدی بر حرفهای او یک یا دو سئوال می کند.
خمیره حرفهای مهرآیین در این گفتگو این است که در ایران دو جناح وجود دارد:
اول حکومت اقتدارگرای مذهبی که باید از بین رود
دوم رضا پهلوی و سلطنت طلبان ! مهرآیین به رضا پهلوی انتقاد می کند و از اوبه علت اینکه خود نماینده مردم می داند و می خواهد که رضا پهلوی چون یک شهروند در پروسه تغییر وارد شود
و اما راه حل ارائه شده توسط مهرآیین که حاضر است به زندان برود و جان خود را برسرش بگذارد راه حل سوم (قسمت بیشتر نوشته های زیر ، پیاده شده از گفتگوی آنان است.)
مهرآیین می گوید:
نخبگان گرد هم آیند ! یک ایران مدرن دمکراتیک را بسازندو یک چیزی( کلمه چیزی از من است چون مهرآیین این جمعیت را نه حزب می خواند و نه سازمان و یا هر هیچ چیز دیگر ) تشکیل دهند. عباس سوری می گوید این طور که فهمیدم شما خواهان جمهوری هستید و
بلافاصله مهرآیین پاسخ می دهد : من نگفتم که من طرفدار جمهوری هستم! من گفتم جامعه شرایط ورود به یک ایران دمکراتیک را دارد. من می گویم که دو جناح هستند که هر دو مبتنی برقیاس غایب بر شاهد هستند یکی می خواهد پرچم مهدی موعود را دست گیرد و دیگری آینده خود را در پهلوی می داند پرچم گذشته سلطنت پهلوی را در دست دارد و نجات را آن می داند
شما نوع نظم سیاسی آینده را اینکه جمهوری باشد یا پادشاهی مشروطه طی یک فرایند دمکراتیک باید به عهده مردم گذاشته شود؟
و در یک گذار دمکراتیک نقش گروه سوم را مهم می دانید؟
نقش گروه سوم مردم ما هستند و پیشنهاد نخبگان که در مورد آن بیشتر خواهم نوشت و از شما که امکان رسانه ای دارید کمک می خواهم که ایده را ممکن کنیم و آن این است که
نخبگان دانشگاهی ما به اصولی باید وفادار باشند. اصول سختی نیست عقل نزد همگان است و انسان را باید دید. احترام به عقلانیت دوری از سنت و دین !
اسم اش را هر چه می خواهید بگذارید ! اسم اش را بگذارید مجلس، اسم اش را بگذارید انجمن نجبگان مملکت یا حزب ؟ من نمی دانم در این یک قانون اساسی جدید تدوین شود و در این قانون اساسی مردم صاحب حق هستند و یک نظام دمکراتیک مدرن در این قانون اساسی مبتنی بر الگوهائی که در جهان وجود دارد طراحی شود(مهرآیین روشن نمی کند که این قانون اساسی در زمان حکومت ولی فقیه باید نوشته شود و امکان عملی اش چقدر است.)
. این کار حقوقدان ها فلاسفه و همه به کمک بیایند ! لازم نیست که همه کتابخوان باشند همه در ذهن خودشان دانش به حد کافی دارند وهمه به مسئولیت پذیری برسند. این مسئولیت پذیری ترس است . من الان به راحتی اعلام می کنم نظام سیاسی خودش به شما می گوید که نترسید. نظام سیاسی می گوید که به کمک من بیائید ( ناگهان می فهمد حرف خوبی نزده است و حرفش را عوض می کند)
ببخشید به کمک من نه ! به کمک جامعه بیائید! به کمک نجات ایران بیاین! اینکه جامعه نباید بترسد . نظام سیاسی خودش داد می زند. ( طنز دردناک ، نظام سیاسی فریاد می زند که به کمک اش بروند در حالیکه تعداد اعدام در ایران در همین روزها از تمام جهان بیشتر است. )
این است که جامعه نباید بترسد، نخبگان نباید بترسند. همه وارد میدان شکل دادن ماجرا بشن!
و شکل دادن یک احتماعی که اسم اش را هر چه می خواهید بگذارید یک Intellectual net work
اجتماع نخبگان ( اینکه عبارت نخبه از چه زمانی بار سیاسی به خود گرفته است را نمی دانم.) یک شبکه فکری باید شکل گیرد و این شبکه خیلی زود خیلی سریع
و کنار هم بنشیند خیلی زود و سریع نه اینکه عجله داشته باشیم چون ما بی صبر و بی طاقت هستیم .
نه اینکه جامعه را بهم بریزیم نظام سیاسی فعلی مدیریت جامعه را همین طورکه تا الان داشته داشته به کارش ادامه بده (یعنی نظام سیاسی بگیرد ، ببندد، بکش، حکم اعدام صادر کند ووو)
اما این گروه جایگزین ، اینکه میگم سریع،به این دلیل که مجهز به دانش هستند و
و این گروه با همراهی مردم به کار خودش را ادامه خواهد داد. به طور شهودی از جامعه می فهم
نظام سیاسی با زبان بی زبان می گوید به جامعه کمک کنید به خودتان کمک کنید به ایران کمک کنید (بارها و بارها مهرآیین می خواهد خامنه ای و نظام سیاسی اش را از خشم مردم محفوظ نگهدارد.)
و من (خامنه ای) را از خطر انتقام حفظ کنید اگر می خواهید چیزی را ممکن کنید عدالت است !
عدالت را ممکن کنیم و انتقام را کنار بگذاریم، چون چرخه انتقام چیزی جز چرخه خشونت نیست !
یا دستگاه سیاسی همراهمی می کند ویا این گروه کار خود را انجام دهد
مهرآیین بر شکل دادن، جامعه نخبگانی پیشنهادی اش طلب کمک می کند.( اسامی را به دقت بخوانید!* )
حسین بشیری که اکنون در خارج از کشور است ، منصور معدل، از مهرزاد بروجرودی در خواست کمک می کنم . از سعید امیر ارجمند در خواست کمک می کنم،
مهرآیین ادامه می دهد: زیاد نمی شناسم متفکرانی زیادی هستند. رو به مجری می گوید شما کمک کنید
( و بلافاصله از رضا پهلوی به عنوان متفکر نام می برد.) از آقای پهلوی درخواست کمک می کنم . از نیروهائي که اطراف آقای پهلوی هستند در خواست کمک می کنم . جمهوریخواهان بیرون و داخل ایران، از عبدالکریم سروش که خارج از ایران است درخواست کمک می کنم. از نخبگان داخل ایران ، مصطفی ملکیان، از مجتهد شبستری، از دکتر عباس کاظمی، شروین وکیلی، حاتم قادری ، دکتر فتاحی، دکتر محسن رنانی ، محمد فاضلی ( مبدع نامه ۱۰۴ نفر به خامنه ای که به عنوان روزنه گشایان معروف است.) ، محمد درویش از همه نخبگان مملکت درخواست کمک می کنم . نه به عنوان سخنگوی نظام سیاسی بلکه به عنوان یک جریان شناخته شده تحولات که جامعه آمادگی تغییر را دارد ( این دیگر از کرامات شیخ ماست !!؟؟)
نظام سیاسی داره کار می کند و خواست حداقل جامعه را ممکن می کند ( و جنابشان با دیگر نخبگان مشغول نوشتن قانون اساسی جدید هستند. )
تحولات به آن سرعت که رسانه های می گویند نیست. تا یک سال آینده این نظام سیاسی برسرکار خودش است و کارهایش را انجام می دهد. اتفاقات بعدی به شکل کنترل شده ای صورت می گیرد .
وضوح روشن است که راه حل مهرآیین ایجاد توهم در جامعه با حرفهای کلی است که وظیفه به اصطلاح نخبگان را روشن می کند.
او به تآکید می گوید:
من واقعا در پی آن هستم که این گروه را راه بیندازم و ممکن است گلوله ای در سرم بخورد و کشته شوم.( راستی این همه تناقض را چگونه می شود توجیح کرد. اگر نظام سیاسی فریاد کمک طلبی اش گوشتان را پر کرده ، چرا شما را بکشد؟؟!!)
مهر آیین آگاهانه از سرنگونی طلبان و آنان که در زندان هستند و مبارزه آنان نام نمی برد و به کسانی دخیل می بندد که اکثرشان وابسته به جناح راست اصلاحطلبان حکومتی هستند. او آگاهانه از ابراز اینکه چه نظام سیاسی را می خواهد سرباز می زند.
سکوتی که در نامه سوم، مهرآیین به آن اشاره می کند در این گفتگو در هم شکسته شده است. مهرآیین آگاهانه در این نامه و هم در گفتگو از سه دهه اول نکبت بار حکومت ولی فقیه اسم نمی برد. او نه از کشتار سالهای اولیه دهه شصت می گوید و نه از پایان آن یعنی قتل عام ۶۷! او نه از قتل نویسندگان و فرهیختگان جامعه که به اسم قتل های زنجیره ای معروف شد اسم می برد و نه از واقعه تیر ماه ۷۸ کوی دانشگاه که رئيس کنونی مجلس پاسدار قالیباف به کشتار در آن روز اعتراف کرده است. مهرآیین حتی جرأت یادآوری قیام ۸۸ را ندارد. شروع تاریخ برای او زمانی است که لباس شخصی های اعلم الهدی به خیابان ریختند و شعار روحت شاد دادند که مردم با آستفاده از آن فرصت تاریخی در سراسر ایران شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا را سر دادند و اتفاقا از همان دیماه سال ۹۶ است که پروسه سرنگونی نظام کلید می خورد.
مهرآیین حتی از شادی مردم پس از مرگ مقیسه و رازینی به دست آبدارچی که چند هفته از آن گذشته نام نمی برد و به دنبال عدالتی است که ولی فقیه قرار است بر آن گردن بگذارد.
به آقای مهرایین می گویم رژیم فقیه چند شهید زنده دارد > دیگر برای شما دیر است که در رل یک مصلح اجتماعی نقش شهید زنده را هم بازی کنید.
پ.ن
اصلا نمی دانم چرا شاهپرستان به مهرآیین فحش می دهند . او از این بهتر نمی توانست که با سعی و کوشش فراوان به خیال خودش جاده را برای حضور پهلوی در آینده سیاسی ایران باز کند!
فراموش نکنیم که پای مهرآیین در تلویزیون های ایران اینترناشنال و بی بی سی باز شده است. چیزی که برای خانواده های دادخواه جرم محسوب می شود
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar