torsdag 30 juni 2016


 
 
این را برای شهادت فروغ حسنی مادر ندا مشعل آزادی مردم و مقاومت ایران نوشتم. از صبح یاد و صورت زیبایش در ذهن و ضمیرم جان گرفته.
 
 
خواهرم فروغ
 
دیروز خبر پروازت را به سوی جاودانه فروغ ها شنیدیم. در صحنه تجمع برای حمایت از تظاهرات و خیزش های مردمی ایران بودیم. از بلندگو ترانه از اون ندا تا این ندا پخش میشدکه این خون بهای آزادیه !

بله ، این خون بهای آزادیه !

چهره ات در جلو چشمهایم شکل گرفت و صدای رسایت که صدای ندا بود در تجمع بزرگ ایرانیان در پاریس که میگفتی که من به ندا قول دادم که صداش میشوم ! و پژواک صدای مسعود در امجدیه تهران که گفت ما را از گلوله ها نترسانیدکه ما از همه چیز خود گذشته ایم و صدای مریم که میگفت اگر مبارزه برای آزادی جرم است ما همگی مجرم هستیم.

صدای ندا ،

صدای فروغ برای ندا

صدای فروغ

وصدای مسعود

و فریاد مریم

همه وهمه در خیابانهای تهران و در جای جای ایران شنیده می شود.

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی

دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را

می کشم به پای سر در قفای آزادی

اگر فروغ در تجمع چندین ده هزار نفره فریاد برآورد که مگر ما چه می خواهیم جز آزادی!

ما هم همصدای فروغ میشویم و می گوییم

فریاد هر ایرانی آزادی ، آزادی

فروغ عزیزم!

بگذار چند کلمه ای هم با خودت صحبت کنم.

از دلی که چون دریا داشتی! موقعی که سر از پا ناشناخته همچون پروانه ای سبک بال صندوق کمک مالی را بالای سرت گرفته بودی و در کنار احمد فریاد میزدی

کمک به اشرف ! کمک به اشرف !

گفتم دیگر صدایی برات نمانده کمی استراحت کن !

گفتی اشرف خواب را بر چشم دشمن حرام کرده. حتی خود کلمه اشرف راحت شان نمی گذارد! برادر گفته اگر اشرف بایستد جهانی را مجبور به ایستادن خواهد کرد و باید که کمکشان کنیم و با لبخندی شیرین صندوق کمک مالی را بسویم گرفتی و به احمد گفتی امروز ببینیم کدام یک از ما می توانیم برای اشرف بیشتر کمک جمع کنیم.

لحظه ای نداشتی که رنگ اشرف ، رنگ ندا نداشته باشد فروغ بودی و گرمای وجودت را به همه جا پراکنده می کردی.

خواهرم

تو فروغ ما خواهی ماند و فروغ مردم ایران که در راه رسیدن به آزادی ایستاده اند.

راهت پر رهرو

درود برتو!
 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar