torsdag 19 september 2024



 

و اما #احمد_زیدآبادی ! او در یادداشتی کوتاهی به نام بایکوت در کانال تلگرامی می نویسد:

این پست‌های درجه چهارم و پنجمی که به برخی از اهالی رسانه و مطبوعات در نهاد ریاست جمهوری و برخی دیگر از وزارت‌خانه‌ها واگذار شده است واقعاً اینقدر اهمیت دارد که کیهان و اعوان و انصارش بر سر آن تحت عنوان "به کارگیری فتنه‌گران در دولت" قشقرق راه انداخته‌اند؟ این حرکات غوغاسالارانه و خودخواهانه و انحصارطلبانه مرا به یاد خاطرات زندانیان سیاسی دوران پهلوی از رفتار مسعود رجوی در زندان می‌اندازد که وقتی سازمان تحت کنترلش مثلاً فردی مانند مرحوم محمدعلی رجایی را بایکوت می‌کرد، حتی اجازه نمی‌دادند که مسئول سماور بند شود!

اولین سال پس پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در رشته روزنامه نگاری وارد دانشکده علوم و ارتباطات شدم. هم زمان به عنوان دبیر مدارس راهنمائی در مدرسه راهنمائی پسرانه  در فلکه چهارم خزانه مشغول به کار بودم. در آن زمان محمد علی رجائی وزیر آموزش و پرورش خمینی بود و در طرفه العینی قانون مأموریت به تحصیل فرهنگیان را ملغی کرد که باعث اعتراضات بسیاری از معلمانی که وارد دانشگاه شده بودند گردید. تشکل معلم – دانشجویان شکل گرفت و من به عنوان نماینده زنان و آقائی که سوسیالیست بود به عنوان نماینده مردان  انتخاب شدیم. در مقابل وزارت آموزش و پرورش که در آن زمان در میدان بهارستان بود تجمع می کردیم و خواستار تجدید قانون مأموریت به تحصیل معلمان بودیم. بعد از فعالیت های زیاد برای ملاقات با وزیر وقت گرفتیم و من و شعیب همکارم راهی قرار ملاقات! شعیب زندانی دوران شاه بود و بعد از آزادی در روزنامه آیندگان ( که با یک جمله از خمینی که من آیندگان نمی خوانم به تعطیلی کشیده شده بود) ستونی به عنوان «یک چهره، یک طبقه» را می نوشت.

در راه به من گفت که آیا شناختی از رجائی دارم یا نه؟ جواب دادم: اصلا نمی دانم کیست ( هنوز حجاب اجباری نشده بود و من با لباس معمولی برای این ملاقات می رفتم).

گفت: رجائی یکی از متعصب ترین مذهبیونی بود که در زندان دیده ام. او حتی لباس هایش را روی بند رخت ما و مجاهدین خشک نمی کرد. بعد از وضو دستهایش را در هوا نگاه می داشت تا خشک شوند. به هیچ عنوان با یک مجاهد و یا یک فدائی روی خوش نشان نمی داد. حواست باشد، شاید لازم شد که روسری به سر کنی!

به او گفتم: من این کار را نمی کنم.

به هر روی وارد اتاق انتظار شدیم و در حیاط وزارت تعداد کثیری از معلم – دانشجویان برای حمایت از ما حضور داشتند. مسئول دفتر رجائی نگاهی به من انداخت و گفت: شما با این وضع ظاهر می خواهید به دیدار آقای وزیر بروید؟

در جواب گفتم: کدام وضع؟؟

گفت: جناب وزیر از دیدار با شما به خاطر اینکه بی حجاب هستید شما را نمی پذیرند!

در جواب گفتم: به آقای وزیر بگوئید، اگر از ملاقات صرف نظر کنند، من به همه کسانی که در حیاط ایستاده اند می گویم اعتصاب کنند و به سرکارهای خود نروند!

جواب کاری بود و ما برای گفتگو با رجائی وارد اتاق او شدیم. در تمام مدت ملاقات سرش پائین بود و حتی یکبار هم سرش را بلند نکرد. من زنی بی حجاب بودم و شعیب همزمان با او در زندان بود و شناخت خوبی از او داشت. کارزار ما برای رسیدن به هدفمان طولانی بود که در این مطلب نمی گنجد.

آشنائی که او نیز در زندان شاه بود، از رفتار مرتجعانه رجائی نقل می کرد: رجائی برای نوشیدن چای دستش را به سماور نمی زد و از این کار احتراز می کرد، چون به زعم او مارکسیست ها نجس بودند، که #مسعود_رجوی به او گفته بود که دست از این رفتار زشت بر دارد.

احمد زیدآبادی مثلا شما روزنامه نگار هستید و اهل قلم، لطف بفرمائید و بگوئید از کدام زندانی سیاسی نقل می کنید. نکند منظور شما آنان باشد که مثل #فائزه_رفسنجانی، که توبه نامه نوشت و آگاهانه مبارزه و مقاومت زندانیان زن را به دیکتاتوری شبیه کرد، کسانی باشد که شاها سپاس گفتند و از زندان آزاد شدند.

البته از شما انتظاری نیست که با فاشیستی چون امیر طاهری به گفتگو می نشینید و در مقابل آخوند طائب وقتی که از دوران زندان خود سخن می گوئید جرأت گفتن کلمه «شکنجه» را ندارید و می گوئید مورد «اذیت و آزار» قرار گرفته اید.

چرا ذکر نکرده اید که رجائی به علت هواداری از مجاهدین زندانی شد و بعد از کودتای  اپورتونیستی علیه سازمان مجاهدین به ارتجاع پیوست!

نمی روید! سئوال این است  نقل روایت های دروغ به شما تنها کمکی که می کند این است که مثل فائزه رفسنجانی به زندان نمی روید! سئوال این است «به چه بهائی»؟؟؟؟ 

در این ارکستر ارتجاعی هماهنگ به رهبری #خامنه_ای علیه #سازمان_مجاهدین ساز شما جز صدای وزوزی بیش نیست  

 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar