söndag 9 januari 2022













بکتاش آبتین: ما چیزی که کم داریم اینه که یه سری آدم واستن مبارزه کنن، واستن حقشونو بخوان، واستن و پایداری کنن. فضیلت مبارزه و ایستادگی حلقه‌ی مفقوده‌ی معاصر کشور منه. بدین‌ترتیب دوست دارم که همین امروز در جوانی با اقتدار جان شیرینم رو فدا کنم برای آزادی
از عشق برایم تو بخوان
از قفس دل
از پرواز رویای آزادی
در آسمان پر ستاره ای به وسعت شیفته گان
#بکتاش_آبتین به غیر انسانی ترین شیوه بوسیله حکومت ضد بشری به قتل رسید. روی سخنم با کسانی است که در رفتن او مرثیه سر می دهند و از نیکهایش یاد می کنند در حالیکه خودشان تمامی کرامتهای او را با رفتارهای خودپسندانه شان فراموش کرده اند. وادادگانی که با سعی و کوشش تمام سعی در نفی مبارزه و مقاومت دارند و همانگونه که بارها نوشته ام از مدنیت و مبارزه مدنی سخن می گویند. هیچ مدنیتی بالاتر از این نیست که این رژیم قرون وسطائي را سرنگون کرد.
صحنه مبارزه را به بازار تبدیل کرده اند و به دنبال این هستند که در برابر رفتارشان در مقابل رژیم آدمخوار کمترین هزینه را متحمل شوند. خانم ها و آقایان این گونه کارکردهایتان، عدم جدیت شما را برای رهائی مردم از شر اهریمنان حاکم نشان می دهد. در صحنه مبارزه جای کاسب کاری نیست. اگر هست ، تفاوت شما با اصلاح طلبانی که همگی شان در سالهای طولانی در خدمت رژیم بوده اند چیست؟ می توانید گریه سر دهید، زانوی غم به بغل بگیرید و چله نشینی کنید. می توانید با هزار دلیل و برهان میان تهی بر اینکه مبارزه به مردم فشار می آورد بی عملی خودتان را موجه نشان دهید. می توانید در فضای مجازی نقش دن کیشوت را بازی کنید و به این فخر بفروشید که بکتاش با کدام یک از شما بیشتر دوست بود و از او خاطره دارید. می توانید بکتاش را چون مسیح ، مصلوب نشان دهید و از قبل آن برای خودتان کلاهی ازاین نمد بسازید. اما بدانید که مردم متوجه می شوند که این رفتارهای کاسب کارانه شما فقط پای رژیم را محکم می کند.
«وطن»
وطن
وطن مهربان من
حالا روی كدام انگشت خود حساب می‌كنی؟
با كدام دست؟
حرفهايم را می‌شنوی؟
با كدام گوش؟!
چه شد لاله‌ی گوش‌های تو چه شد؟
و چه شد كه جوانان تو از پياده‌روها به جوها افتادند
و افتادند كه (افتادگی آموز اگر طالب فيضی)!
و فيض می‌برند لاله‌های تو
هر روز در اتومبيل‌های رنگارنگ خون بالا می‌آورند
(از خون جوانان وطن لاله دميده)!
و سرودهای تو همگی
در روزهای مشخص ناله می‌كنند!
كودكانی كه در كفش‌هايشان
از كوچه‌ای به كوچه‌ی ديگر گم می‌شوند!
و گم می‌شود آرزوی دوچرخه‌ای در خيابان ولی‌عصر!
كه نه! قدم زدن در شلوار جينی
كه ۶۰% تخفيف در پاچه دارد!
وطنم تابوت جوانان تو
اينگونه بر دوش پياده‌روها
غرق می‌شود!
بکتاش_ آبتین
تن بکتاش سرد شد و قلب اش از طپش باز ایستاد، نفس تنگ اش از سراچه سینه بیرون نیامد، اما به حرمت آرمان او از دکانهایتان را تعطیل کنید اگر اهل مبارزه نیستید و برای کم هزینه بودن کارهایتان همان محفلهای کلاب هاوس و صفحات مجازی را انتخاب کنید، و هی به زبانهای مختلف و عبارات بیهوده بگوئيد که با گفتگو (حتی با جلادان) می توان به آزادی دست یافت.
حتما خوب می دانید که با هشتگ نمی توان آخوندها را سرنگون کرد. وظیفه اطلاع رسانی را با صحنه مبارزه که در کف خیابانهای ایران تعیین می شود، اشتباه نگیرید.
شاعرش می خواندند؟
یا هنرمند؟
عاشق پیشه نبود
بی لنگر
یک لا قبای فکری
در پندارهای خام
مجیز گوئي را در مغازه ای
در ته کوچه بن بستی
افتتاح کرد
بر قیمت تمامی اجناس اش
که تاریخ مصرف شان
گذشته بود
نوشت
نرخ روز!!
سهیلا دشتی
پ.ن فریاد مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه از بند ۸ زندانیان سیاسی در زندان اوین به گوش می رسد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar