fredag 20 september 2024

 


ای  عشق

فریاد سحرت

که چون آواز پرنده ای در حال پرواز بود را

از ورای ابرهای سیاه دلتنگی شنیدم

ای عشق

سایه های لرزانت در مهتاب بی رنگی

در  رسم هندسی خیابان

خسته

محو می شوند

اما

ای عشق

تو را در حبس نفس

در قاب های چارگوش

چون مدالی بر سینه ها

فریاد زدم

ای عشق

برای غربت ات

 در گوشه گوشه ی سرزمین آفتاب و نور

گریستم

ای عشق

نوید سفیدی آفتاب

را به انتظار نشسته ام

سهیلا دشتی

 


Inga kommentarer:

Skicka en kommentar